plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۵
کد مطلب : ۶۴۶۴

نه واقعی، نه منطقی، نه مفيد

عباس عبدی*
اگر حكومتي به هر دليلي بخواهد مردم با آن هماهنگ شوند يا مديران و نمايندگان آن با حكومت هماهنگ باشند در اين صورت انتخابات بي‌معنا است. يا مشاركت گسترده انتخاباتي بي‌معنا است.
نه واقعی، نه منطقی، نه مفيد
آقاي سردار جعفري در گفت‌وگويي تلويزيوني نكاتي را مطرح كردند كه بازتاب گسترده‌اي داشت و موجب تعجب فراوان براي مخاطبان شد. بد نيست كه برخي گزاره‌هاي مورد نظر ايشان را دقيق‌تر تحليل كنيم.

در يك مورد اظهار داشته‌اند كه: «الان در همين كشورهايي كه مهد دموكراسي هم هستند بايد نگاه فرد با نگاه حكومت بخواند. اما آقاياني كه اينجا روي كار مي‌آيند ابايي ندارند كه بگويند ديدگاه ما با رهبري اختلاف دارد... در همه كشورها اينطور است كه عقبه فكري افراد را بررسي مي‌كنند.»

اين گزاره‌ها هيچ واقعيتي ندارند ولي مساله فراتر از واقعيت نداشتن است. فرض كنيم كه اين گزاره‌ها درست باشند، در اين صورت بايد پرسيد كه اين حكومت و نگاه آن از كجا آمده‌اند كه مردم بايد با آن هماهنگ شوند؟

آيا پيش‌تر آن را كسي از آسمان نازل كرده است؟ يا كسي به زور آن را بر اين مردم تحميل كرده؟ يا آنكه خود مردم آن را انتخاب كرده‌اند؟

اگر دو مورد اول باشد كه ديگر دموكراسي نيست و نيازي به انتخابات ندارند. اگر مورد سوم باشد، براساس چه منطقي خواهند گفت كه مردم بايد با نگاه حكومت هماهنگ شوند؟ به‌علاوه بالاترين قدرت حكومت را مردم انتخاب مي‌كنند و نيازي نيست كه با جاي ديگري هماهنگ شوند. دموكراسي‌ها برآمده از مردم هستند و نه برعكس.

تنها در حكومت‌هايي كه برآمده از مردم نباشند، مي‌توان گفت كه نامزدها مجبورند كه خود را با نگاه حكومت هماهنگ كنند. و الا خواست مردم در يك حكومت دموكراتيك بايد همواره جاري و ساري باشد و اگر نباشد آن حكومت دموكراتيك نيست.

اتفاقا ويديويي كه از ديدار مرحوم امام با خبرگان قانون اساسي پخش شده است، ناظر به همين نكته است. آنجا كه اعلام كرده‌اند: «حق با اكثريت مردم است، حتي اگر اشتباه تصميم بگيرند. شما ولي آنها نيستيد كه بگوييد اين به ضرر شماست پس ما نمي‌كنيم. ملت مي‌خواهد آن كار را بكند، به من و شما چه؟»

حالا فرض كنيم همه جاي دنيا همين‌طور است كه ايشان توصيف كرده‌اند. فرض محال كه محال نيست. در اين صورت بر اساس منطق خودشان اتفاقا ايران نبايد چنين باشد. چون هر وقت به جاهاي ديگر جهان استناد مي‌شود فوري گفته مي‌شود كه اينجا ايران است و فرق دارد.

در هر حال نكته مهم اين است كه مردم نمي‌توانند خود را با حكومت هماهنگ كنند، ممكن است تبعيت كنند، ولي اين تبعيت از روي اختيار نيست.

اگر حكومتي به هر دليلي بخواهد مردم با آن هماهنگ شوند يا مديران و نمايندگان آن با حكومت هماهنگ باشند در اين صورت انتخابات بي‌معنا است. يا مشاركت گسترده انتخاباتي بي‌معنا است.

مگر آنكه اكثريت مردم با ارزش‌ها و افكار مورد نظر هماهنگ باشند كه در اين صورت مشكلي نمي‌ماند و به‌طور طبيعي همان افراد مورد نظر را انتخاب مي‌كنند و نيازي به وجود چنين قيودي نيست.

شايد گفته شود كه شناخت آن ويژگي‌ها نه كار مردم بلكه در اصل، كار شوراي نگهبان است. در يك جامعه شفاف و آزاد، مردم بهتر از هر كس ديگري مي‌توانند بگويند كه چه كسي را مطابق آن معيار مي‌دانند يا نمي‌دانند.

تجربه هم همين را نشان مي‌دهد. بنابراين جمله آقاي عزيز جعفري نه‌تنها واقعيت ندارد، بلكه معقول هم نيست و حتي اگر واقعيت داشت و معقول هم بود در ايران نبايد اجرا مي‌شد.

البته مفيد هم نيست زيرا تالي فاسد اين نگرش آنجاست كه بر اثر اجرايي شدن آن كم‌كم شكاف بزرگي ميان خواست‌ها و نگرش‌ها و مطالبات مردم و حكومت پيش مي‌آيد و هر چه مي‌گذرد اين شكاف بزرگ‌تر مي‌شود و در نهايت روند طبيعي امور متوقف و حكومت و كشور دچار بحران مي‌شوند.

در ادامه خطاب به نامزدهاي نمايندگي اظهار شده است كه: «خب اگر ديدگاهت اختلاف دارد براي چه آمدي؟... اينكه صرفا هر كسي مي‌گويد در چارچوب هستيم كافي نيست.»

واقعيت اين است كه چرا افراد بايد دروغ بگويند؟ اين همان وضعيتي است كه رياكاري را ايجاد كرده است، كه عده‌اي خود را در قالب‌هاي ديگري جا بزنند.

البته همه چنين نيستند، بسياري نيز آرا و عقايد خود را خيلي شفاف و روشن بيان مي‌كنند. طبعا داور نهايي مردم هستند.

اگر مردم ندانند كه فلان ليست يا فرد وابسته به چه انديشه و برنامه‌اي است، ديگر چه انتظاري از مردم مي‌رود و اگر مي‌دانند، چرا نبايد به آنچه دوست دارند راي دهند؟

اگر مطابق نظر ايشان بخواهد عمل شود، اصولا راي‌گيري عملي بيهوده و اضافي است. بهتر خواهد بود كه به جاي مردم خودشان هر كس را كه صالح مي‌دانند انتصاب كنند هم مطمئن‌تر است و هم كم‌هزينه‌تر و هم اينكه خيال مردم راحت مي‌شود.

اينكه نمي‌شود بگوييم: «از اول انقلاب تا امروز مشكل ما در اداره كشور با تفكراتي كه به اسم تفكر انقلابي اما در حقيقت تفكر ليبرالي بوده‌اند، بوده است. براي حل اين معضل يا عبور از اين مشكل بايد كساني كه در چارچوب اين نظام هستند پاي كار بيايند. مبناي اين جمهوري اسلام ناب است.»

يعني در 40 سال گذشته مردم در انتخاب خود به خطا رفته‌اند. اين چه حرفي است؟ چه كسي چنين متر و معياري را به شخص مي‌دهد كه اين‌گونه داوري كند؟ چه كساني در اين 40 سال بيرون گود نشسته بودند كه اكنون به حضور در ميدان دعوت مي‌شوند؟ يك نفر را مي‌توان نام برد؟ همه آمده‌اند. وضع همين است كه شاهديم.

*روزنامه نگار و فعال سیاسی

انتهای پیام/*
۱۰
مرجع : اعتماد
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما