اقتصاددانان ما لازم است ابتدا به تعهد خودشان بر توسعه پایدار بیندیشند؛ وگرنه ارائه نظرات مجازی بدون در نظر گرفتن واقعیات کنونی سرزمین ایران بهمثابه روی شاخ نشستن و بریدن آن است.
پس از مناظره دو اقتصاددان مطرح کشور یعنی آقای دکتر غنینژاد و دکتر درخشان در سیمای رسانه ملی بحثهای مختلفی در رسانهها در این وادی شد و آخرین آن مقالهای از آقای هادی کحالزاده، پژوهشگر مرکز مطالعات دانشگاه براندایز، در روزنامه «شرق» 24 اردیبهشت جاری بود که به بخشی از مناظره، با رجوع به مستندات ورود کرده بودند.
میگویند گذشته چراغ راه آینده است. بحث و گفتوگو بسیار خوب است و راهی برای تحری حقیقت و اصلاح مسیر حرکت به جز آن وجود ندارد؛ اما موضوع بحث بسیار مهم و تعیینکننده است.
موضوع مناظره انجامشده تقریبا آن بود که تصمیمات گذشته آیا ملهم از اصول سوسیالیسم است یا آنچه انجام شده، بر مبنای اصول اسلام است که صد البته نتیجهای از آن حاصل نشد و اگر هم نتیجهای از آن حاصل میشد، باید پاسخ به صورتمسئله مطرحشده میبود که اصولا صورتمسئلهای بیان نشد؛ یعنی با توجه به سیاستهای گذشته، در گذر از اقتصاد بههمریخته و نامطلوب کنونی چه راهی را باید پیشه کنیم؟
با کمال تأسف باید گفت نهتنها هیچکدام از اقتصاددانان مذکور کلامی در این باب نگفتند و مسئلهای را مطرح نکردند؛ بلکه قاطبه اقتصاددانان کشور به هر دلیل از طرح مسئله اقتصاد ایران و پاسخ در شأن آن درماندهاند.
کار ایشان شبیه به این مثال است. فرض کنید آبانباری در مناطق جنوب و کمآب کشور که معمولا آبهای سیلابی بهاری را ذخیره میکرده (و هنوز هم وجود دارد) وجود دارد و از آب آن برای تابستانهای گرم و بیآب استفاده میشود.
در این حال به صورت تصادفی یا به هر دلیل دیگر، دریچه خروج و تخلیه آبانبار باز است و آب به هدر میرود؛ ولی دو نفر از دانایان روستا بر سر این مباحثه میکنند که عمق آبانبار چه میزان است؟ آبانبار از آجر ساخته شده یا سنگ؟ ملاط خشتهای آن چه بوده؟ چه سالی ساخته شده و معمار آن چه کسی بوده است و نیز بحثهای دیگر.
هنوز بحثهای آنان پایان نیافته که آبانبار از آب تهی میشود و به قول علما آبانبار «سالبه به انتفاء موضوع» میشود و روستاییان بدون آب تلف میشوند. مشکل آن است که دانایان ما و بهویژه اقتصاددانان ما صورتمسئله اقتصاد ایران را درست تعریف نمیکنند و براساس تعریف نادرست (هرچند بسیاری اوقات تعریفی اصلا وجود ندارد) مباحثه میکنند.
با امعان به مباحث اخیر اگر به صورت جامع به قانون اساسی نگاه کنیم، میبینیم که مجموعهای مفید و درست تنظیم شده که چنانچه به همه موارد آن وفادار باشیم، اقتصاد قابل رشدی را که در آن توسعه پایدار دیده شده باشد، شاهد خواهیم بود. مجموعه اصول سوم، چهلوسوم، چهلوچهارم، چهلوپنجم، چهلوششم، چهلوهفتم و پنجاهم قانون اساسی نظام اقتصادی را با نگاه جامعالاطراف نمایان میکند.
امروز هم اگر منتقدان اصول اقتصادی قانون اساسی بخواهند این قانون را بازنویسی کنند، نتیجه ممارست و کتابت آنان در همین حدود خواهد بود. ببینیم چه امری باعث شده که اقتصاد ما به چنین وضعی دچار شود. این وضع درست بهمثابه همان آبانباری است که جز یک سازه بیمصرف برای روستاییان از آن ارثی باقی نمیماند.
در طول سالهای مختلف پس از انقلاب موضوع «نومن به بعض و نکفر به بعض» در مواجهه با قانون اساسی نهتنها در موضوع اقتصاد بلکه در اکثر موارد اتفاق افتاده است.
اگر از اصول قانون اساسی بحق موضوع «توسعه پایدار» را استنباط کنیم، باید گفت تقریبا همه دولتها اصل «پوپولیسم اقتصادی» را که در قانون اساسی نیامده است، جانشین اصول قانون اساسی کردهاند. وقتی این اصل آویزه گوش حکمرانان باشد، دیگر موضوع دولتیبودن یا اقتصاد آزاد یا تعاونی به حاشیه میرود.
اینکه بحث کنیم که آب آبانبار به تساوی تقسیم شود یا حسب نیاز افراد، دیگر نمیتواند مطرح باشد؛ چون آبی در آبانبار باقی نمانده است. مشغولشدن به اینگونه بحثها دنباله همان دعواهای حیدری-نعمتی است و البته چون برخی اقتصاددانان جرئت و شهامت طرح مسئله اصلی و راهحلهای واقعی اقتصاد کنونی را ندارند، برای ابراز وجود به بحثهای کلامی بیحاصل میپردازند.
اگر اقتصاددانی بخواهد اقتصاد ایران را طراحی کند، باید تصویری از بالا از اقتصاد ایران داشته باشد. اقتصاد ایران نه بر اصول بخشهای دولتی، خصوصی یا تعاونی است؛ بلکه اقتصاد ایران بر پایه زیربناهای آن است.
زیربناها اعم از ثروتهای خداداد مثل آب، خاک، نفت، گاز، جنگل، هوا و چگونگی مصرف و حفظ و نگهداری آنهاست که بدون لحاظ آنها طراحی و اجرای هر سیستم و روش اقتصادی آب در هاون کوبیدن است که متأسفانه اینک تصویر این زیربناها کدر و مأیوسکننده است.
حال اینکه بحث کنیم که در گذشته با آنها چه کردهایم و به شفافسازی چگونگی مصرف آنها بپردازیم، گو اینکه ضروری است، اما توقف در آن مهلک است.
زیربناهای دیگر یعنی آنچه در کشور حاصل سازندگیهاست و به کهولت و تخریب دچار شده است نیز باید مورد توجه اقتصاددانان قرار گیرد.
حال اقتصاددانان بگویند با لحاظ وضع فعلی این زیربناها چه سیستم و نظام اقتصادی باید وجود داشته باشد تا زیربناها بیشازاین آسیب نبیند و اثرات آن بر زندگی مردم و تأثیر آن بر آینده ایران را ترسیم کنند.
اقتصاددانان ما لازم است ابتدا به تعهد خودشان بر توسعه پایدار بیندیشند؛ وگرنه ارائه نظرات مجازی بدون در نظر گرفتن واقعیات کنونی سرزمین ایران بهمثابه روی شاخ نشستن و بریدن آن است.
این بریدن بن شاخه درخت در 40 سال گذشته از سیاستمداران و اقتصاددانان بسیار دیده شد؛ درحالیکه در میان آنان اقتصاددانان مطرحی با مدارک معتبر دانشگاهی و نه مثل برخی مدرکداران نوظهور کم دیده نمیشد.
آنان صرفنظر از نوع تفکر، تسلیم پوپولیسم اقتصادی بودند و ایران و آینده ایران و میراث این نسل برای آیندگان را به فراموشی سپرده بودند. راستی میراث ما برای آیندگان چیست؟ در این باب بیشتر باید به آن پرداخت.