متاسفانه شرایطی بهوجود آمده که جامعه از نظر اقتصادی در سختترین حالت قرار گرفته و در این وضعیت امیدوار کردن مردم به آینده و حل مشکلات آسان نیست. بعد انتظار داریم که مفاسد اقتصادی کم، جوانان جامعه بشاش باشند و خشونتی هم در جامعه وجود نداشته باشد.
بارها در مقاطع مختلف مطرح شده که کشور درگیر بحران تحریم است و باید برای خروج از آن برنامهریزی کنیم. در این راستا اگر بدون جهتگیریهای سیاسی به صحنه اجتماعی ایران نگاه کنیم و خود را جای مردم و بهخصوص جوانان قرار دهیم، باید این پرسش مطرح شود که چگونه و چرا جامعهای برای مردم بهوجود آوردهایم.
از یک جهت شاهدیم که یافتن شغل برای بسیاری از جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاه کمکم اگر نگوییم محال، به امری دشوار تبدیل میشود. یعنی بزرگترین مشکل جوانان نه مسائل سیاسی که یافتن شغل است.
در خصوص مسکن نیز که نباید سخن گفت و شرایط جامعه درخصوص مسکن خودگویای همه چیز است. هرم سنی ازدواج در جامعه نیز که هر روز بالاتر میرود. با این شرایط میتوان درک کرد که چرا برخی از جوانان به فکر مهاجرت میافتند. موید این سخن را نیز میتوان در صفهای طولانی مراجعه به خارج دید. از سوی دیگر قدر و منزلت علم و دانش نیز بهخصوص در حوزههای علوم انسانی در حال کاهش است.
آنچه که جدای از اینها وضعیت را وخیمتر میکند این است که منظما کشور از یک بحران درگیر بحرانی دیگر میشود. اینکه آیا تنشها در منطقه تا جایی بالا خواهد رفت که موجب رویارویی و مواجهه خواهد شد یا خیر تا حد زیادی به نگرانیها دامن زده است. چند ماه پیش از این نگرانی که بهوجود آمده بود این بود که آیا دونالد ترامپ از برجام بیرون خواهد آمد؟
قبلتر از آن نگرانی و بحران این بود که آیا مذاکرات هستهای به نتیجه خواهد رسید و میتوان با همین قیاس به قبلتر رفت و نگاه کرد که جامعه با چه مسائلی روبهرو بوده است. لذا اگر نگاهی کلی به این مسائل بیندازیم و ایران را حتی با کشورهای همسایه نیز مقایسه کنیم خواهیم دید درست که در کشورهای دیگر نیز مشکلات وجود دارد، اما آنطور که بهنظر میرسد گویا گذر از مشکلات برای ما حالت خاصی دارد و به آسانی ممکن نمیشود. از یک بحران خارج شده و وارد بحران دیگری میشویم.
با این شرایط چگونه باید انتظار داشته باشیم که نسل جوان به آینده خوشبین و امیدوار باشد. متاسفانه شرایطی بهوجود آمده که جامعه از نظر اقتصادی در سختترین حالت قرار گرفته و در این وضعیت امیدوار کردن مردم به آینده و حل مشکلات آسان نیست. بعد انتظار داریم که مفاسد اقتصادی کم، جوانان جامعه بشاش باشند و خشونتی هم در جامعه وجود نداشته باشد.
چگونه میتوان از جامعهای که پیوسته در سختیها و دشواریها گرفتار است، انتظار داشته باشیم که تنها دغدغهشان مسافرت و تعطیلات باشد؟
در شرایط حاضر زندگی و عرصه برای دهه شصتیها، هفتادیها و هشتادیها تنگ شده و نمیتوان از آنها انتظار داشت که در همین وضعیت به آینده امیدوار باشند و مثبت فکر کنند. گرچه بعضا مقامات و مسئولان از امید به آینده و افق روشن سخن میگویند، اما با توجه به جمیع جوانب میتوان نتیجه گرفت که حق با جامعه و بهخصوص قشر جوان است چرا که نتوانستیم آنطور که باید و شاید زمینههای رفاه و آسایش آنها را فراهم کنیم و جامعه خوبی برای آنها بهوجود نیاوردیم.