گفتوگو با عبدالله کوثری درباره وضعیت کتاب در ایران
عبدالله کوثری: مردم دیگر کتاب نمیخوانند
آقای کوثری میگوید مشکل اساسی از مردم است که تقاضای بسیار ناچیزی برای کتاب دارند. مردم دیگر کتاب نمیخوانند! مشکل اصلی هم این است.
سیدحسین رسولی:این روزها شاهد بررسی بودجه ۹۸ حوزه کتاب در میان اهالی این کالای فرهنگی مهم هستیم. بودجه کتاب با دو زیرشاخه «برنامه توسعه نشر و ترویج کتابخوانی» و «حمایت از نشر، کتاب و مطبوعات» هر چند با کاهش ۱۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی مواجه بوده است، اما در بخش برنامههای تخصصی با افزایش ۴۸۰ میلیون تومانی روبرو شده است.
این وضعیت در حالی است عبدالله کوثری، شاعر، مترجم و ویراستار مطرح کشورمان اعتقاد دارد مشکل اساسی عدم توجه مردم به کتاب است و نه چیز دیگر. او که در ۱۸ آبان ۱۳۹۷ در بخش مترجمان بالای ۵۰ سال به عنوان محبوبترین مترجم از نظر مخاطبان معرفی شد، اعتقاد دارد بیشترین مشکل در حوزه کتاب مربوط به تقاضاست.
برای بهتر شدن وضعیت ناشران، مترجمان و نویسندگان در حوزه کتاب چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؛ و اینکه دولت باید چه کاری انجام دهد؟
من و امثال من بارها در این زمینهها صحبت کردیم و هیچ نتیجهای هم نداشته است. فکر میکنم دیگر حرف تازهای نداشته باشیم. مشکل اساسی در حوزه کتاب در بخش تقاضا خلاصه میشود. هر کاری دولت بکند، هر کاری ناشران بکنند، هر کاری مترجمان بکنند، هری کار نویسندگان بکنند، دیگر فایدهای ندارد! ما کتاب را باید به مثابه یک کالا در نظر بگیریم. تقاضا برای کالایی به اسم کتاب در جامعه ایرانی که ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد و جالب اینکه اغلب آنها تحصیلکرده هم هستند، به مقدار ناچیزی رسیده است. دولت در این زمینه نمیتواند معجزه کند. به نظر من مشکل اساسی از مردم است که تقاضای بسار ناچیزی برای کتاب دارند.
مردم دیگر کتاب نمیخوانند! مشکل اصلی هم این است. جالب توجه است که بیشتر مردم ایران تحصیلکرده هم هستند. تیراژ کتاب به ۵۰۰ و ۱۰۰ و ۱۵۰۰ نسخه رسیده است. ناشران دیوانه نیستند به خودشان لطمه بزنند! یعنی بیشتر مشکل از قشر تحصیلکرده و طبقه متوسط و مردمی است که سراغ کتاب نمیروند؟
دانشجویان ما کتاب نمیخوانند. چند دانشجوی رشته مترجمی پیش من آمده بودند. از یکی از آنها سوال کردم که کتاب میخوانید؟ در پاسخ گفت که نه! جوان تحصیلکرده ما هیچی نخوانده است! برخی از دانشجویان و مترجمان از من راهنمایی میگیرند. از یکی از آنها پرسیدم که ترجمه کتاب «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» را خواندهاید؟ و او هم گفت: «نه!» باز هم پرسیدم که کتاب «دنکیشوت» سروانتس با ترجمه محمد قاضی را خواندهاید؟ باز هم گفت: «نه!» یک دانشجوی ترجمه دیگر کتاب نمیخواند. بنابراین باید بگویم که مشکل اصلی در بازار تقاضا است. مشکل از کتابنخواندن مردم و تحصیلکردگان است.
شاید دولتها هم در این زمینه کمکاری کرده باشند؟
ما همیشه دوست داریم مشکلات را گردن دولتها بیندازیم. بله، دولتها در ایران سانسور میکنند. آنها بشترین سانسور را در بخش رمان هم انجام میدهند؛ ولی آیا کتاب «تاریخ مشروطه» احمد کسروی را سانسور میکنند؟! پس چرا مردم این کتاب را نمیخوانند؟! درست است که دولتها هم دخالت بیخود در بخش فرهنگ و کتاب میکنند ولی مشکل اساسی چیز دیگری است. ناشران ما کالایی تولید میکنند که تقاضایی برایش نیست یا حداقل تقاضا را دارد. کدام بخش در اقتصاد ایران را سراغ دارید که تقاضا برایش کمتر از ۱۰۰۰ تا باشد؟ مثال بزنید. بخش دیگری نیست، درست است؟
از برخی منابع شنیده میشود که حوزه کتاب با اینکه بازخورد خوبی ندارد ولی دچار پولشویی هم شده است. گروهی اعتقاد دارند بخشهای مختلفی از حوزه فرهنگ دچار پولشویی شده است. آیا شما این موضوع را تایید میکنید؟
حقیقت این است که من اطلاع چندانی در این زمینه ندارم. البته کتابهای بی مجوز و قاچاق کتاب داریم ولی دیگر گزینهها را نمیدانم. در واقع باید بگویم این هم بخشی از بی اخلاقی جامعه ما است. باید به مردم بگوییم که دنبال این کتابها نروید. کتاب بخرید و بخوانید. دولت باز هم در این زمینه تقصیرکار نیست.
البته باید اشاره کنیم که سلبریتیها هم در حوزه کتاب وارد شدهاند و خبرهایی میشنویم که آثار آنها با استقبال ناشران و مردم مواجه شده است و حتی یک کتاب ۳۰۰ هزار تومانی...
هر کسی باید بتواند کتاب بنویسد و ترجمه کند و فضا باید برای همه باز باشد. البته که باید فضای نقد چنین آثاری هم باز باشد و بتوان آنها را هم نقد کرد. اعتقادی ندارم که حجم انبوهی از مردم نسبت به کتابهای خاصی استقبال نشان میدهند. با عرض شرمندگی باید بگویم که اینها کارهای ژورنالیستی است. ببخشید که این را میگویم استقبال در هیچ بخشی از کتاب وجود ندارد. کتابی ترجمه کردهام با عنوان «جنگ آخرالزمان» به نویسندگی ماریو بارگاس یوسا و ناشر آن را در تیراژ ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است. این کتاب الان به چاپ دوازدهم رسیده است و در سال ۱۳۷۷ در بین کتابهای برگزیده سال قرار داشت. من و ناشر الآن برای این کتاب ناراحت هستیم. بنابراین اعتقاد ندارم که کتابهای سلبریتیها فروش دارند و استقبالی هم از آنها میشود. واقعا هم دوست ندارم درباره این موضوعات حرف بزنم. از شما هم تقاضا دارم حرفهای من را درست و دقیق انتقال بدهید. اگر کاری ندارید دیگر مرخص بشوم و موفق باشید.