موضوع مدارا و همزيستی مسالمتآميز، يكی از گزارههای اصلی فرهنگ و هويت ايرانی در طول تاريخ محسوب میشود.
سال جديد خورشيدي در شرايطي براي ايرانيان تحويل شد كه برخي رخدادهاي خاص، كام ايرانيان را تلخ كرد.
از يك طرف ماجراي برخورد برخي جريانات خودسر با بانوان در مشهد در جريان بازي تيم ملي فوتبال با لبنان و از سوي ديگر، فاجعهاي كه روز سهشنبه در جريان حمله به 3طلبه در حرم رضوي رخ داد، افكار عمومي و تحليلگران را با اين پرسش بنيادين مواجه كرد كه ريشه اين نوع رفتارهاي افراطي از كجا سرچشمه ميگيرد؟
اين در حالي است كه موضوع مدارا و همزيستي مسالمتآميز، يكي از گزارههاي اصلي فرهنگ و هويت ايراني در طول تاريخ محسوب ميشود و شاعران شيرين سخن پارسيگو اساسا «آسايش دو گيتي را در گروي مروت با دوستان و مدارا با دشمنان» قلمداد ميكردند، اما در تاريخ معاصر كشورمان، رفتارهايي نهادينه شده كه باعث گسترش خشونت و افراط در جامعه شده است.
بنابراين بايد ديد در تاريخ معاصر كشور چه مسيري طي شده كه باعث افزايش دامنههاي خشونت در جامعه شده است؟
مقابله با خشونت و مهار آن، قبل از هر چيز نيازمند يك عزم جدي است و مسوولان رده بالاي كشور بايد بپذيرند كه مقوله خشونت به يك بحران جدي در جامعه ايراني بدل شده و بايد از طريق راهكارهاي تخصصي و علمي، اين روند مديريت شود.
براي اين منظور بد نيست، نمادهاي خشونت در جامعه دستهبندي و انواع خشونتها در جامعه بررسي شود. از منظر بنيادين، ريشه رفتارهاي خشونتآميز را بايد در بستر خانوادهها جستوجو كرد. مانند رفتارهاي خشني كه ميان زن و شوهر و ساير اعضاي خانواده شكل ميگيرد و باعث تشكيل پروندههاي فراوان در جامعه ميشود. ساحت بعدي رفتارهاي خشونتآميز در بستر جامعه در محلات، واحدهاي مسكوني و... مشاهده ميشود.
در شرايط فعلي ساكنان بسياري از مجتمعهاي مسكوني قادر نيستند مبتني بر يك گفتمان قانوني و عرفي در كنار هم مسالمتآميز زندگي كنند و بسيار اتفاق ميافتد كه به خاطر يك جاي پارك و... نزاعهاي شديدي شكل ميگيرد.
اين نوع رفتارها هم در شهرها قابل مشاهده است و هم در روستاها. تنازعاتي كه به دليل بهرهمندي از مراتع بيشتر، مالكيت زمين و سهم آب در روستاها ايجاد ميشود، اشكال ديگري از خشونت است كه مشكلساز ميشود.
در سطوح بالاتر، شاهد رفتارهاي تند در برخي شهرها هستيم. مشكلاتي كه بين اقوام مختلف در شهرهاي چندقوميتي شكل ميگيرند از جمله اين رفتارها هستند.
در سالهاي قبل از انقلاب سال57، اشكال تازهاي از خشونت در بستر عمومي جامعه شكل گرفت كه رنگ و بوي ايدئولوژيك داشت. تنازعاتي كه بين نظام حاكم براي كنترل منتقدان و دشمنان شكل ميگرفت از جمله اين نمادهاي تازه خشونت بود. رژيم گذشته براي مقابله با منتقدان، دستگاههايي را ايجاد كرد كه خشونت را به صورت افسارگسيخته اعمال ميكردند.
رفتارهايي كه توسط ساواك، شهرباني و... اعمال ميشد و در مقابل آن گروههاي منتقد نيز براي تداوم حيات خود در درون رفتارهاي سازماني خود تلاش كردند براي مقابله، سازمانهايي را با رويكردهاي مسلحانه و نظامي ايجاد كنند. اين روند در دهه 40 با شكلگيري سازمان فداييان اسلام جديتر دنبال شد.
سازماني كه ترورهايي را به شكل سياسي و عقيدتي دنبال كرد و ترور شخصيتهاي برجسته سياسي مانند سپهبد رزمآرا، علاء و در بعد عقيدتي كسروي را برنامهريزي و اجرا كرد.
