باور به صندوق راي ترک برداشته و بعيد بهنظر ميرسد که اصلاحطلبان متوجه اين امر نشده باشند، اما هيچ فکري در مورد آن نميکنند. اصلاحطلبان چارهاي ندارند جز اينکه به اين مشکل و بحران اساسي بپردازند که چگونه ميشود اعتبار صندوق راي را احيا کرد.
چندي است که طرحي به اسم «سرا» يا سامانه رأي سنجي اصلاحطلبان از سوي اين جريان مطرح شده که بهنظر ميرسد خيلي قادر نخواهد بود اصلاحطلبان را از بحراني که بدان دچار شدهاند بيرون آورد.
شايد در شرايطي معمولي اين طرح يا چيزي شبيه به اين بهرغم انتقادات وارده ميتوانست براي انتخابات راهگشا باشد و جمعي از چهرههاي شاخص اصلاحطلب در قالب فردي يا تشکيلاتي مجموعهاي را انتخاب کنند و آن مجموعه نامزدها را اعلام کنند و در نظرسنجي که صورت ميگيرد هر کدام از اين نامزدها راي بيشتري آوردند کانديداي اصلي اصلاحطلبان براي انتخابات پيش رو شوند.
اما در شرايط فعلي معتقدم که اين طرح و طرحهايي شبيه به اين اصلا نميتواند به اصلاحطلبان براي خروج از شرايط فعلي کمک کند.
بهواسطه اينکه مساله اصلي اين نيست که ما نامزدهاي اصلاحطلب رااز طريق چه مکانيزمي تعيين کنيم، بلکه مساله اساسيتر اين پرسش ساده مردم ازاصلاحطلبان خواهد بود که از کجا معلوم که حتي يکي از نامزدهاي اصلاحطلب تاييد صلاحيت شود؟
از طرف ديگر اصلاحطلبان نميتوانند بگويند که وظيفه ما فقط انتخاب و تعيين نامزدهاست و اميدواريم که شوراي نگهبان اينها را تاييد کند. تااصلاحطلبان نتوانند مردم را مجاب کنند که در پايان اين طرح حداقل يک سوم يا نصف کساني که نامزد شدند صلاحيتشان تاييد خواهد شد، موجب ترغيب مردم براي شرکت در انتخابات نخواهد شد.
نکته بعدي اينکه اصلاحطلبان هنوز به آن مرحله نرسيدند که مشکلاتشان مکانيزم انتخاب نامزدها باشد. مشکل اصلاحطلبان بسيار اساسيتر از اين حرفها است.
مشکل بنيادياصلاحطلبان اين است که 80 درصد بدنه اجتماعي خود را از دست دادند و مردمي که به دعوت اصلاحطلبان در انتخابات اسفند 94 و ارديبهشت 96 شرکت ميکردند ديگر حاضر نيستند که در به همين آساني در انتخابات شرکت کنند و گويا اصلاحطلبان توجهي به اين مساله ندارند.
اصلاحطلبان اصلا نميخواهند به اين موضوع بپردازند که به طور جدي از آنها سلب اعتماد عمومي شده است. مهم نيست که فهرست اصلاحطلبان در حوزههاي مختلف دربرگيرنده کدام چهرهها و شخصيتها خواهد بود، اشکال اساسي اين است که بدنه اجتماعي اصلاحطلبان دچار ترديد شدهاند و در عوض کساني که در اين انتخابات شرکت خواهند کرد اصولگرايان و طرفدارانشان خواهند بود؛ يعني همان 15 ميليوني که به آقاي رئيسي راي دادند.
اين مساله تعجب برانگيز است؛ بهرغم اينکه اصلاحطلبان در اين جامعه زندگي ميکنند و مايوس شدن مردم از صندوق راي را ميبينند، اما اين مساله چندان برايشان اهميت ندارد و دنبال فرمولهايي هستند که چگونه نامزدها را انتخاب و تعيين کنند.
بايد کاري کنند که شرايط براي حضور مردم در انتخابات فراهم شود و مردم باور کنند که تنها راه تغيير در جامعه صندوق راي است.
هر چند مردم ميپرسند کدام تغيير در نتيجه راي ما به آقاي روحاني در کشور بهوجود آمد؟ اما در پاسخ بايد اذعان داشت که حداقل وضع ما بدتر نشد، البته نميتوان گفت که يک گام به جلو رفتيم.
مساله اساسي اين است که باور به صندوق راي ترک برداشته و بعيد بهنظر ميرسد که اصلاحطلبان متوجه اين امر نشده باشند، اما هيچ فکري در مورد آن نميکنند. اصلاحطلبان چارهاي ندارند جز اينکه به اين مشکل و بحران اساسي بپردازند که چگونه ميشود اعتبار صندوق راي را احيا کرد.