plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۶
کد مطلب : ۴۵۶۶۳

سياست تعليق و كاهش عقلانيت سياسی

محمد ملاكی*
هنگامی كه تاكتيک خريد زمان و محول كردن حل مساله به آينده نامعلوم به يک استراتژی مبنايی تبديل می‌شود، آنگاه سياست به مثابه كنش عقلانی فرو می‌ريزد و به جای آن، تاخير، تعلل و ناديده گرفتن امور می‌نشيند.
سياست تعليق و كاهش عقلانيت سياسی
از معيارهاي اصلي كارآمدي يك نظام سياسي توانايي در مديريت مشاركت سياسي و حل منازعات داخلي است. ساموئل هانتينگتون دركارآمدي حكومت‌ها بر اين نكته تاكيد دارد كه حكومت‌هاي كارآمد بايد بتوانند تنش‌ها را قبل از آنكه به بحران تبديل شوند، حل كنند.

كنكاش در تمامي ادوار تاريخي، بيانگر آن است كه در نظام‌هاي سياسي همواره تنش‌ها و مسائل داخلي و خارجي ايجاد مي‌شود. اما مهم اين است كه حاكمانِ در قدرت، در چه مدت زماني مي‌توانند تنش‌ را كاهش دهند، مساله را حل كنند و اجازه ندهند مساله به مشكل و سپس به بحران تبديل شود.

پس سرعت حل و فصل تنش‌ها و خصومت‌های  بين‌المللي معيار ديگري است براي سنجش كارآمدي نظام‌هاي سياسي.  

زيربناي توسعه سياسي، توسعه آموزش است. آنچه جهان اول (غرب) را متمايز كرده، توجه اساسي به توسعه آموزش و در بطن آن نوع آموزش است كه زمينه تثبيت سياسي در نهادينه كردن ساختارهاي حكومتي را فراهم كرده است.

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در دسامبر1991پانزده جمهوري اين اتحاديه به كشورهاي مستقل تبديل شدند.

بيش از سه دهه از استقلال اين كشورها مي‌گذرد، دو عاملي مهمي كه ثبات سياسي را در اين كشور‌ها حفظ كرده، يكي دوري از «سياست تعليق» است. «سياست تعليق»، همان «سياست خريد زمان» است.

تاكتيكي كه در آن حكومت‌ها يا بازيگران سياسي به ‌جاي حل ريشه‌اي مشكلات، از تاخير، انحراف توجه يا اقدامات موقتي استفاده مي‌كنند.

اما هنگامي كه تاكتيك خريد زمان و محول كردن حل مساله به آينده نامعلوم به يك استراتژي مبنايي تبديل مي‌شود، آنگاه سياست به مثابه كنش عقلاني فرو مي‌ريزد و به جاي آن، تاخير، تعلل و ناديده گرفتن امور مي‌نشيند.

عامل دوم؛ سياست دوري از حل بحران با بحران است. دو سياستي كه به‌ شدت در كشورهاي غرب آسيا باعث انباشت مشكلات حل نشده و انباشت نارضايتي، فرسايش اعتماد عمومي و سبب تشديد خشونت شده است.

پيشتاز دوري از دو سياست بحران‌زاي عربستان سعودي است كه در دهه اخير دست به اصلاحات ساختاري زده كه برگرفته از توسعه آموزش است نه از طريق آموزش نظري و تئوري، بلكه از نوع جسمي، روحي و عاطفي. 

اساسا نظام‌هاي سياسي كه در برابر تغييرات اجتماعي انعطاف‌ناپذيرند و تصميم‌گيري‌هايشان بيشتر واكنشي است تا پيشگيرانه، چنين نظام‌هايي مجبور مي‌شوند رو به سياست تعليق ببرند.

سياست پيش روي دنيا سياست ضدتعليق است. سياستي كه دونالد ترامپ در مواجهه با كشورهاي خاورميانه در پيش گرفته.

هانتينگتون معتقد است كه زمانبندي و ظرفيت پاسخگويي حكومت‌ها به بحران‌ها، تعيين‌كننده ثبات يا فروپاشي آنهاست. از نظر او، حكومت‌هاي با نهادهاي ضعيف، معمولا واكنش‌هاي ديرهنگام يا نامتناسبي به چالش‌ها نشان مي‌دهند، در حالي كه نظام‌هاي سياسي نهادينه ‌شده مي‌توانند بحران‌ها را به ‌موقع و به نحو موثر مديريت كنند.

علاوه بر مختصات مشترك (ضعف نهادينه ‌شدن سياست، كاهش مشاركت سياسي شهروندان، فقدان آزادي، سركوب نهادهاي مدني) نظام‌هاي سياسي، كاهش عقلانيت سياسي يا به عبارت ديگر افول تفكر منطقي است.

آنچه سبب مي‌شود كه حكومت رو به «تعليق مساله‌هايش» بياورد، كاهش عقلانيت سياسي يا به عبارت ديگر، افول تفكر منطقي و مبتني بر شواهد در عرصه سياست، موضوعي پيچيده با دلايل متعددي است. عوامل زير مي‌توانند در اين كاهش نقش داشته باشند :

1- گسترش اطلاعات نادرست و گمراه‌كننده (Misinformation and Disinformation):

٭ فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي: انتشار سريع و گسترده اطلاعات نادرست، اخبار جعلي (Fake News) و تئوري‌هاي توطئه در فضاي مجازي، تشخيص حقيقت را دشوار كرده و باعث مي‌شود افراد بر اساس اطلاعات غلط تصميم بگيرند.

