لازم است به نحو درست و شايستهای از ظرفيت اصلاحطلبان و ساير گروههای دلسوز که در اين کشور هستند و دغدغه ايران را دارند بهطور جدی استفاده شود.
عدم آسيب شناسي درست از فضاي اجتماعي، سياسي بدون شک کشور را در ماهها و سالهاي آينده با مسائل جديدي مواجه خواهد کرد. بحران کارآمدي امروز از طرف افکار عمومي به شدت برخي ارکان را تهديد ميکند. اين موضوع به اين دليل که عملکردي از برخي از اين دستگاهها مشاهده ميشود منجر به شاخصهاي خوبي در حوزههاي مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي، بينالمللي و اقتصادي نبوده است.
اگر آمارهاي داده شده در خصوص مشارکت نزديک به يک چهارم مردم در شهر تهران و مشارکت 40 درصدي در کل کشور درست و واقعي باشد بايد گفت؛ در شرايطي که مورد تهديد خارجي قرار دارد پيام خوبي را براي دولتمردان ندارد. يادمان باشد که مردم در مقاطع مختلف 40 سال گذشته هر موقع که مورد تهديد خارجي واقع شدند و شرايط در کشور دشوار بوده بيشتر به کمک مسئولان آمدند و با حضور خود سعي کردند که پشتوانهاي باشند.
اما اين دوره متاسفانه بهرغم همه مشکلات به دليل اينکه مردم به نوعي نسبت به کارآمدي برخي دچار ترديد شدند مشارکت کمتر بود. همه ميدانند که بخش عمدهاي از جريان اصلاحات در قالب احزاب پيشرو در انتخابات حضور داشتند. وقتي شوراي عالي اصلاحطلبان اعلام کرد که در انتخابات ليست واحد نميدهند اين مساله بدون شک تاثير خود را گذاشت.
حضور برخي از احزابي که به لحاظ ساختاري و گفتماني شرايط يک حزب را ندارند و به صرف يکسري منافع حضور پيدا ميکنند را نميتوان به اصلاحطلبان نسبت داد کما اينکه اگر همه اصلاحطلبان هم آمده بودند با وجود آنکه بخش شاخص آنها رد صلاحيت شدند و افکار عمومي مطالبه جدي در مورد اين مساله داشت بازهم ميزان مشارکت افزايش در حد انتظار نداشت.
تنها کاري که شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان انجام داد اين بود که به نوعي ميزان الحراره جامعه باشد و انتظار جامعه را مطرح و متبلور کند. از طرفي اگر اصولگرايان نتيجه انتخابات مجلس يازدهم را پيروزي بدارند، اين اولين نقطه شکستشان خواهد بود. چرا که داشتن اکثريت کرسي در مجلس به منزله پيروزي آنها نيست.
مقايسه آمار منتخبان اول انتخابات مجلس يازدهم در تهران با آرائي که در گذشته داشتند نشان ميدهد که راي آنها هيچ افزايشي نداشته و همچنان طرفداران سنتي خودشان را دارند اما در عوض قشر خاکستري عملا در اين گردونه نبوده است. اين مساله اگرچه ميتواند به اردوگاه اصولگرايان روحيه دهد و آنها را خوشحال کند.
اما واقعيت اين است که اگر به دغدغههاي مردم توجه جدي نشود بدون شک با مشکلات جدي مواجه خواهيم بود. اصلاحطلبان با نوع تصميم گيري که در اين انتخابات داشتند يک بار ديگر بخشي از سرمايه اجتماعي خود را بازيافتند.
از اين رو لازم است به نحو درست و شايستهاي از ظرفيت اصلاحطلبان و ساير گروههاي دلسوز که در اين کشور هستند و دغدغه ايران را دارند بهطور جدي استفاد ه شود. تجربه دولت و مجلس يکدست اصولگرا در دولتهاي نهم و دهم را داشتيم.
فلذا اصولگرايان بايد به خود بيايند چرا که اين تحليلهاي نادرست آنها را به مسيرهاي ناهموار خواهد کشاند. کما اينکه طي دهههاي گذشته دائما اين تحليلها براي کشور هزينه ساز بوده است.