مصباحی مقدم: ملت رنج ناکارآمدی دولتها را تحمل میکنند
البته من این ناکارآمدی را به مجلس شورای اسلامی هم سرایت میدهم
یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام فقدان احزاب، ضعف ساختاری و قانونگذاری، نداشتن برنامه و نقشه راه و توجه به حواشی به جای متن را از علل ناکارآمدی دولتها میداند و میگوید که در نهایت رنج این ناکارآمدی را ملت تحمل میکنند.
حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا، دولت پنجم را کارآمدترین و دولت دوازدهم را ناکارآمدترین دولتهای بعد از انقلاب میداند و میافزاید: «فقدان احزاب باعث میشود دولتها برآمده از حزب نباشند و برای دولت کادرسازی نشود، کسانی هم که در انتخابات پیروز شدند هم مهیا نبودند و تیم مهیا هم نداشتند و چون چنین ساختاری شکل نگرفته بود، نتیجهاش این است که دائما ما به نوعی با تازهکاری دولت و تازهواردی دولت روبهرو شدیم.»
او معتقد است: «هر دولتی سرکار میآید میگوید شعارهایی دارم که میخواهم پیاده کنم، در حالی که گاهی با آن مبانی و زیرساختها همخوانی کافی ندارد پس نوعی زیگزاگ در اداره کشور پدید میآید. گاهی وعدهها خارج از چارچوب هم بوده و طبعا موانعی هم برایش پدید میآید که نمیتواند آن را کنار بزند و رنج این ناکارآمدیها را ملت میبرند.»
این نماینده ادوار مجلس با انتقاد از عدم ثبات قوانین خاطرنشان می سازد: «تعدد قوانین نتیجهاش این است که حتی دستگاههای اجرایی هاج و واج میشوند و ناکارآمدی به دستگاههای اجرایی هم سرایت میکند. دولتها و مجالس باید به صورت یک زنجیره بهم پیوسته پیش بروند تا ما به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنیم، نه اینکه هر دولت و مجلسی میآید تلاشهای قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد.»
مصباحی مقدم همچنین میگوید: «برای اینکه دولت کارآمد باشد توصیه و تاکید من به مردم عزیز این است که نگاه نکنید چه کسی شعارهای پوپولیستی میدهد، گاهی شعارها فریبنده و حاشیهای است. ببینید شعارها و پیامهایی که داده میشود چه آدرسی میدهد؟ آیا حواشی را پررنگ میکند یا به متن میپردازد؟ گاهی در هنگام انتخابات احساسات تحریک میشود و مسائل بسیار حاشیهای در متن قرار میگیرد و همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد، در حالی که آنچه مهم است اساس مشکلات کشور است و نظرسنجیها از عامه مردم نشان میدهد که مهمترین مشکلات ما اقتصاد، اشتغال و معیشت است و این مشکلات دائما افزوده شده که کاسته نشده است، زیرا در هنگام انتخابات به اینها توجه نمیشود.»
او خطاب به مردم تصریح می کند: «برای انتخابات آینده نیات خود را خالص کنید و به پای صندوق رای بیایید و تلاش کنید به کسانی رای دهید که صلاحیتهای آنها را برای تشکیل دولت کارآمد احراز کردهاید. بحثتان هم این طیف و آن طیف و آن جریان و این جریان نباشد، بحث اساسی کارآمدی است. پس برنامه کارآمد و مدیران کارآمد را در نظر بگیرید.»
در بخشی از گفتوگو با غلامرضا مصباحی مقدم میخوانیم:
_ آیا شما دولتهای پس از انقلاب را دولتهای کارآمدی میدانید؟
مصباحی مقدم: دولتهای پس از پیروزی انقلاب از بعد کارآمدی با هم متفاوت بودند. برخی کارآمدی بیشتر و برخی کارآمدی کمتری داشتند. در بین اینها دولت پنجم را کارآمدترین دولت میدانم، زیرا بعد از جنگ و دوران بازسازی کشور ما با خرابیهای بسیار گسترده ناشی از جنگ روبهرو بودیم. پنج استان از استانهای کشور به شدت تحت تاثیر بمبارانها، تخریب شده بود و طبعا چون نیروهای مسلح ما در این پنج استان در نزدیکی مرز به دفاع میپرداختند، محیط جنگی بود و حتی کشاورزی و کارخانجات در آن مناطق تعطیل شده بود. بعد از جنگ، بازسازی این خرابیها در دستور قرار گرفت و بعد از آن بنیانگذاری یک زیربنا برای اقتصاد کشور در آن دوره اتفاق افتاد؛ آن هم بدون داشتن منابع مالی کافی و این هنر بزرگی بود که دولت بعد از جنگ که به دولت سازندگی معروف شد، داشت.
البته معنایش این نیست که این دولت، ضعفهایی نداشت، بلکه از چند بعد ضعف داشت. یکی از بعد اینکه فاصلهای بین طبقات فقیر و غنی آغاز شد و دیگر از بعد فرهنگی که نوعی زاویه فرهنگی نسبت به آغاز پیروزی انقلاب ایجاد شد و دیگری از باب شکلگیری طبقه جدید که تکنوکراتها گفته میشد و در این دوره اتفاق افتاد و ما بعد از این آسیبهایی را از این جهت شاهد بودیم، ولی از بعد اقتصادی و ساخت زیربناها در این دوره، زیربنای تولید فولاد، پتروشیمی، آلومینیوم، بنادر، راه آهن، خطوط مواصلاتی و جادهها در آن دوره اتفاق افتاد و اینها خدمات بسیار بزرگی بود که برای ما یک رشد و جهش اقتصادی پدید آورد. البته آن دوران ما استقراض بزرگی هم داشتیم و اواخر دوره هاشمی با ۴۰ میلیارد دلار بدهی خارجی روبهرو بودیم که استمهال شد و با تاخیر این بدهیها پرداخت. شد.
ما در سال ۱۳۷۴ با بالاترین نرخ تورم یعنی تورم ۴۹ درصدی روبهرو بودیم که در تاریخ بعد از پیروزی انقلاب چنین تورمی را شاهد نبودیم، ولی باز هم این دولت، کارآمدترین بود.
شاید ناکارآمدترین دولت هم دولت حاضر است که با آن عقبهای که در گذشته فراهم کردیم نتوانست از آن عقبه، زیربنا و ظرفیتها استفاده کند. ما ظرفیتهای بسیار زیاد معطل داریم، کارخانجات تعطیل شده، زیرساختهایی که به اندازه کافی از آن بهرهبرداری نشده و نیروی انسانی نخبه و باسوادی که از آن درست استفاده نشده است و همچنین تصمیمگیریهای با تاخیر، چرا که دائما نگاه این دولت و نگاه به حل مشکلات اقتصادی از طریق مناسبات خارجی و سرمایه گذاری خارجی بوده که به این هم دست نیافت.
_ آیا شما فکر میکنید میتوان عوامل مشترکی برای ناکارآمدی دولتها برشمرد؟
شاید مهمترین عامل مشترک این ناکارآمدیها این باشد که دولتهایی که روی کار میآیند برآمده از یک پایگاه مردمی گسترده و وسیع نیستند، چرا که متاسفانه ما فاقد احزاب قدر و گستردهتر در جامعه هستیم و این فقدان احزاب موجب میشود که برای دولتها کادرسازی نشود و وقتی دولتی روی کار میآید برآمده از حزب نیست، پس کادر آماده در اختیار ندارد و حالت هاج و واج دارد. اتفاقا کسانی هم که در انتخابات ریاست جمهوری در ادوار مختلف انتخاب شدند کسانی فقدان احزاب باعث میشود دولتها برآمده از حزب نباشند و برای دولت کادرسازی نشود همچنانکه مجالس هم برآمده از حزب نیستند و نمایندگان کادر تربیت شده نیستند لذا نگاهها به جای اینکه ملی باشد محلی استبودند که پیش بینی نمیشد؛ مثل آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای روحانی. یعنی مهیا نبودند و تیم مهیا هم نداشتند و چون چنین ساختاری شکل نگرفته بود، نتیجهاش این است که دائما ما به نوعی با تازهکاری دولت و تازهواردی دولت روبهرو شدیم.
البته من این ناکارآمدی را به مجلس شورای اسلامی هم سرایت میدهم. مجالس ما هم برآمده از احزاب نیست و نمایندگان کادر تربیت شده نیستند و با هم همراه نیستند، لذا نگاهها به جای اینکه ملی باشد محلی است و به جای حل ریشهای و اساسی مشکلات میخواهند مسائل را دم دستی و به صورت فوری حل کنند. این موجب میشود نه مجلس خیلی کارآمد باشد نه دولت.
_ پس شما نبود احزاب را از عوامل مشترک ناکارآمدی دولتها میدانید؟
دقیقا! چون احزاب، مسئولیت پذیر هستند و برنامه دارند و برنامه خیلی کمک میکند. این برنامهها باید در چارچوب اسناد بالادستی باشد، یعنی قانون اساسی و سیاستهای کلی ابلاغی رهبر معظم انقلاب را مبنا قرار دهند و در چارچوب اهداف قانون اساسی و سیاستهای کلی ابلاغی برنامه بدهند و براساس برنامه عمل کنند. هر دولتی سرکار میآید میگوید شعارهایی دارم که میخواهم پیاده کنم، در حالی که گاهی با آن مبانی و زیرساختها همخوانی کافی ندارد، پس نوعی زیگزاگ در اداره کشور پدید میآید و هر دولتی هشت سال مدیریت را به دست میگیرد، میخواهد خواستههای خود و وعدههایش را پیاده کند. گاهی وعدهها خارج از چارچوب هم بوده و طبعا موانعی هم برایش پدید میآید که نمیتواند آن را کنار بزند و رنج این ناکارآمدیها را ملت میبرند.
_ به نظرشما ضعف قانونی یا ایراد ساختاری در این ناکارآمدی دخیل است؟
گمان میکنم ضعف ساختاری و قانون گذاری هم بسیار دخیل است. ما انباشتگی قوانین را داریم و جالب است هر مجلسی سرکار میآید بلافاصله برای قانون گذاری جدید دست به کار میشود، حال آنکه قانون گذاری نباید دستخوش تغییر و تحول شود. ما باید با ثبات قوانین روبهرو باشیم. در بخشهای اقتصادی وقتی بنگاههای تولیدی اقدام به سرمایهگذاری میکنند که چشماندازشان ثبات باشد.
اگر ثبات باشد تصمیمگیریشان راحت است و اگر آنها بیثباتی را شاهد باشند تصمیم گیری برایشان دشوار خواهد بود. این قوانینی که هربار عوض میشود و کمتر از ۱۰ سال عمر میکند و تعدد این قوانین نتیجهاش این است که حتی دستگاههای اجرایی هاج و واج میشوند و ناکارآمدی به دستگاههای اجرایی هم سرایت میکند. به نظرم این هم ناشی از نبود یک نگاه بلندمدت اساسی و بنیادین به مسائل رگولاتوری و قانونگذاری در کشور است که بسیار تاثیرگذار است.
دولتهای ما باید یکی به دنبال دیگری باشند و مجالس هم باید مسائل مجالس قبلی را تعقیب کنند و به صورت یک زنجیره بهم پیوسته پیش بروند تا ما به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنیم، نه اینکه هر دولتها و مجالس باید به صورت زنجیره به هم پیوسته پیش بروند نه هر دولت و مجلسی میآید تلاشهای قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرددولتی میآید اقدامات دولت قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد و هر مجلسی میآید تلاشهای مجلس قبلی را خنثی کند و نادیده بگیرد. اگر به فرض ساختاری شکل گرفته که شما نمیپسندید از یک نگاه کوتاه مدت ناشی میشود و نه بلند مدت و چون چنین اتفاقی افتاده، مجالس و دولتها یکدیگر را خنثی میکنند و در این بین منابع است که هدر میرود و هزینههاست که افزایش پیدا میکنند و مردم هستند که در رنج قرار میگیرند...