plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۰
کد مطلب : ۲۲۷۰۵

اقتدار مقاومت در تحولات منطقه

سید جعفر قناد باشی*
محور مقاومت تعیین‌کننده مقدرات منطقه است، هر بازیگر بیگانه و وابسته‌ای با هر طرح و برنامه‌ای محکوم به شکست است و در این میان، تفاوتی میان صهیونیست‌ها، آل سعود و تروریست‌های تکفیری وجود ندارد.
اقتدار مقاومت در تحولات منطقه
هیچ سیاستمداری ادعاهای «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 2006 میلادی را مبنی بر اینکه حمله رژیم جعلی صهیونیستی به لبنان، «درد زایمان خاورمیانه جدید» است، از یاد نبرده است.

«جورج بوش» پسر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و منظومه کشورهای غربی به حمایت تمام‌قد از تل‌آویو پرداختند اما طولی نکشید که کاخ آرزوهای وی و اشغالگران برای قلع‌وقمع مقاومت، فرو ریخت.

حزب‌الله لبنان چنان ضربه‌ای به کمر صهیونیست‌ها وارد آورد که هرگز آن را از یاد نخواهند برد و معادلات منطقه پس از آن، دچار دگرگونی‌های راهبردی شد. آمریکا بعد از آن نبرد سرنوشت‌ساز، طرحی چندجانبه برای جبران آن شکست تدوین کرد چراکه برای آن‌ها باورپذیر و قابل‌هضم نبود که یک گروه چریکی کوچک اما به‌شدت مسلح و آموزش‌دیده، بتواند ظرف یک ماه، طومار طرح سرمایه‌گذاری شده آن‌ها را در هم بپیچد.

دولت «باراک اوباما»، جانشین جورج بوش، بدون گرفتن درس عبرت از بلایی که مقاومت بر سر طرح‌های آمریکایی آورد، آتش بیار معرکه سوریه شد و جنگ خانمان‌سوز دیگری را پس از جنایت‌های عراق و افغانستان رقم زد. با این اوصاف، فتنه تکفیری‌ها در شامات راه به‌جایی نبرد و داعشی‌های دست‌پرورده آمریکا و سعودی، راهی مقصدهای جدیدی همچون افغانستان و اوکراین شدند.

علاوه بر این، آش هزینه‌های گزاف جنگ‌های آمریکا در منطقه آن‌قدر شور بود که صدای شخصیت منفوری همچون «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور پیشین این کشور را هم درآورد و به آلوده شدن دست‌های یانکی‌ها به خون میلیون‌ها نفر اعتراف کرد. او در اواخر دوره مسئولیتش گفته بود «ما نباید از همان اول هم به خاورمیانه می‌رفتیم» و بعدها در گفتگو با «شان هانیتی»، مجری معروف شبکه فاکس نیوز، اذعان کرد که «وقتی تصمیم گرفتیم وارد خاورمیانه شویم، این بدترین تصمیم تاریخ کشور ما بود و مشخص شد که آنجا باتلاق بوده است... وقتی به هر دو طرف نگاه کنید، می‌بینید که این اتفاقات باعث از دست رفتن میلیون‌ها میلیون جان شده است.»

دومینوی ناکامی‌های پی در پی آمریکا در رویارویی‌های نظامی منطقه و متوقف ماندن طرح‌های واشنگتن در خاورمیانه شامل «خاورمیانه بزرگ» و «خاورمیانه جدید»، افزون بر وخیم شدن هژمونی کاخ سفید و تنش‌زایی در غرب آسیا، به تعبیر سیاستمداران آمریکایی موجبات افول واشنگتن و وارد آمدن خدشه به اعتبار این کشور نیز شد. از این رو، هدف «جو بایدن» و دولتمردان دموکرات که به‌جای ترامپ بر مسند قدرت نشستند، احیا و تثبیت چهره واشنگتن و به تعبیر آن‌ها، بازسازی رهبری آمریکا بر جهان بود.

این در حالی است که خطوط کلی آنچه بایدن در سر داشت، بر پایه تئوری قدرت نرم «جوزف نای» قرار دارد تا برای رسیدن به اهداف برنامه‌ریزی‌شده، لزوماً نیازی به قدرت سخت نباشد و با استفاده از قدرت نرم، اهداف مدنظر تأمین شوند.

بنابراین، برخلاف این تصور که دموکرات‌ها صلح طلبند، این طیف سیاسی نه‌تنها مخالفتی با سلطه و هژمون آمریکا ندارد، بلکه در سودای دستیابی به آن، می‌خواهند هزینه‌ها را برای دیگران فاکتور کنند.

بایدن در قبال یمن کوشید ضمن حفظ حمایت از عربستان، نظر مقاومت یمن را هم جلب کند؛ لذا انصار الله را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کرد. این حربه اما باعث نشد فشار بر ائتلاف سعودی کاهش یابد.

انصار الله یمن با هدف قرار دادن اهداف کلیدی در امارات و عربستان، رسماً هیمنه سامانه‌های دفاعی چند صد میلیارد دلاری آمریکا که در این کشورها مستقرشده‌اند را شکست.

علاوه بر این، عربستان طی حدود 8 سال گذشته برای هر روز جنگ، 200 میلیون دلار هزینه کرد که مجموع آن به بیش از 500 میلیارد دلار می‌رسد. ضمن اینکه تا بیش از 100 افسر ارشد و حدود 3 هزار سرباز سعودی در جنگ یمن کشته شدند.

سعودی‌ها زمانی آتش‌بس پیشنهادی سازمان ملل را پذیرفتند که دومین حمله بزرگ به تأسیسات نفتی این کشور، خسارت سنگینی به اعتبار آن‌ها برای حفظ عرضه نفت به بازارهای جهانی وارد کرد. از همه مهم‌تر دریافت که به تسلیحات و حمایت‌های آمریکا امیدی نیست و ادامه این روند، کار را به‌جاهای باریک‌تر می‌کشاند.

از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی درگیر انبوهی از هجمه‌های سایبری و نظامی است. بی‌سابقه‌ترین حمله هکری به وب سایت‌های دولتی این رژیم یک ماه پیش انجام شد و پیش از آن نیز حملات سایبری، خواب را از چشمان صهیونیست‌ها ربوده بود.

حضور شرکت‌های بزرگ فناوری آمریکایی در سرزمین‌های اشغالی، این ذهنیت را ایجاد کرده بود که هیچ گروهی قادر به نفوذ در شبکه‌های اینترنتی این رژیم نیست اما شرایط به‌گونه‌ای برای صهیونیست‌ها بغرنج شده که هر هفته، باید منتظر یک شگفتانه در سرزمین‌های اشغالی باشیم.

از منظر نظامی و امنیتی نیز صهیونیست‌ها روزهای سیاه و سختی را می‌گذرانند. اشغالگران نگران وقوع انتفاضه‌ای جدید هستند که آرامش شکننده آن‌ها را بگیرد چراکه شرایط این بار با گذشته متفاوت است.

عملیات‌های استشهادی صورت گرفته در مناطق مختلف سرزمین‌های اشغالی توسط افرادی صورت می‌گیرند که به گروه‌های شناخته‌شده مقاومت وابستگی ندارند.

صهیونیست‌ها نمی‌دانند این افراد منتسب به کدام‌یک از گروه‌های فلسطینی هستند و به قول معروف دارند از کجا می‌خورند. خبر بدتر برای رژیم کودک‌کش صهیونیستی اینکه کابوس مسلح شدن کرانه باختری به واقعیت پیوسته و تصاویر و ویدئوهایی از مسلح شدن نیروهای شهادت‌طلب به انواع و اقسام سلاح‌ها منتشرشده است.

در چنین شرایطی رژیم صهیونیستی در معرض تهدیداتی است که نمی‌داند منشاء آن‌ها از کجاست، مجریان آن چه کسانی هستند و چه زمانی قرار است اجرا شوند.

به سیاهه این ناکامی‌ها، نمی‌توان محبوبیت مقاومت اسلامی لبنان را نیفزود. با وجود تحریم‌های سنگین و کارشکنی‌های متعدد برای ویران کردن اقتصاد لبنان به‌منظور مقصر نشان دادن مقاومت، حزب‌الله به‌عنوان یک کنشگر سیاسی و عامل بازدارنده امنیتی، همچنان در عرصه این کشور حضور فعال دارد.

به تعبیر شیخ «نبیل قاووق» عضو شورای مرکزی حزب‌الله؛ «مادامی که حزب‌الله سلاحش را در اختیار دارد و حامیان مقاومت وفادار هستند، روزی که در آن آمریکا تصمیم‌گیرنده باشد نخواهد آمد و لبنان شاهد این خواهد بود که مقاومت دژ محکم در دفاع از کرامت و حاکمیت خواهد بود.»

نکته پایانی اینکه، محور مقاومت تعیین‌کننده مقدرات منطقه است، هر بازیگر بیگانه و وابسته‌ای با هر طرح و برنامه‌ای محکوم به شکست است و در این میان، تفاوتی میان صهیونیست‌ها، آل سعود و تروریست‌های تکفیری وجود ندارد.

*تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل

انتهای پیام/*
۱
مرجع : حمایت
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما