مشارکت بالا در انتخابات فقط میتواند نتیجه تعمیق این تصور در افکار عمومی باشد که نهاد انتخابات دارای کارکردهای مشخصی باشد.
حدس زدن اینکه برای انتخابات پیش روی مجلس، مشارکت بالای عمومی فارغ از نتیجه نهایی بهعنوان یک هدف «ملی» مطرح است، کار چندان دشواری نیست.
کما اینکه بر شمردن ضرورتهایی که لزوم دستیابی به این هدف را ایجاب میکنند نیز بهدلیل روشنی و وضوح آنها چندان مورد نیاز نیست.
مسأله اما میتواند این باشد که این هدف مانند هر هدف عمومی دیگری چگونه و از چه طریقی محقق میشود؟
درک پاسخ منطقی همین سؤال است که میتواند طی مدت زمان اندک پیش رو تعیین کند که سطح جلب مشارکت عمومی برای انتخابات اسفندماه چقدر خواهد بود.
شاید در چارچوب سیاستورزی پیشامدرن امکان تحقق برخی از اهداف عمومی با توسل به فرامین بالادستی وجود داشته اما با ورود دنیای سیاست به چارچوب روابط و مناسبات مدرن و جلو رفتن آن در این مسیر، بیشتر و بیشتر این امکان محدود شده است.
این در حالی است که در همان دوران پیشا مدرن نیز به گواه تاریخ هر هدفی از طریق فرمان و دستور امکان تحقق نداشته.
امروز اما در دنیای متحول شده بواسطه انقلاب ارتباطی میتوان گفت که فرمانپذیری عمومی جوامع، با آن شکل سنتی که از آن میشناسیم در حال ناپدید شدن است.
به همین اعتبار باید تأکید کرد که تحقق اهداف عمومی در چنین فضایی نیازمند بستر و زمینه اجتماعی است تا صدور دستورات بالا دستی.
در چارچوب مسائل و فعالیتهای اقتصادی این مهم به شکل روشنتری نمود پیدا میکند.
به طور مثال نمیتوان در این حوزه به اقتصاد یک جامعه دستور و فرمان رشد داد بیآنکه نظامات زیرساختی آن از جمله نظامات بانکی متناسب، سرمایهگذاری لازم، تکنولوژی مورد نیاز و امنیت ناظر به سرمایهگذاری فراهم نباشد.
در واقع برای یک رشد و توسعه اقتصادی به جای دادن دستور باید این زمینهها را فراهم کرد که با مهیا شدن آنها به شکل اتوماتیک و خودکار رشد اقتصادی نیز اتفاق خواهد افتاد.
همین مسائل در خصوص هدف مهم مشارکت بالا در انتخابات نیز صدق میکند. هدفی که تحقق آن بیش از آنکه در گرو درخواست و توصیه باشد نیازمند فراهم کردن شرایط و زیرساختهای مشخصی است.
زیرساختهایی که البته شناسایی آنها با توجه به تجربه دموکراتیک جوامع مختلف کار چندان پیچیده و سختی نیست. برگزاری یک انتخابات با مشارکت بالا در واقع محصول و نتیجه طبیعی همین فرآیندهاست.
به عبارت دقیقتر اگر بخشهای مختلف جامعه ببینند که نمایندگان آنها در میان گزینههای قابل انتخاب وجود دارند و البته در صورت انتخاب شدن این گزینهها، امکان تأثیرگذاری آنها در سطوح حاکمیتی که قرار میگیرند نیز فراهم است به طور خودکار و طبیعی برای حضور در انتخابات انگیزه پیدا میکنند.
بهعبارت دقیقتر مشارکت بالا در انتخابات فقط میتواند نتیجه تعمیق این تصور در افکار عمومی باشد که نهاد انتخابات دارای کارکردهای مشخصی باشد.
اصلیترین این کارکردها آن است که جامعه احساس کند که امکان اعطای نمایندگی واقعی و مؤثر خود در سطح سیاست را از طریق نهاد انتخابات دارد.
در شرایط پیش رو چیزی که برای افزایش سطح مشارکت عمومی در انتخابات دارای اهمیت اصلی است بازگرداندن همین تصور از نهاد و فرآیند انتخابات به سطح عمومی جامعه است.
این کار به روشنی با درخواست و دستور امکانپذیر نیست و تنها راه ممکن آن اغنای محتوای انتخابات از طریق افزایش امکان مشارکت گرایشهای مختلف در مقام رأیگیرنده و نامزد است.
بهصورتی که اکثریت بخشهای مختلف جامعه بتوانند احساس کنند که امکان پیدا کردن نمایندگان فکری و سیاسی خود در میان گزینههای رقابت را دارند. اگر این دغدغه مهم است باید از فرصت اندک باقی مانده استفاده کرد.