ما يک ملت زجرکشيده هستيم که با آفات، جنگ، گراني، قحطي و تحريمهاي آمريکا سر کردهايم. ما آن بيدي نيستيم که با باد بلرزيم. استقامت و مقاومت مردم را به حساب خودتان نگذاريد.
کارشناس محيط زيستم، محيط زيست را ميفهمم و درسش را خواندهام. چرا آقاي حسن روحاني نميآيد به تشريح، به منِ متخصص بگويد درباره احياي درياچه اروميه چکار کرده است؟ چرا من کارشناس خبر ندارم که دولت چکار کرده؟ آيا بطري آب در درياچه اروميه ريختهاند يا پاي درياچه نشسته و گريستهاند؟ يا بارانهاي سيلآسا درياچه را احيا کرده است؟
مولانا ميگويد «کار پاکان را قياس از خود مگير؛ گرچه ماند در نبشتن شير، شير/ اين يکي شير است اندر باديه؛ آن دگر شير است اندر باديه/ آن يکي شير است که آدم ميخورد؛ و آن دگر شير است که آدم ميخورد».
از طرفي صحبت از عدم مهاجرت 14 ميليون ايراني و رهايي از طوفان نمک به دليل احياي درياچه اروميه ميشود، درحالي که سال گذشته همين وقت از اروپا برميگشتم، طياره از روي درياچه اروميه گذشت، قبل از بارانهاي سيلآسا، آب چنداني نداشت. آيا 14 ميليون نفر مهاجرت کردند؟ کجا رفتند؟ تبريز مُرد؟
ما يک ملت زجرکشيده هستيم که با آفات، جنگ، گراني، قحطي و تحريمهاي آمريکا سر کردهايم. ما آن بيدي نيستيم که با باد بلرزيم. استقامت و مقاومت مردم را به حساب خودتان نگذاريد.
آيا يک رئيسجمهور نبايد توضيح دهد که يک کارشناس محيط زيست را قانع کند؟ تنها قرار شد آب درياي مازندران را در درياچه اروميه بريزند که مورد مخالفت کارشناسان واقع شد چون کيفيت آبها فرق ميکند و هزينهبر است. بعد از آن طرحي ارائه دادند که از ارس آب را منتقل کنند. درحالي که کشور آذربايجان شکايت کرد و رودخانه ارس را مشاع دانست. بعد از آن گفته شد که از رودخانه زاب که 600 ميليون مترمکعب آب در سال به عراق ميريزد، برداشت ميکنند و مورد گلايه عراق واقع شد که همه بر سر ما ميزنند. ترکيه که دجله و فرات را سد بسته و استفاده ميکند و ايران هم ميخواهد آب زاب را ببرد. آيا 600 ميليون مترمکعب هم بر ما حرام است؟
دولت هيچ کار نکرده و تنها شانس آورده که سيلاب آمد. سيلابي که زمينهاي کشاورزي را شست و پدر مردم را درآورد ولي يک خاصيت هم داشت که داخل درياچه اروميه آب رفت.
اما از آنجا که بايد حقيقت را بگوييم جريان بنزينهاي پتروشيمي اين بود که حدود 62 ميليون ليتر در روز نياز مملکت داشتيم که از اين مقدار 45 ميليون ليتر را توليد ميکرديم و بقيه را از خارج ميآورديم. وقتي تحريم ايجاد شد، بنزين را نه در پالايشگاه که در پتروشيميها ساختند.
فرقش اين است که بنزيني که پتروشيمي ميسازد يک ترکيب حلقوي معطره به نام بنزن است که صددرصد سرطانزاست. يعني در زمان آقاي احمدينژاد بنزن را وارد کردند. بوي خوش پمپبنزينها به خاطر بنزن است که يک ترکيب حلقوي معطره است و وقتي ميسوزد اکتان بنزين و اشتعالش را بالا برده ولي سرطانزاست.
دولت گوگرد را از بنزين جدا کرد. در پتروشيمي اراک گوگرد گلولهگلوله از بنزين جدا شده و ميريزد. گوگرد را هم در بندر امام به چينيها ميفروشند و با کشتي ميبرند و مصرف صنعتي دارد. البته اروپا هم بنزن را براي ترکيبات بنزين مصرف ميکند ولي مثلا 3 درصد است درحالي که ما 50 درصد بنزن ميزديم! الان پتروشيمي ديگر بنزين توليد نميکند. در اين زمينه واقعا اگر مصرف ادامه پيدا ميکرد سرطان زياد داشتيم.
الان پالايشگاهها براي ما بنزين توليد ميکنند و نه پتروشيمي که بنزينش به خاطر بنزن بيش از حد آلاينده و سرطانزا بود.