فقط آمریکا و انگلیس و اسرائیل نبودند که با آن تشییع دهها میلیونی و سپس انتقام موفق ایران، عزادار میشدند. سیاست بازانی هم که با علم و آگاهی -نه خطا کاران و بد فهمان- ادعا میکردند نمیتوان مقابل آمریکا ایستاد و باید تسلیم شد، خسارت راهبردی میدیدند.
این نسل کمتر می نویسند و همان اندک را هم در رایانه و لپ تاپ و گوشی تلفن همراه تایپ میکنند و به همین دلیل اغلب در نوشتن بسیار ضعیف و ناتوان هستند و حتی برای در دست گرفتن مداد و خودکار مشکل جدی دارند و به ندرت می توان کسی را با خط خوش یافت.
بديهي است که حل اين معادله، تنها در گروي بازگشت ايالاتمتحده آمريکا به برجام، اجرايي شدن کامل و مطلق توافق هستهاي، عذرخواهي رسمي ترامپ از ملت ايران و جبران خسارات ناشي از خروج کاخ سفيد از برجام خواهد بود.
به برکت دولت ضعیف و مجلس آنچنانیمان، برخی روزنههای رسمی اقتصاد کشور را بستهاند و دنبال بستن روزنههای غیررسمی آن با ابزار FATF هستند. مرحله بعدی ایجاد همان «خلأ قدرت» است. یعنی استعفای آقای روحانی. دقیقا همان فرمولی که در عراق و لبنان پیاده شد!
جریانی خصمانه و ضدانتخابات را میشود رصد کرد که یک سر آن به آمریکا و انگلیس و اسرائیل و فسیلهای سلطنتطلب، و سر دیگر آن به برخی اشرافیتزدگان منحرف از انقلاب برمیگردد.
الان هدف حملهکنندگان به وزیر کشور، انتخاباتی است که آنان شکست سنگین خود را در آن قطعی میدانند. طرح استیضاح وزیر کشور که البته عملی نخواهد شد- چرا که منطقی نیست دو ماه پیش از انتخابات، وزیر برگزارکننده آن کنار برود و «سرپرست» جای او را بگیرد- برای شل کردن پیچهای انتخابات است.
مشکل کار اینجاست که میان بسیاری از تصمیمسازان و تصمیمگیران با عموم مردم فاصلهای عمیق وجود دارد. آقای رئیسجمهور از پشت شیشه دودی ماشین وضعیت مردم را میسنجد.
دل سپردن به میانجیگریهای عمان و ارسال پیام به ژاپن به عنوان میانجی دیگر، شاید در عرصه دیپلماسی خالی از اشکال باشد اما در میدان عمل تداوم رویکردی است که چهار سال پیش با انعقاد برجام آزموده شد و اکنون به گِل نشسته است.
یکی از دلایلی که برای تولد فلج جریان روشنفکری در ایران گفته میشود همین است که دانشجویان سال 32، ذات خبیث آمریکا و انگلیس را 66 سال پیش شناختند و به مبارزه برخاستند ولی هنوز برخی مدعیان روشنفکری نه اینان را دشمن میدانند و نه دشمن میگیرند و نه اجازه میدهند کسی درباره آنها سخن بگوید و بنویسد.
آقاي رئيس! مردم ايران آنقدر بزرگوار هستند که از قصورها و گاهي حتي از تقصيرات مسئولان، چشم بپوشند؛ اما بهشرط آنکه مسئولانِ خطاکار را پشيمان و آماده جبران بيابند، نه اينکه مسئولان را در موضع طلبکار و ارباب ببينند.
همین مدیران که موجب فشار بر مردم شدهاند، باید مواخذه شوند و عوام فریبانی هم که در انتخابات گندمنمایی و جو فروشی کردند، باید مورد بازخواست قرار بگیرند، اما با رندی، ادای غمگساری برای مردم را در میآورند.
درست مثل برایان هوک، رئیسگروه اقدام علیه ایران، اراذل را «مردم» و کشت و کشتارها را «انتقاد» مینامند. گاهی مواضع این دو طیف آنقدر به هم نزدیک میشود که، تشخیص آنها از هم سخت میشود.
سخنان روز شنبه رهبری تکلیف دو دسته را معین کرد یکی تکلیف مردم در جداکردن صف خود از معارضین و هوشیاری آنان و دوم تکلیف نیروهای انتظامی و امنیتی در تردید نکردن در مواجهه با طراحی پیچیده دشمن.
سخنگوي نهادی كه در عمر ۴۰ سالهاش كوششی برای اقناع يك كارشناس و نخبه حقوقی هم نكرده، دولت را نصيحت میكند كه مردم را قانع كند!! و فتوا به حق اعتراض عليه تصميمات اجرايی يعنی دولتی میدهد!
از اولین ساعات روز گذشته قیمت بنزین در کشورمان دو نرخی شد. فعلا در اینباره موضعگیری نمیکنیم و صرفا چون لاشخورهای سیاسی آن طرف آبی شروع به ارتباط دادن این موضوع داخلی به فلسطین کردهاند، به آن اشارهای کرده و میگذریم.
نکته تناقضآلود در مواضع برخی جریانات و سلبریتیهای داخلی و موجسواری رسانههای بیگانه روی مواضع آنها این است. در حالی که قبلاً ادعا میکردند «نه غزه نه لبنان»! حالا در دفاع از آشوبها در لبنان و عراق به میدان آمدهاند و از آشوبطلبان در این کشورها حمایت میکنند!!!.
ما فکر ميکرديم معتقديد دوران بگم بگم تمامشده؛ اما گويا قرار است استان به استان بگم بگم راه بياندازيد. اما اجازه بدهيد اين بگم بگم، اين سوت زني، اين ژست مبارزه با فساد را لااقل کسي بگيرد که به او بيايد.