بازخوانی وقایع گذشته در کشورهای عربی طی یک دهه گذشته، تردیدی باقی نمیگذارد که همان سناریوها در عراق و لبنان در حال تکرار هستند و تقلا میکنند که تکاپوی مردم را که از ابتدا به شکل مسالمتآمیز آغاز شده، به سمت دیگری ببرند و به شکل دیگری پایان دهند.
بیش از یک ماه است که موجی از ناآرامیها، اعتراضات و تظاهرات در عراق و سوریه با هدف بر هم زدن آرامش این کشورها و اجرای چند سناریو بهصورت همزمان با سوار شدن بر موج مطالبات اقتصادی - اجتماعی آغاز شده است. تحولات اخیر را در واقع میتوان در ادامه توطئه امنیتی داعش برای غرب آسیا احصا کرد که ناکام ماند و حالا با شکل و شمایلی جدید، روی پرده رفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش ناظر به این وقایع فرمودند: «دلسوزان عراق و لبنان بدانند اولویت اصلی آنان، علاج ناامنی است و مردم این کشورها نیز بدانند مطالبات بحق آنها فقط در چارچوب ساختارهای قانونی قابل تأمین است.» این تذکر بهموقع، در حالی به عقلای قوم این دو کشور داده شد که شواهد و قرائن، از افزایش حجم طرحهای ضد ملی و ضد منطقهای در عراق و لبنان حکایت دارد.
1. در عراق، مقاماتی از سفارت آمریکا طی یک سال گذشته با «عزت ابراهیم الدوری»، معاون سابق صدام و نایبرئیس شورای فرماندهی سابق عراق در استان الانبار دیدار و گفتگو داشتهاند و برای ایجاد آشوب و جنگ داخلی با استفاده از ظرفیت نیروهای بعثی، برنامهریزی مفصلی بهعملآمده است. به همین دلیل، طرحهای چند لایه و دقیقی با میانداری عوامل باقیمانده حزب بعث به رهبری ابراهیم الدوری و همچنین عراقیهای لائیک مرتبط با جاسوسخانه آمریکا بهمنظور ایجاد آشوب، جنگ داخلی و کشتار تدارک دیده شده است. آمریکاییها همچنین برنامه ویژهای برای آموزش نفوذ در میان اعتراضات مردمی توسط این عناصر را به مرحله اجرا درآوردند تا مطالبات مشروع و بهحق آنها را از ریل تظاهرات مسالمتآمیز به سمت اغتشاش، حمله به اموال عمومی و کشتار سوق دهند.
از این رو، حوادث امنیتی در برخی استانهای عراق اساساً ارتباطی به مردم این کشور ندارد و در پس پرده، دستهای شومی در پی ایجاد آتش فتنه از بستر خواستههای مردمی هستند. این در حالی است که دلارهای نفتی عربستان و امارات در تشدید خشونتهای اخیر نقش بسزایی داشتند و برای تجهیز شورشیان و تطمیع معترضین بهمنظور اعمال خشونت در اعتراضات، بکار گرفته شدند. گام بعدی پس از پروژه کشته سازی، ترور شخصیتهای محبوب و مورد عراق ملت است تا از رهگذر آن، پایههای حکومت عراق را سست و در نهایت ساقط کنند. روی کار آوردن دولت لائیک و مخالف با ایران، سیاستهای منطقهای کشورمان و همسو با مواضع غرب و رژیم صهیونیستی، خوابی است که پس از بهاصطلاح سرنگون کردن دولت فعلی عراق دیدهاند.
2. مشابه همین شرایط، در لبنان در حال وقوع است. وضعیت لبنان پس از استعفای «سعد حریری»، نخستوزیر لبنان پیچیدهتر شده، چراکه جریانهای حامی عربستان و آمریکا، به دنبال تشکیل کابینهای هستند که از صبغهای کاملاً ضد مقاومت برخوردار باشد. نکته اینجاست که یکی از بهانههای مخالفین برای فشار به دولت حریری، حمایت شخص «سید حسن نصرالله» از وی و تأکید بر ادامه کار و تلاش او برای از میان برداشتن موانع از سر راه شکوفایی اقتصادی و معیشتی بود! علاوه بر این، جریانهایی همچون «القوات اللبنانیه» به رهبری «سمیر جعجع» و حزب سوسیالیست ترقیخواه به سرکردگی «ولید جنبلاط»، در آتش اعتراضات دمیدهاند و هدف این جریانات آن است که دولتی یکدست و مخالف با حضور حزبالله در عرصههای سیاسی و نظامی تشکیل شود. احتمال میرود که اولین نامزد ریاست این دولت، «فؤاد سنیوره» با مأموریت به حاشیه راندن جریان 8 مارس و استیلا بر مقدرات سیاسی لبنان منهای مقاومت باشد.
گرچه با وجود شخصیتی مثل دبیر کل حزبالله و حضور حزب سیاسی قدرتمند مقاومت اسلامی، اوضاع لبنان نسبت به عراق، آرامتر به نظر میرسد اما در عین حال، از موش دواندن رسانههای صهیونیستی، غربی، عربی برای تحریک افکار عمومی علیه حزبالله و جمهوری اسلامی نمیتوان بهسادگی گذشت. بر اثر همین تبلیغات منفی بود که برخی دفاتر مقاومت اسلامی لبنان، هدف حمله معترضین قرار گرفت. رسانههای صهیونیستی میکوشند که اعتراضات به شرایط وخیم اقتصادی را به مخالفت جوانان با ایران و حزبالله تقلیل داده و نسخه خروج از بنبست مشکلات و رونق معیشت را در حذف این دو از معادلات کشورشان معرفی کنند.
این رسانهها چه در خصوص عراق و چه در مورد لبنان، این خط واحد را دنبال میکنند که تا زمان زانو زدن دولتها در برابر مطالباتشان، معترضین نباید جریان عادی زندگی را پی بگیرند و برعکس، باید در آشوبها و تظاهرات برای رسیدن به خواستههای خود همواره مشارکت داشته باشند. اگر رسانهای غرض و مرض نداشته باشد، از کارشناسانی دعوت به عمل میآورد تا آلترناتیوی برای شرایط موجود و کاستن از تنشهایی که به سمت مسائل امنیتی میرود، ارائه دهد. اما عمده برنامههای تلویزیونهای سعودی، صهیونیستی، غربی، هیچ اشارهای به اهمیت گفتگو میان دولت و معترضین نمیکنند و از مردم نمیخواهند که نمایندگانی را برای گفتگو با مسئولین تعیین کنند. چنین خطی از هر زاویهای که به آن نگاه کنیم، موجب قوت گرفتن دیدگاه توطئه با هدف سوق دادن اعتراضات به سمت فتنه و هرج و مرج میشود؛ وقایعی که پیش از این، در برخی کشورهای دیگر از جمله در سوریه شاهد آن بودیم. اعتراضات سوریه در ابتدای امر، مطالباتی مشروع و مردمی بود، اما با ورود عناصر تکفیری که از آمریکا و اسرائیل برای ویران کردن این کشور دستور گرفته بودند، به تدریج، انحراف خواستههای مردم به سمت قتل و تخریب و نهایتاً ایجاد بلوای بزرگ داعش شکل گرفت. بعدها، کسانی که انتقادات تندی به حاکمیت سوریه و اوضاع اقتصادی داشتند، با مشاهده جنایات وحشیانه تکفیریها، صف خود را از آنها جدا کرده و حتی سلاح به دست گرفتند و برای دفاع از کیان کشورشان و جلوگیری از خطر تجزیه آن، دوشادوش ارتش و نیروهای مردمی به جنگ با مزدوران اجارهای رفتند.
به بیان دیگر، بازخوانی وقایع گذشته در کشورهای عربی طی یک دهه گذشته، تردیدی باقی نمیگذارد که همان سناریوها در عراق و لبنان در حال تکرار هستند و تقلا میکنند که تکاپوی مردم را که از ابتدا به شکل مسالمتآمیز آغاز شده، به سمت دیگری ببرند و به شکل دیگری پایان دهند. با این حال، نقطه ثقل و طرح مشترکی که این روزها از سوی محور عبری، عربی، غربی در جریان است، قطع شاهراه ژئوپولتیک تهران، بغداد، دمشق، بیروت تا مدیترانه و اشراف جبهه مقاومت بر مرزهای رژیم صهیونیستی است؛ خواب آشفتهای که هیچگاه تعبیر نخواهد شد.
*کارشناس مسائل بین الملل
انتهای پیام/*