شهید بهشتی بارها بر این نکته تأکید داشت که مشروعیت مسئولان جامعه در عصر غیبت به مردم برمیگردد و منشأ مشروعیت انتخاب مردم است.
زمانی حضرت امام (ره) در توصیف شهید آیتالله دکتر محمدحسینی بهشتی، او را یک امت برای خود توصیف کردند. منظور امام(ره) این بود که حمایت آیتالله بهشتی به تنهایی به اندازه حمایت یک امت برای نظام اسلامی و کشور اثرگذاری داشت چرا که شخصیت ایشان به قدری بزرگ بود که تأثیر یک امت را در جامعه میگذاشت.
واقعیت این است که برخی شخصیتها در تاریخ انقلاب ما غیر قابل جایگزین هستند و قطعاً شهید آیت ا لله بهشتی یکی از مهمترین آنهاست. کما اینکه بسیاری همچون من اعتقاد دارند اگر شخصیتهایی نظیر ایشان یا آیتالله مطهری اینقدر زود در همان سالهای ابتدایی انقلاب به شهادت نمیرسیدند و امکان خدمت طولانیتری به نظام پیدا میکردند، کشور در مقاطع حساس بسیار بهتر اداره میشد.
آیتالله بهشتی هم در وجه شخصیتی و هم در ابعاد علمی و سیاسی خود دارای خصوصیاتی بود که وی را به یک نیروی متمایز و شاخص تبدیل میکرد. تسامح بالا، اعتقاد واقعی به تکثر عقاید، اعتقاد عملی به کار تشکیلاتی و گروهی، وجود یک انصاف کم نظیر در موضعگیریها، درایت و دوراندیشی و در نهایت محاسبه گری دقیق و عقلگرایی منطقی از او یک سیاستمدار متفاوت ساخته بود. به جرأت میتوان گفت که در سالهای ابتدایی انقلاب کمتر کسی در حد ایشان نگاهی سرشار از انسانیت و عواطف به مسائل داشت، اما در عین حال کمتر کسی هم بود که میتوانست در تصمیمگیریها اسیر هیجان کاذب این عواطف نشود و با محاسبه منطقی سعی در اداره امور داشته باشد.
تا همین جا هنوز پس از بیش از ۴ دهه بخش اعظمی از وجوه ساختاری و قانونی جمهوری اسلامی که ناظر به حقوق ملت و همین طور شاخصهای مردمسالاری است، حاصل همان تلاشهای اولیه ایشان و برخی همقطاران اوست.
اگر روحیات و رفتار ایشان را در ۴۰ سال قبل با آنچه امروز در جامعه توسط برخی به نام حفظ ارزشها میبینیم مقایسه کنیم، متوجه میشویم که وجوه تمایز ایشان چه بود. شهید بهشتی بخوبی میدانست که اولویتهای یک جامعه و حاکمیت اسلامی باید چه باشد و مهمتر اینکه این اولویتها چگونه بایستی با واقعیتهای دنیای امروز مرتبط گردند.1در خاطراتی که از خانواده ایشان وجود دارد، اعضای خانواده بارها به ویژگی مهم شهید بهشتی در همفکری برای پیشبرد امور تأکید میکنند.
همین ویژگی را در دوران مبارزه و همین طور سالهای کوتاه حیات ایشان پس از انقلاب میتوان به وضوح دید. اساساً نوع نگاه مثبت و تجویزی ایشان به بحث تحزب و کار تشکیلاتی هم از همین موضوع میآید، به این معنا که یک خصیصه مثبت فردی و دموکراتیک را با الزامات دنیای فعلی در هم میآمیزد و الزاماً به تجربه غرب در این خصوص با نگاه منفی نمینگرد و بنابراین سعی میکند تا وجوه مثبت و سازگار آن را در یک جامعه و حکومت اسلامی پیادهسازی کند.
شهید بهشتی بارها بر این نکته تأکید داشت که مشروعیت مسئولان جامعه در عصر غیبت به مردم برمیگردد و منشأ مشروعیت انتخاب مردم است. اتفاقاً در همان اوایل انقلاب هم نظریه دیگری وجود داشت مبنی بر اینکه مشروعیت صرفاً از طرف خدا به فرد داده میشود و مردم در اینجا کارهای نیستند. شهید بهشتی همواره این نظر دوم را مردود میدانست و معتقد به تکثر جامعه بود و تأکید میکرد که حکومت نمیتواند و نباید این تکثر را از بین ببرد.
اینکه ما بسیار زود از وجود چنین عنصر پویا، واقع بین و منصفی در نظام خود محروم شدیم، جای بسی تأسف است. امروز هم هنوز میتوان به آن نظریات و آرمانهای اولیه انقلاب برگشت و دید گروه بنیانگذاران جمهوری اسلامی نظیر شهید بهشتی چه اندیشههایی در سر داشتند، مردم را با چه تفکرات و ایدههایی همراه خود کرده بودند، چه وعدههایی مطرح میکردند و امروز ازاین حیث ما در کجا قرار داریم.