در حالی که کشور از هر سو دچار سختی است، سوداگری از اوضاع، مذموم و به دور از منافع مردمی است که همگان ادعای حمایت از آنان را دارند.
بازار انتقاد و حمله به رئیس جمهوری و دولت او این روزها سکه است. گویی جماعتی همسو با جریان تبلیغاتی غالب به رقابت باهم مشغولند تا از قافله عقب نمانند. آنان در معرکه رقیبان ناهمساز با دستمایه کردن مشکلاتی که هر روز برگرده مردم سنگینتر میشود، پیش از شروع رسمی رقابتهای انتخاباتی «جنبش بازپسگیری قدرت» به راه انداختهاند.
اگر چه برخی از استدلالهای آنان در نقد دولت خالی از واقعیت نبوده و در سرها کارگر میافتد اما به دلایل مختلف نمیتواند دلها را به دست آورد. از این رو به خیل منتقدانی از این دست میتوان زینهار داد که اهل شمردن هزینههای آنچه امروز میگویند و فردا خود در چالهاش گرفتار خواهند شد، نیستند.
تردید نیست که کارنامه یک سیاستمدار تنها با موفقیتهای او قضاوت میشود.
رئیسجمهوری «حسن روحانی» نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود اما دولتهای یازدهم و دوازدهم از دو منظر نقد میشود.
نقد نخست از منظر اکثریت رای دهندگانی است که با نگاه به مطالبات خود از رئیس جمهور منتخب در دو انتخابات سالهای 92 و 96 از او خرده میگیرند. در نگاه مردم، اوضاع جاری با وعدههای حسن روحانی فاصله بسیار دارد.
نقد دوم از منظر طیفی از رقیبان سیاسی است که به ویژه پس از انتخابات سال 96 ساز ناهمگون با سیاستهای دولت منتخب را در دو سطح داخلی و خارجی کوک کرده و بیوقفه آن را نواختهاند.
اکنون این طیف از منتقدان با پردهپوشی از نتیجه و تاثیر رفتار خود بر اوضاع جاری، سوداگرانه از مشکلات میگویند و دولت را ناتوان و حتی سزاوار سختترین مجازاتها میخوانند.
با نگاه به ماهیت نقدهای دوگانه جای پرسش هست که آیا طیفدوم منتقدان بهاندازهای که خود تصورمیکنند، نزد افکار عمومی جذابیت دارند؟ آیا به اندازه ادعاهایشان در قبال مشکلات گریبانگیر مردم وفادار هستند؟
سرانجام اینکه آیا مشروعیتی که برای خود در مخالفت با دولت قائلند، مردم نیز رفتار آنان را به این اندازه مشروع میدانند؟ مردم گرفتار در هزارتوی مشکلات اما حرفها و نظرات پرطمطراق را به جای خود و حقایق مسلم را نیز در جای خود تحلیل و تفسیر میکنند.
نویسنده این سطور بنای حمایت از دولت را ندارد بلکه ـ به رغم همه مزایایی که شوربختانه زیر غباری از غوغاسالاریها پنهان مانده ـ نقدهای بسیار داشته و در یادداشتها و مقالات مختلف هم بازتاب داده است.
آنچه صرافت در نگارش این سطور را برانگیخت، جنس برخی مخالفخوانیهاست که هزینهاش بیش از آنکه متوجه کارنامه دولت باشد، متوجه ساختاری است که تشدید بدگمانیها و بیاعتمادیها به آن آسیب میزند. در حالی که کشور از هر سو دچار سختی است، سوداگری از اوضاع، مذموم و به دور از منافع مردمی است که همگان ادعای حمایت از آنان را دارند.
انتقاد و مخالفت با دولت دوازدهم و شخص رئیسجمهوری این روزها سکه است اما با جنسهای متفاوت. رویکرد جنبش بازپسگیری قدرت از مطالبهگری مردم از دولت جداست.