plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۸
کد مطلب : ۱۵۴۷

حبس مدیران در کلیدواژه‌های تکراری

علیرضا صدقی
تجربه بشری نشان داده است که هر جامعه‌ای برای برون‌رفت از چنین شرایطی نیازمند اندیشمندانِ اندیشه‌ورز است. اندیشمندانی که بتوانند فارغ از منازعات سیاسی و رقابت‌های جناحی و گروهی، مفهوم «منافع ملی» را به عنوان یک پارادایم جدی در جامعه طرح کرده و تمام‌قد از آن دفاع کنند.
حبس مدیران در کلیدواژه‌های تکراری
به گزارش ایصال نیوز، علیرضا صدقی در سرمقاله امروز (یکشنبه) ابتکار نوشت: این روزها هر سخنرانی و گفت‌وگوی مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی که به موضوعات روز جامعه و به خصوص مسائل سیاسی و اقتصادی بازمی‌گردد، کلیدواژه‌هایی تکراری دارد. «شرایط بحرانی»، «فشار بی‌سابقه اقتصادی»، «تحریم‌های ناعادلانه»، «کاهش فروش نفت»، «قدرت‌طلبی آمریکایی‌ها» و... همه‌وهمه از جمله مفاهیمی است که به طور متواتر در گفت‌وگوهای اهالی سیاست در ایران قابل رویت و رصد است.
گرچه در صحت بسیاری از این تعابیر تردیدی وجود ندارد و بخش قابل توجهی از جامعه با این مفاهیم همراه و هم‌داستان‌اند، اما ماجرا بر سر چرایی تکرار و اقامت مدیران و دست‌اندرکاران در این ادبیات است. شدت این تکرارها به اندازه‌ای است که به نظر می‌رسد نخبگان سیاسی ایران تمایلی ندارند پا را از این ادبیات فراتر گذاشته و گامی به پیش بردارند.
انگار تمام ارکان تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز جامعه ایران به این نتیجه رسیده‌اند که راهی جز بیان این شرایط ندارند و باید برای بروز این موقعیت در جامعه سوگواری کنند و مرثیه‌سرایی؛ این حال‏وهوا به هر دو جریان سیاسی کشور هم سرایت کرده و نخبگان حزبی و فعالان سیاسی و اجتماعی متعلق به این جریان‌ها هم با اندک نیم‌نگاهی به برخی مباحث کلی تئوریک، چیزی فراتر از مدیران سیاسی نمی‌گویند و نمی‌کنند.
تصویری که از پساپشت گفت‌وگوها و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها قابل مشاهده است، نگران‌کننده، مخاطره‌آمیز و تاسف‌بار است. بدون شک بخش قابل توجهی از آن‌چه این مدیران، نخبگان و سیاست‌پیشگان در عرصه‌های مختلف عرضه می‌کنند، بازتابی از واقعیت‌های موجود در جامعه ایران است. موقعیت‌هایی که به واقع می‌تواند در بعضی زمینه‌ها نگران‌کننده و حتی هولناک باشد. اما آیا وظیفه نخبگان سیاسی و مدیران میدان، تنها بازتاب این واقعیت‌ها است؟ آیا فعالان حزبی تنها باید به «اگر چنین شده است، نتیجه چنان تصمیمی است» یا «حزب ما پیش‏تر گفته که...» بسنده کنند؟ و آیا شرایط فعلی زمانِ مناسبی برای عقده‌گشایی‌های جناحی و حزبی است؟
دولتی‌ها سعی می‌کنند خود را مبرا از بروز شرایط پیش‏آمده جلوه دهند و مخالفان آن‌ها هم با تمام توان تلاش می‌کنند تا همه تقصیرها را ناشی از ناکارآمدی دولت عنوان کنند. یک سو قصد دارد خود را از نتیجه برخی عملکردها و نقاط ضعف برهاند و سوی دیگر این منازعه تمام تلاشش را به کار بسته است، تا هیچ عامل دیگری جز ناکارآمدی دولت را در بروز این وضعیت بازتاب ندهد.
جریان‌های سیاسی هم وضع مشابهی دارند. برخی از چهره‌های اصولگرا چنان بر طبل پیروزی و شادی می‌کوبند و هیچ ابایی از نشان‏دادن آن ندارند، که گویی بر دشمنی خارجی پیروز شده‌اند؛ انگار دولت، دست‌نشانده حکومتی متخاصم است. اصلاح‌طلبان هم به شیوه‌ای دیگر سعی می‌کنند در این وضعیت دامن آلوده نکنند. حال آن‌که هر دو بی‌خبر از آنند که اگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند، دیگر «نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک‌نشان»؛ با این همه اما گویا این نخبگان سیاسی خیال بیدارشدن هم ندارند. شاید هم خود را به خواب زده‌اند.
آن‌چه در این میان توجه ناظر بیرونی را جلب می‌کند و باعث می‌شود به این موضوع به دیده تردید و تدقیق نگریسته شود، موضوع «کارآمدی تئوریک» است. این‌که چرا در هیچ کجای بحث‌های نخبگان سیاسی و اقتصادی درگیر در منازعه موافقان و مخالفان دولت، مسئله پرداخت تئوریک به موضوع و «ارائه راهبرد» مشخص دنبال نمی‌شود، ماجرایی قابل توجه است.
تجربه بشری نشان داده است که هر جامعه‌ای برای برون‌رفت از چنین شرایطی نیازمند اندیشمندانِ اندیشه‌ورز است. اندیشمندانی که بتوانند فارغ از منازعات سیاسی و رقابت‌های جناحی و گروهی، مفهوم «منافع ملی» را به عنوان یک پارادایم جدی در جامعه طرح کرده و تمام‌قد از آن دفاع کنند. حلقه مفقوده‌ای که این روزها مشاهده نمی‌شود و بیم آن می‌رود که فرصت طلایی موجود بیش از گذشته از بین برود.
جامعه ایران این روزها بیش از هر زمان دیگری نیازمند و محتاج نوعی نگرش و رویکرد ملی است. رویکردی که برابرنهاد دعواها و دعوی‌های سیاسی و فرصت‌طلبانه قرار گرفته و زمینه را برای خروج از این شرایط فراهم آورد. امروز فرصت و مجال غرزدن‌های سیاسی نیست؛ چه این‌که مواجهه‌هایی از این دست طی سالیان گذشته بسیاری از فرصت‌ها را به تهدید تبدیل کرده و فراوانی از تصمیم‌ها را به ورطه بی‌اثری کشانده است.
مجموعه آن‌چه پیش‏تر آمد نشان می‌دهد که نخبگان سیاسی ایران باید «بازخوانی مبانی تئوریک»شان را در دستورکار قرار دهند و با مطالعه‌ای جدی، رادیکال و بنیادین به نقد و تحلیل بی‌رحمانه آن‌ها بنشینند. چه این‌که تنها از این طریق می‌توانند زمینه را برای تغییری جدی در روش و رویکرد مهیا کرده و جامعه را به سمت و سوی صلاح و صواب هدایت کنند.
انتهای پیام /* 
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما