سياسي كردن امور خوراك رفتاري همه است. اگر يادتان باشد تا اين قضيه كرونا مطرح شد، گفتند اين ويروس سياسي است و براي كاهش مشاركت انتخابات است.
قضيه كرونا و سرعت گسترش آن در ايران را بايد از زاويه سياسي نيز تحليل كرد. در اصل اين مهمترين وجه آن است. وضعيت كرونا در ايران با ساير كشورها از يك حيث تفاوت جدي دارد. ابتلا به اين بيماري سريع است ولي نسبت مرگ و مير آن حدود دو درصد است. دوره نهفتگي آن نيز كم نيست.
حالا ببينيم در ايران چه شرايطي دارد و چه نتيجه سياسي ميتوان از دادههاي آن گرفت؟ خبر وجود كرونا همزمان با اولين و دومين فوتي اعلام شد. در حالي كه بهطور طبيعي بايد به ازاي هر دو بيمار فوتي حدود 100 نفر و حداقل از ۲۰ روز پيش مبتلا به آن شده باشند.
حتي ميتوان گفت از صد نفر هم بيشتر، زيرا بيماران در آخرين مراحل پيشرفت بيماري فوت ميكنند و طبيعي است اگر 2 درصد آنان فوت كنند، تعدادي فوتي ديگر نيز در راه هستند، همچنان كه در همين چند روز آمار فوتيها به حداقل 20 نفر رسيده و شايد برخي ديگر از فوتيها نيز مربوط به اين بيماري باشند كه هنوز آزمايش نشدهاند.
بنابراين حداقل بايد چند صد بلكه چند هزار نفر مبتلا شده باشند تا اين تعداد فوتي را شاهد باشيم. البته آمار رسمي درست است، چون آن آمار مبتني بر آزمايشهاي مثبت است، اگر آزمايش نگيري كسي به صورت رسمي مبتلا نيست حتي اگر بميرد، در حالي كه اگر مقام وزارت بهداشت هم تا مراحل پيشرفته تست نداده و سرفهها را هم علامت ابتلا و نياز به آزمايش ندانسته بودند، به طريق اولي افراد زيادي از مردم هستند كه بيمار هستند ولي هنوز آزمايش ندادهاند.
بنا بر اين ترديدي در وجود گسترده اين بيماري در ايران نبايد داشت. اين واقعيت چه ربطي به وضعيت سياسي ايران دارد؟
وضعيت سياسي ايران از حيث ارتباطش با اين واقعه چند ويژگي دارد؛ اولين ويژگي آن سياسي كردن هر واقعيت غيرسياسي است. دومين ويژگي غلبه نگاه كوتاهمدت است.
سومين ويژگي ناتواني ساخت قدرت به دليل شكاف درون ساختاري در اعمال قدرت و اقتدار به صورت عمومي و نيز بر برخي از بخشهاي جامعه و همچنين عوامزدگي نزد بخشي از جامعه است كه صداي بلندي دارند و بالاخره فقدان نهاد رسانهاي معتبر و رسمي كه مورد اعتماد مردم باشد و شكاف عميق ميان حكومت و مردم است.
سعي ميكنم تا حد ممكن اين ويژگيها و نقش آنها را در شكلگيري اين ماجرا توضيح دهم و مطابق آنچه در يادداشت «كرونا؛ سنگ محك» روز دوشنبه 5 اسفند نوشتم، اين مساله همه اركان اين ساختار را به چالش خواهد كشيد.
هنگامي كه قضيه بنزين رخ داد از يكي از اعضاي دولت شنيدم كه گفت: دولت پس از مواجهه و مخالفت درونساختاري با اين تصميم و نيز اعتراضات عمومي عليه آن؛ ديگر قادر به گرفتن تصميمات بسيار ساده هم نيست، چراكه ممكن است بلافاصله با مخالفت بخشهاي ديگر حكومت مواجه شود و اين شكاف درونساختاري به سرعت به جامعه منتقل ميشود و همانطور كه منشا اعتراضات آبان ماه شد، ميتواند موجب مشكلات ديگر شود.
به علاوه هر تصميم جدي نيازمند تامين بودجه است و دولت پول بيپايان ندارند، بلكه بايد از جاي ديگري برداشت كند و اين مساله موجب مخالفت افراد ذينفع ميشود.