٭ الگوريتم‌هاي شخصي‌سازي: الگوريتم‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي، محتوا را بر اساس علايق و باورهاي افراد تنظيم مي‌كنند (Bubble Filter). اين امر باعث مي‌شود افراد كمتر در معرض ديدگاه‌هاي مخالف قرار بگيرند و باورهاي خود را تقويت كنند، حتي اگر اين باورها بر اساس اطلاعات نادرست باشند.

2- قطبي‌ شدن سياسي (Political Polarization):

٭ افزايش شكاف‌هاي ايدئولوژيك: افزايش اختلافات و تعصبات حزبي و جناحي باعث مي‌شود افراد بيشتر به دنبال تاييد باورهاي خود باشند تا ارزيابي منطقي شواهد.

٭ تبديل سياست به هويت: وقتي سياست به بخشي از هويت فرد تبديل مي‌شود، افراد كمتر تمايل دارند ديدگاه‌هاي خود را تغيير دهند، حتي اگر با شواهد مخالف روبه‌رو شوند.

3- احساسات و هيجانات (Emotions and Passions):

٭ تاثير احساسات بر تصميم‌گيري: سياستمداران و رسانه‌ها اغلب از احساسات و هيجانات مردم براي جلب ‌توجه و تاثيرگذاري بر تصميمات آنها استفاده مي‌كنند.

٭ كاهش تفكر انتقادي: وقتي افراد تحت تاثير احساسات قرار مي‌گيرند، كمتر به تفكر انتقادي و ارزيابي منطقي اطلاعات توجه مي‌كنند.

4- كاهش اعتماد به نهادها (Erosion of Trust in Institutions):

٭ بي‌اعتمادي به دولت، رسانه‌ها و متخصصان: وقتي افراد به نهادهاي سياسي، رسانه‌ها و متخصصان بي‌اعتماد مي‌شوند، احتمال بيشتري دارد كه به اطلاعات نادرست و تئوري‌هاي توطئه روي آورند.

٭ تجربه فساد و ناكارآمدي: تجربه فساد، ناكارآمدي و نابرابري در نهادهاي سياسي مي‌تواند باعث كاهش اعتماد مردم به عقلانيت سياستمداران و سياست‌ها شود.

5- سواد رسانه‌اي پايين (Low Media Literacy):

٭ عدم توانايي تشخيص اطلاعات معتبر از نامعتبر: كمبود مهارت‌هاي سواد رسانه‌اي باعث مي‌شود افراد نتوانند منابع اطلاعاتي معتبر را از منابع نامعتبر تشخيص بدهند.

٭ تاثيرپذيري از تبليغات و پروپاگاندا: افراد با سواد رسانه‌اي پايين، بيشتر در معرض تاثير تبليغات و پروپاگاندا قرار مي‌گيرند.

6- مشكلات نظام آموزشي (Problems in Education Systems):

٭ تاكيد بر حفظيات به جاي تفكر انتقادي: نظام‌هاي آموزشي كه بر حفظيات و يادگيري طوطي‌وار تاكيد مي‌كنند، توانايي تفكر انتقادي و ارزيابي اطلاعات را در افراد كاهش مي‌دهند.

٭ كمبود آموزش سواد رسانه‌اي: عدم آموزش سواد رسانه‌اي در مدارس باعث مي‌شود افراد در برابر اطلاعات نادرست و گمراه‌كننده آسيب‌پذير باشند.

7- پوپوليسم (Populism):

٭ ساده‌سازي مسائل پيچيده: پوپوليست‌ها اغلب مسائل پيچيده را ساده‌سازي مي‌كنند و راهكارهاي آسان و غيرمنطقي ارايه مي‌دهند.

٭ تاكيد بر احساسات و خواسته‌هاي مردم: پوپوليست‌ها بيشتر بر احساسات و خواسته‌هاي مردم تاكيد مي‌كنند تا ارائه راهكارهاي منطقي و مبتني بر شواهد.

8- پيچيدگي مسائل سياسي (Complexity of Political Issues):

٭ دشواري درك مسائل پيچيده: مسائل سياسي مدرن اغلب بسيار پيچيده هستند و درك آنها نيازمند دانش تخصصي و تفكر انتقادي است.

٭ ساده‌سازي بيش از حد مسائل: رسانه‌ها و سياستمداران اغلب مسائل پيچيده را بيش از حد ساده‌سازي مي‌كنند كه اين امر مي‌تواند منجر به درك نادرست و تصميم‌گيري غيرعقلاني شود.

اين عوامل به صورت تركيبي عمل مي‌كنند و مي‌توانند باعث كاهش عقلانيت سياسي در جوامع مختلف شوند. مقابله با اين مشكل نيازمند تلاش‌هاي چندجانبه در زمينه‌هاي آموزش، رسانه، سياست و فرهنگ است.

*دكتراي تخصصي علوم سياسي- پژوهشگر و تحليلگر سياسي/اعتماد

انتهای پیام/*
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما