به نظر ميرسد که هم مايک پمپئو، هم دونالد ترامپ و هم جان بولتون از روي ناداني و به دليل عدم شناخت دقيق از ملت ايران کورکورانه و بدون هدف مسائلي را مطرح ميکنند که مورد تمسخر رسانههاي غربي قرار ميگيرند.
اظهارات مايک پمپئو مبني بر درخواست مصاحبه با ملت ايران، حتي با تمسخر رسانههاي آمريکا هم مواجه شده به اعتبار اينکه پمپئو سالها هم رياست سازمان سيا را برعهده داشته در جنگ رواني تجربه خاصي دارد. تصور پمپئو اين است که با اين اقدام خواهد توانست مردم ايران را فريب دهد و يک نوع شکاف بين ملت و حاکميت بهوجود بياورد و وانمود کند که آمريکا خواهان مذاکره با جمهوري اسلامي ايران است. در حالي که اين مسأله نيازي به گفتوگو با ملت ايران ندارد.
اگر حقيقتا مايک پمپئو، وزير خارجه آمريکا حرفي براي گفتن دارد، اجازه بدهد که رسانههاي ايراني با او مصاحبه بکنند و نيازي به سفر پمپئو به تهران و گفتوگو با مردم ايران نيست. مايک پمپئو با اين اظهارنظر قصد داشت توپ را به زمين دولت ايران پرتاب کند، دچار خطاي فاحشي شد و مردم ايران پي بردند که آمريکا و شخص پمپئو جنگي رسانهاي و رواني را عليه ايران سازماندهي کرده است.
در حقيقت اگر مايک پمپئو حرفي براي گفتن داشته باشد، ميتواند از طريق رسانههاي آمريکايي و حتي رسانههاي برون مرزي ايران مطرح کند. چگونه مايک پمپئو ميخواهد با ملت ايران رودررو صحبت کند در حالي که دولت آمريکا مانع حضور وزير خارجه ايران شده و محدوديتهايي براي وزير خارجه ايران در سفر به نيويورک ايجاد کرده است؟
اتفاقي که براي وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران در نيويورک رخداد و محدوديت حرکت آقاي ظريف در نيويورک، نشان داد که آمريکاييها از صداي ملت ايران و حقانيت ملت ايران وحشت دارند و نميتوانند اجازه دهند وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران آزادانه با ملت آمريکا صحبت کند تا مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان برساند. حال چگونه پمپئو در حالي که دولت آمريکا تحريمهاي سنگيني عليه ايران اعمال ميکند، مانع صدورنفت ايران ميشود، از برجام خارج ميشود خواهان گفتوگوست و اصولا آيا حرفي براي گفتن وجود دارد که پمپئو بخواهد بگويد؟
به همين دليل بهنظر ميرسد که پمپئو خيلي جدي نيست و قصد دارد که يک چهره کاملا انساني از آمريکا نشان دهد درحالي که آمريکا در عمل خلاف آن را ثابت ميکند. دونالد ترامپ هم در طول سالهاي اخير به خاطر اظهارنظرهاي عجيب و غيرمنطقياش ثابت کرد که سواد سياسي لازم را ندارد و از سطح سواد سياسي بسيار پاييني برخوردار است.
اين بار هم با گفتن اينکه ايرانيان بازنده جنگها و برنده مذاکرات بوده اند، ثابت کرد که يک تاجر بينالمللي است و نه يک سياستمدار بينالمللي. تاريخ نشان ميدهد که ملت ايران در طول تاريخ پرافتخار خودش هيچگاه تسليم دشمن نشدهاند. در جنگ هشت ساله صدام عليه ايران که درواقع تاريخ معاصري است و ترامپ هم شاهد اين جنگ بوده، ملت ايران جانانه و قهرمانانه از تماميت ارضي خود در مقابل رژيم سابق عراق دفاع کرد و پيروزيهاي بزرگي را بهدست آورد.
در طول تاريخ ملت ايران هيچگاه تجاوزگر نبوده اما در مقام دفاع از کرامت خودشان تا پاي جان دفاع کرده و ايستاده است. بنابراين دونالد ترامپ نه سياستمدار خوبي است و نه تاريخ ايران را به خوبي خوانده، به همين دليل به نظر ميرسد که هم مايک پمپئو، هم دونالد ترامپ و هم جان بولتون از روي ناداني و به دليل عدم شناخت دقيق از ملت ايران کورکورانه و بدون هدف مسائلي را مطرح ميکنند که مورد تمسخر رسانههاي غربي قرار ميگيرند.
فراموش نکنيم که دونالد ترامپ سه برگ برنده انتخاباتي در اختيار داشت. نخست، مسأله معامله قرن بود که با مقاومت محور مقاومت و ملت فلسطين و اطلاعرساني ايران با شکست مواجه شد. برگ برنده دوم، مسأله کره شمالي بود که حتي به کره شمالي سفر کرد تا بتواند اين کشور را خلع سلاح کند و به عنوان برگ برنده انتخاباتي استفاده کند اما با شکست مواجه شد و برگ برنده سوم مذاکره با ايران است.
ايران، کشور تاثيرگذار بزرگي است و تاثير سياسي ايران ميتواند در حقيقت بازخورد منفي و يا مثبتي در کشورهاي ديگر مخصوصا آمريکا داشته باشد. بنابراين تمام تلاش تيم و شخص ترامپ اين است که از طريق فشار و چانه زني ايران را وادار به گفتوگو با آمريکا بکنند تا به عنوان يک پيروزي سياسي براي ترامپ تلقي شود اما به هر حال ايران با شرايط خودش بايد مذاکره کند و در حالي که تحريمها ادامه دارد و ترامپ هم تهديد ميکند، ايران پاي مذاکره با آمريکا نخواهد رفت.