حالا مسالهاي در ابعاد كرونا پيش آمده و ميبينيم دولت چين با چه اقدامات، چه اقتداري و چه برنامههايي را براي مقابله با آن اجرا ميكند، اقداماتي كه كوچكترين آنها نيز در حد و اندازههاي دولت و حكومت ما نيست.
چه رسد به اينكه تصميمات مهمي از جمله قرنطينه كردن قم را در خواب و خيال هم ببينند، چه رسد به اينكه بخواهند اجرا كنند.
ويژگي بعدي غلبه نگاه كوتاهمدت در ايران است. مگر بر اساس همين نگاه در انتخابات رفتار نشد؟ تقريبا در همه جا بر اساس منافع كوتاهمدت و منطق اقتضايي عمل ميشود.
چو فردا شود فكر فردا كنيم، هميشه بر اين اساس داوري ميشود كه انشاءالله گربه است. خيلي قاطع امكان ورود يا وجود كرونا را رد ميكنيم، در حالي كه نه مرز معتبري داريم و نه نظام كنترلي پيشرفته.
حتي هنوز هم در فرودگاه مسافران را با يك تست ساده سنجش ميزان تب همراهي نميكنند!! در اين ساختار چارهاي نيست جز اينكه براي رفع مسووليت بگوييم انشاءالله چيزي نميشود.
هر چه خدا خواست همان ميشود. سياسي كردن امور خوراك رفتاري همه است. اگر يادتان باشد تا اين قضيه كرونا مطرح شد، گفتند اين ويروس سياسي است و براي كاهش مشاركت انتخابات است. گويي كه مردم صف بسته بودند راي دهند، يك عده آمدند و گفتند كرونا آمده فرار كنيد!!
در حالي كه تا آن زمان حداقل يك ماه بود كه كمكاري شده بود. بروند خدا را شكر كنند كه پيش از انتخابات موضوع مطرح شد و الا اكنون همه مردم ميگفتند كه حكومت قطعا اطلاع داشته و براي انتخابات اطلاعرساني نكرده است. ساخت قدرت در ايران ناتوان از اعمال اقتدار به برخي از مناطق و اقشار است.
شايد يكي از عللي كه اين ويروس از قم آغاز شد، همين اقتدارگريزي برخي اقشار است كه موجب اين بحران شده است. برخي افراد خود را تافته جدابافته ميدانند.
عوامزدگي نيز به نوعي روي ديگري از همين وضع است. آن روزي كه در دولت قبل در سال ۸۹ با عدهاي در پوشش حوزه براي پيشگيري از بلاياي طبيعي تفاهمنامه ميبستند بايد اين روز را پيشبيني ميكردند كه دچار چه وضعي شوند.
امروز كار به جايي رسيده كه حتي كتابهاي علمي و پزشكي را آتش ميزنند و با تعطيلي احتياطي مراسم زيارتي و مذهبي مخالفت ميكنند و... اين وضعيت در نهايت موجب دينگريزي شديد جامعه شده است. ولي مطابق همان ويژگي كه ميگويند انشاءالله گربه است، كسي به اين گزاره روشن نيز توجه نميكند.
همچنان كه درصدد يافتن توجيهات نابخردانه براي علت كاهش چشمگير مشاركت انتخاباتي هستند. كلا دست به توجيه و خودفريبي برخي نيروها بسيار قوي است. عامل ديگر نه ضعف رسانه، بلكه فقدان رسانه رسمي معتبر و قابل اعتماد است. با اين رسانه رسمي هيچ اتفاق مثبتي در كشور رخ نخواهد داد.
مردمي كه از اين رسانه و غالب در آن به تنگ آمدهاند به خلوت گوشيهاي خود پناه بردهاند و با بمباران خبري راست و دروغ مواجه هستند. چنين مردمي هيچگاه احساس آرامش نخواهند كرد.
ناامني ارتباطي و رواني عوارض كمتري از ناامني فيزيكي ندارد. با اين رسانه رسمي ايران؛ هيچ آينده اميدبخشي را براي جامعه نميتوان تصور كرد. در غياب رسانه آزاد و معتبر، هر فرد عادي نيز اظهارنظر كارشناسي ميكند و شيرازه ذهني مردم را از ميان ميبرد.