مقابله با یک بحران مشترک بسته به نوع فرهنگها، کنش و واکنشها و روابط میان حاکمیت و مردم متفاوت است. کشور ایران در شرایطی کرونا را تجربه کرد که طی نزدیک به شش ماه گذشته با چالشهای متعددی مواجه شده است.
ویروس «کرونا» امروز خود را نه فقط به ریه افراد مبتلا که بهساحت زندگی خصوصی و اجتماعی همه آحاد جامعه و نیز به مناسبات میان حاکمیت و مردم و حتی رابطه میان کشورها و ملتها رسانده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین کرونا موضوعی نیست که بتوان درباره آن صرفاً از یک منظر و مرعا سخن گفت یا توقع داشت که تأثیرات آن در ابعاد مختلف مدیریتی، روان شناسی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بزودی مرتفع گردد.
کرونا پدیده نوظهوری است. هرچند ما معمولاً سعی میکنیم آن را با موارد مشابه تاریخی همچون همهگیری طاعون در قرون 13 و 17 میلادی یا شیوع گسترده وبا در ایران همزمان با جنگ جهانی اول و حضور متفقین در ایران مقایسه کنیم.
با این حال مختصات زندگی کنونی ما به آن ابعاد متفاوتی داده است. چنانکه برای بسیاری از ما اینکه بهدلیل شیوع کرونا در روز پدر نتوانستهایم با پدرانمان دیدار تازه کنیم و به تماس تلفنی اکتفا کردهایم امری ناگوار و مختلکننده نظم و جریان زندگی بهنظر میرسد.
با این حال پذیرش شرایط موجود و الزامات آن امری ناگزیر و ضروری است. زیرا در شرایطی که نسبت میان عرضه و تقاضا در نظام سلامت ما به چالش جدی تبدیل شده است، خود مراقبتی حتماً بزرگترین همکاری و خدمتی است که شهروندان به خود، جامعه و دولت انجام میدهند.
تجربه مواجهه با کرونا در کشورهای مختلف البته در وهله نخست به نوع ساختار سیاسی و رابطه میان حاکمیت و مردم وابسته است.
این از معدود مواردی است که کشورها با بحران کاملاً مشابه مواجهند و البته راهکارهای متفاوتی را برای حل آن پیش رو میگذارند و ناکارآمدیهای احتمالی خود را بروز میدهند. در چین مدیریت منسجم و نهادمند حاکمیت و روحیه نظم پذیر خاص مردم شرق آسیا که تصمیمات حاکمیتی را با مقاومت کمتری میپذیرند و در مجموع قدرت اقتصادی، فناوری و سرمایه اجتماعی سبب شد که این کشور بتواند علیرغم گستردگی فوقالعاده بحران بر آن غلبه پیدا کند.
راهی که کرهجنوبی نیز با وجود ساختار سیاسی لیبرال و کاملاً متفاوت اش توانسته به یاری مدیریت کارآمد تا حدود زیادی بپیماید و خودش را به نقطه مناسب برساند. در ایتالیا اما با توجه به بافت فرهنگی خاص این کشور که شاید یکی از شبیهترین کشورها به ایران است، دولت و ساختار مرکزی بهعنوان یک کشور عضو اتحادیه اروپا نتوانست چندان مشابه دیگر کشورهای این اتحادیه عمل کند و بههمین دلیل بحران تا به آنجا پیش رفت که نخستوزیر ایتالیا تصمیم بگیرد همه شهرها را قرنطینه کند.
بنابراین میبینیم که مقابله با یک بحران مشترک بسته به نوع فرهنگها، کنش و واکنشها و روابط میان حاکمیت و مردم متفاوت است. همچنان که نمیتوان از اثرات نوع مدیریت و کارآمدی نظام سیاسی بر آن غافل بود. کشور ایران در شرایطی کرونا را تجربه کرد که طی نزدیک به شش ماه گذشته با چالشهای متعددی مواجه شده و هر یک از این چالشها زخمهایی از جنس کاهش اقتدار دولت و اعتماد مردم بر جای گذاشته بود.
این زخم ها در ماجرای کرونا یکبار دیگر به نحوی دیگر سرباز کردند. تأخیر در اطلاعرسانی از سوی حاکمیت بههر دلیل و در مقابل رجوع مردم به رسانههای غیررسمی، بیاعتمادی به اطلاعات ارائه شده از رسانه ملی در شرایطی بود و هست که وزارت بهداشت باید بتواند با اطلاعرسانی و سیاستگذاری بموقع و سریع از سلامت مردم دفاع کند. در چنین شرایطی یقیناً جایگاه حداقلی رسانه ملی در اذهان جامعه نمیتواند کمککننده باشد.
تضعیف جایگاه نهادهای مدنی از رسانهها تا احزاب و نیز منکوب شدن برخی چهرهها و هنرمندانی که امروز میتوانستند و باید مرجع هدایت و پیامرسانی به اقشار مختلف جامعه و هواداران خود میشدند از دیگر مشکلاتی بود که اثرات خود را بروز داد. ما با چنین مقدماتی با شیوع کرونا در کشور مواجه شدیم.
مسائلی که طبیعتاً کنترل بحران را سختتر کرده است. نیاز امروز ما مرهم گذاشتن براین زخمها است. ایران عزیز و سلامت مردمانش چیزهایی نیستند که اختلافات سیاسی و غیرسیاسی خودمان را در آن دخیل کنیم.
پس باید در افزایش همبستگی ملی بکوشیم و همه دست هایی را که از گوشه و کنار جامعه برای کمک و آگاهی بخشی پیش میآیند به گرمی بفشاریم.
ممکن است ما مقدمات پیروی نعل به نعل از راهبرد چین یا کرهجنوبی در مقابل کرونا را نداشته باشیم اما در گونهای متفاوت میتوانیم همدلی و انسجام اجتماعی را رقم بزنیم که در گذشتههای نه چندان دور این سرزمین امتحانش را پسداده است و امروز میتواند مبنای پیمان جمعی ما برای خود مراقبتی و صرفنظر کردن موقت از انجام برخی رسوم، معاشرتها، سفرها و حتی امور روزمره باشد.