آمریکا با گرفتن ژست قانونمداری، احترام به قواعد و مقررات بینالمللی و پرچمداری حقوق بشر در حال نابود کردن همه ساختارها و چارچوبهای فرامرزی است و بزرگترین ناقض آنها به شمار میآید.
نامه رسمی دولت آمریکا به سازمان بهداشت جهانی مبنی بر اعلام خروج از این نهاد بینالمللی، نشان از یک سیاست تعریفشده در کاخ سفید دارد.
ترامپ از دوره تبلیغات انتخاباتی نسبت به پیمانها و سازمانهای جهانی انتقادات جدی و معناداری مطرح میکرد و معتقد بود که اگر آمریکا در آنها دست برتر نداشته باشد، هژمونی این کشور تضعیف میشود.
به عقیده کاخ سفید، همافزایی کشورها و سازمانهای جهانی موجب استفاده از تجارب مختلف بینالمللی شده و رونق اقتصاد را در پی داشته است.
علاوه بر این، جایگاه کشورهای غیرهمسو با آمریکا در این سازمانها همچون چین که از تجارب ارزندهای در مقابله با کرونا برخوردارند، ارتقا یافت و این رشد موجب شده که کاخ سفید، قدرت جهانی خود را در معرض خطر ببیند.
دراینبین، تفاوتی میان پیمانهای فرهنگی، بهداشتی، امنیتی، حقوق بشری و اقتصادی نیست و ترامپ دو سیاست را در قبال آنها در پیش گرفته است.
یکم- تیم راهبردنویسان ترامپ بر این عقیده هستند که باید همه پیمانهای بینالمللی بهنحویکه منافع حداکثری آمریکا را تضمین کنند، دوباره بازنویسی شوند.
بهعنوان نمونه، واشنگتن سالها پیش از روی کار آمدن ترامپ، از قدرت گرفتن چین و تبدیلشدن این کشور به قدرت برتر جهانی در حوزه اقتصاد، نگران بود.
با ورود ترامپ به کاخ سفید، منافع اقتصادی آمریکا در اولویت قرار گرفت و درصدد برآمد که وزنه تبادلات تجاری بین پکن-واشنگتن را به نفع کشورش تغییر دهد.
لذا «جنگ تجاری» بین این دو کشور کلید خورد و چین هم برای اینکه بازارهای بزرگ آمریکا را از دست ندهد، تن به مذاکراتی داد که آمریکا آن را دیکته کرده بود.
تحلیل چین بهاحتمالزیاد این است که ترامپ، رئیسجمهور تک دورهای است و تا زمانی که در رأس قدرت قرار دارد، چارهای جز همکاری با او نیست.
در مورد پیمان «نفتا» میان آمریکا، کانادا و مکزیک که از زمان ریاست جمهوری «بیل کلینتون» منعقد شده بود نیز همین اتفاق افتاد و توافق تجاری جدیدی با محوریت سود حداکثری برای صنعت آمریکا منعقد شد.
حتی اروپا بهعنوان متحد اصلی آمریکا نیز از گزند این سیاست در امان نماند و ترامپ تعرفه واردات فولاد و برخی اقلام دیگر از قاره سبز را برای حفظ برتری اقتصادی آمریکا افزایش داد.
دوم-تضعیف پیمانهای بینالمللی و منطقهای و بازنویسی آنها اولویت نخست استراتژیستهای آمریکایی است اما چنانچه این راهکار نتواند تضمینکننده اهداف واشنگتن باشد، خروج از این معاهدات بینالمللی گزینه بعدی است.
ترامپ در همان ماههای نخست ورود به کاخ سفید، وقتی با فشار گسترده کشورها برای پیوستن به پیمان اقلیمی پاریس مواجه شد، موضعی سختگیرانه اتخاذ کرد.
آمریکا بزرگترین کشور تولیدکننده گازهای گلخانهای در جهان است و محدود کردن انتشار این گازها به معنای کاهش تولید و درنتیجه افت اقتصادی این کشور را در پی دارد.
تیم آمریکایی حاضر در گفتگوها با این استدلال که این توافق عادلانه نیست چون آمریکا را محدود میکند اما به کشورهای بزرگ دیگر همچون چین بیش از 10 سال فرصت میدهد، خواستار امتیازات ویژهای به دلیل تأثیرگذاری بر اقتصاد جهانی شد.
مخالفت قاطبه اعضا با این درخواست، خروج یکجانبه آمریکا از این پیمان را در پی داشت.
در همین راستا، راهبردهای ترامپ علیه اتحادیه اروپا و نهادهای ذیربط آن نشان میدهد که وی تمایل بسیاری برای گسستن قواعد این اتحادیه دارد.
هیچیک از روسای جمهور آمریکا تاکنون با ماهیت اتحادیه اروپا مخالفت نکرده و همواره یکی از اعضای فعال پیمان آتلانتیک شمالی بودهاند.
این در حالی است که چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا اساساً خود را تأمینکننده اصلی هزینههای این پیمان میداند و دیگر اعضا را به عدم پرداخت کافی هزینههای ناتو متهم میکند.
ضمن اینکه فرسوده خواندن پیمان آتلانتیک شمالی و حمایت بیسابقه از احزاب و شخصیتهای انگلیسی حامی برگزیت، از ولع او برای جزیرهای کردن کشورهای قاره سبز و انعقاد قراردادهای دوجانبه با آنها حکایت دارد.
در معاهدات دوجانبه، برخلاف پیمانهای چندجانبه، آمریکا میتواند کشورها را بهواسطه برتری اقتصادی خود به گوشه رینگ ببرد و خواستههای خود را به آنها تحمیل کند.
نمونه برجام نیز در این خصوص قابلذکر است. مستأجر کاخ سفید ابتدا درصدد برآمد با اهرم اروپا، مطالبات نامشروع خود را در برجام بگنجاند و بندهایی ازجمله نظارت دائمی بر فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را به کشورمان تحمیل کند.
بازی پلیس خوب، پلیس بد بروکسل-واشنگتن اما جواب نداد و ترامپ پس از تهدید و خطونشان کشیدن، از برنامه جامع اقدام مشترک به امید انعقاد توافقی جدید با ایران خارج شد.
بنابراین، خروج از معاهداتی نظیر «تجارت تسلیحاتی»، «پیمان موشکهای هستهای میان برد» (INF)، «معاهده آسمانهای باز»، پیمان «آسیا-پاسیفیک» در کنار معاهده پاریس، برجام و خروج از سازمان بهداشت جهانی و یونسکو تردیدی باقی نمیگذارد که کاخ سفید در قبال سازمانها و قراردادهای جهانی، یا منافع خود را در نظر میگیرد و یا چنانچه نتواند به مقصود خود از رهگذر عضویت در آنها نائل شود، بلافاصله دکمه خروج را میزند!
این پیمانها همانگونه که پیشتر ذکر آن گذشت، از بنمایههای اقتصادی، امنیتی، بهداشتی و فرهنگی برخوردارند اما کاخ سفید پا را فراتر گذاشته و با نقض منشور ملل متحد و موازین حقوق بشری، فاتحه حقوق بینالملل را نیز خوانده است.
تعفن نقض قواعد جهانی از سوی آمریکا آنچنان شدید شده که حتی گزارشگر سازمان ملل نیز روز سهشنبه به آن اذعان کرد و ترور سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی را نقض آشکار منشور ملل متحد برشمرد.
در حقیقت میتوان اینگونه برداشت کرد که آمریکا با گرفتن ژست قانونمداری، احترام به قواعد و مقررات بینالمللی و پرچمداری حقوق بشر در حال نابود کردن همه ساختارها و چارچوبهای فرامرزی است و بزرگترین ناقض آنها به شمار میآید.
تحلیل برخی بر این مبناست که باید به هر شکل ممکن، از ریاست جمهوری ترامپ برای دور دوم ممانعت به عمل آورد و از کنشهای داخلی همچون شیوع بیسابقه کرونا در آمریکا و شورشهای گسترده علیه نژادپرستی، بهعنوان فاکتورهای کاهشدهنده شانس کلیددار کاخ سفید برای پیروزی وی در انتخابات آبان سال جاری یاد میکنند.
مشکل آمریکا نه ترامپ، بلکه سیستم و حاکمیت این کشور است که سیاستمدارانی همچون وی از دل آن برآمده و هرجومرج را در جهان ساری و جاری کردهاند؛ درنتیجه، برای حل چالشها و مشکلات جهانی ضروری است همه کشورها علیه این قدرت فاسد و ویرانگر بینالمللی موضعی واحد اتخاذ کنند.