در اين مسير حتي دو بار ترور شخص محمدرضا پهلوي نيز در دستور كار قرار گرفت. اين روند در دهه40 باعث شكلگيري و توسعه سازمان مسلح با رويكردهاي اسلامي (مجاهدين خلق و موتلفه) يا سازمانهايي با رويكرد ماركسيستي مطلق (فداييان خلق و پيكار) كه باعث شد ورژنهاي جديدي از خشونت در دهههاي 40 و 50 شكل بگيرند.
اين روند تا زمان پيروزي انقلاب خشونتهاي افسارگسيختهاي را شكل داد و باعث شكلگيري فجايع گوناگوني در قالب حكومت نظامي شد. بعد از انقلاب نيز متاسفانه اين روند نه تنها متوقف نشد، بلكه در قالب رفتارهاي تند انقلابي ادامه پيدا كرد و با شكلگيري دادگاهها انقلاب و اعدامهاي ابتدايي انقلاب، عريانتر شكل گرفت.
از سوي ديگر، مشكلاتي كه در استانهاي مختلف با رويكرد گريز از مركز ايجاد شد، فضاي بيشتري در اختيار طرفداران افراط و خشونت قرار داد تا از اين فضا به نفع خود استفاده كنند.
برخي گروهها مانند دولت موقت مهندس بازرگان و جريانات نزديك به نهضت آزادي نيز كه تلاش ميكردند رفتارهاي مسالمتآميز را ترويج كنند و افكار عمومي را متوجه خطرات خشونت و افراط سازند به خاطر اين رويكرد انقلابي از ميدان خارج ميشوند.
در اين برهه، خشونت (فردي و جمعي و سياسي و ايدئولوژيك) تبديل به ارزش شده و مورد تاييد سيستم قرار ميگيرد. مبتني بر چنين رويكردهايي است كه رخدادهايي مانند، تسخير سفارت امريكا حادث ميشود كه مشكلات بينالمللي فراواني را براي كشور ايجاد كرد.
از اين نقطه تاريخي است كه رفتارهاي غيرقانوني به بخشي از هويت برخي جريانات بدل ميشود و گروههايي مانند انصار حزبالله براي خود رسالتي فراتر از قانون را متصور ميشوند.
در اين دوران برخورد با گروههاي سياسي منتقد، حمله به برخي سينماها، برخورد با بانوان و...در دستور كار قرار ميگيرد و نه تنها نظام سياسي حاكم از اين رفتارها برائت نميجويد و با آن مقابله نميكند، بلكه بهطور زيرپوستي از اين رفتارها حمايت نيز ميكند.
در ادامه اين نوع رفتارهاي خشن است كه ماجراي قتلهاي زنجيرهاي بروز ميكند. يعني ساختار و نهادي كه بايد حافظ جان و مال و ناموس مردم باشد به خاطر خوانشهاي تند در خصوص مقابله با روشنفكران، تندترين رفتارهاي ممكن را از خود بروز ميدهد.
در آن مقطع دولت اصلاحات ايستادگي كرده و اجازه نداد اين روند گسترش پيدا كند. اما بعد از پايان دولت اصلاحات همچنان گفتمانهاي تند به طرق مختلف ترويج شدند.
ماجراهايي مانند حمله به سفارتخانههاي انگليس، دانمارك و عربستان در چنين دوراني به وجود آمدند. اما آمران و مجريان اين رفتارهاي تند نه تنها مجازات نشدند، بلكه به مدارج بالاي اجرايي و مديريتي دست پيدا كردند.
اين روايتها نشاندهنده آن است كه متوليان امر هنوز متوجه تبعات زيانبار خشونت نشدهاند و مقابله با آن را ضروري نميدانند. اين گفتمان خشن در كنار ناهنجاريهاي اقتصادي، فرهنگي و... باعث شده تا اين روزها شاهد بروز دامنه وسيعي از رفتارهاي خشن در جامعه باشيم.
البته برخي رفتارها نيز در بستر عمومي جامعه مشاهده ميشود كه به نظر ميرسد ناشي از برنامهريزيهاي دولتهاي خارجي است. رفتاري كه در همدان با يك روحاني رخ داد يا ماجرايي كه در مشهد با 3طلبه صورت گرفت، برآمده از چنين دخالتهاي بيروني است.
در نهايت معتقدم موضوع بايد از منظر علمي و تخصصي با مشاركت اساتيد دانشگاهي، تحليلگران و اهالي فن پيگيري شود تا زمينه بروز اين رفتارها به حداقل برسد.
تداوم اين گفتمان خشونتزا در جامعه بدون ترديد در ادامه خطرات جبرانناپذيري را در جامعه شكل ميدهد و هزينههاي فراواني را بر دوش مردم تلنبار ميكند.
*روزنامه نگار، عضو پیشین شورای اسلامی شهر تهران و ری و تجریش