سکوت اروپا در برابر آمریکا بهخصوص در برههای که تحریمهای سنگین و بیسابقه واشنگتن دوباره اعمال شدند، تردیدی در گاوبندی با کاخ سفید باقی نمیگذارد.
اروپا هفته گذشته مکانیسم ماشه را برای بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل فعال کرد. «جوزف بورل»، مسئول جدید سیاست خارجی اروپای واحد مدعی است که فعال کردن ساز و کار حل اختلاف (مکانیسم ماشه) برای اعاده تحریمها نیست، درحالیکه اروپا از روز اول اجرای برجام هرچه را اظهار کرد، برخلاف آن عمل نموده است.
از باب مثال، ادعا کردند که میخواهند ایران از مزایای برجام بهرهمند شود ولی جز سریالی درباره پلیس خوب و پلیس بد از آنها شاهد نبودیم. وعده اجرای اینستکس را دادند اما در عمل هیچ اتفاقی به نفع اقتصاد کشور رخ نداد.
در سخنرانیهای خود دم از استقلال زدند و شعار دادند که دیگر بس است زیر یوغ آمریکا بودن! تا انفعال خود در انجام تعهداتشان را توجیه کنند.
در گفتگوها از اختلافشان با کاخ سفید میگفتند وبرخی هم در داخل بیان میکردند که برای اولین بار بین اروپا و آمریکا شکرآب شده است. این در حالی بود که اساس مذاکرات هستهای با غرب، گرفتن بهانه از دست آنها و رفع تحریمهای ظالمانه بود نه چیز دیگر.
افزون بر این، اروپا خود را در ظاهر، وفادار به برجام نشان میداد. با این حال، هر جا پای عمل به وعدههایش به میان میآمد، فشار آمریکا را مستمسک عدم اجرای تعهداتش مطرح میکرد ولی در مقاطع کلیدی، باطن خبیث خود را بهصورت عریان نشان میداد.
بهعنوان نمونه، هرگاه ایران خواستار عمل قاره سبز به الزاماتش میشد، افزون بر مطرح کردن لولوی سرخرمنی به اسم آمریکا، توپ را در زمین کشورمان میانداخت و موضوعات فرابرجامی از جمله مسائل منطقهای و موشکی را مطرح میکرد.
تروئیکای اروپایی در تطابق کامل با آنچه واشنگتن در خصوص مؤلفههای قدرت عنوان میکرد، بهصورت یکصدا و هماهنگ خواستار آمدن ایران پای میز مذاکره برای عقد برجامهای بعدی بودند. در حقیقت، اگر حشو و زوائد تعامل اروپا و آمریکا با ایران در چارچوب برجام را بزداییم، با ضریب بسیار بالایی بروکسل و واشنگتن با یکدیگر همراه بوده و هستند.
اروپای بدهکار حتی از زبان وزیر خارجه فرانسه بارها ایران را تهدید کرد که اگر توان موشکی خود را تحدید نکند، با تحریم رو به رو میشود و در برههای که جمهوری اسلامی با برداشتن گام پنجم کاهش تعهدات برجامی، از زیر بار همه الزاماتش خارج شد، کشورمان را برای این اقدام، محق ندانستند.
در واقع، خوانش آنها از مفاد برجام – با اینکه در بسیاری از آنها تصریح وجود داشت – با قرائت ایران که بر اساس متن مصرح توافق هستهای بود، کاملاً مغایرت داشت.
واقعیت ماجرا از ابتدا هم پیدا بود. غرب برای بهزانو در آوردن جمهوری اسلامی به هر راهی متوسل شد، از جنگ تحمیلی گرفته تا تهاجم فرهنگی ولی به در بسته خورد. آخرین راه را در پیریزی ساز و کاری مزورانه به نام «برنامه اقدام جامع مشترک» دیدند تا با نشان دادن در باغ سبز و ارائه وعدههای واهی، بهزعم خود ابتدا توان هستهای و سپس دیگر موضوعات حیثیتی را از دست ایران خارج کنند. برای اینکار، تقسیم کار دقیقی بین اروپا و آمریکا صورت گرفت و ترامپ با به اجرا در آوردن سیاست «مرد دیوانه» درصدد ضربه زدن به ایران بر آمد.
اروپا هم خود را بهظاهر دوست و دلسوز ایران نشان داد و تلاش کرد که برای جلوگیری از وارد آمدن صدمه به ایران اسلامی، کشورمان را برای واگذاری امتیازات بیشتر، متقاعد کند.
جمهوری اسلامی تعهداتش را بدون کموکاست انجام داد و ثابت کرد که به عهد و پیمان خود پایبند است ولی طرف مقابل، نهتنها به هیچیک از وعدههای خود عمل نکرد، بلکه به سبب مسکوت گذاشتن معنادار آنچه قول داده بود، خسارات سنگینی به کشور وارد آورد.
سکوت اروپا در برابر آمریکا بهخصوص در برههای که تحریمهای سنگین و بیسابقه واشنگتن دوباره اعمال شدند، تردیدی در گاوبندی با کاخ سفید باقی نمیگذارد. به عبارت گویاتر، سیاست این دو، از یکدیگر قابل تفکیک نیست و هر دو، یک هدف و در بهترین حالت، دو راهکار متفاوت را برای بهاصطلاح تسلیم کردن قدرت برتر غرب آسیا در پیشگرفتهاند.
این در حالی است که در تراژدی ترور سردار آسمانی، حاج قاسم سلیمانی دیدیم که اروپا هم به تأسی از آمریکا وی را العیاذ بالله «تروریست» خواند! و در خون این شخصیت برجسته، رسماً شریک شد. «بوریس جانسون»، نخستوزیر انگلیس در اظهاراتی گستاخانه تأکید کرد که کشورش از بابت ترور سردار سلیمانی به دست آمریکا متأسف نیست چراکه بر اساس توهم وی، فرمانده شهید سپاه قدس مسئول کشته شدن هزاران نفر در غرب آسیا بوده است!!
«هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان نیز در بیانیهای جانبدارانه ادعا کرد: «عملیات نظامی آمریکا به دنبال مجموعهای از اقدامات خطرناک تحریکآمیز ایران انجام شد.»
بهترین تفسیر از تدلیس اروپا در برابر ایران را روز گذشته رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه ارائه دادند: «این دولتهای حقیر - انگلیس، فرانسه و آلمان - در انتظار این هستند که ملت ایران را بهزانو دربیاورند.
آمریکا که بزرگتر شما بود، پیشرو شما بود، ارباب شما بود، قادر نبود ملت ایران را بهزانو دربیاورد، شما کوچکتر از آن هستید که بخواهید ملت ایران را بهزانو دربیاورید.
اینها مذاکره هم که میکنند، مذاکرهشان آمیخته با دغل و فریبکاری است. همان کسانی که پشت میز مذاکره ظاهر میشوند، آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند.
اینها همانند تفاوتی نمیکنند. لباس عوض میکنند. دست چدنی است که پوشش و دستکش مخملی را بیرون میآورد و خودش را نشان میدهد. والا باطن همان باطن است، هیچ تفاوتی ندارد. اینها نمیتوانند کسانی باشند که انسان به اینها اطمینان پیدا کند.»
تنش اروپا و آمریکا با ایران تنها در صورتی به نفع کشورمان رقم میخورد که قدرت اقتصادی خود را همچون دیگر مؤلفههای اقتدارمان افزایش دهیم.
نگاه به داخل، استفاده از ظرفیتهای خالی و معطلمانده بهجای اصرار بر ورود سرمایههای خارجی، راهی است که برای آن جایگزینی وجود ندارد.
اروپا و آمریکا در حال حاضر، روی نقطهضعف بزرگ کشور که اقتصاد است، ناجوانمردانه دست گذاشتهاند و تنها راه پاسخ به این ظلم وحشیانه، نه چشم دوختن به دستان بیگانگان بلکه تمرکز بر استقلال اقتصادی و منفک کردن درآمدهای کشور به درآمدهای غیرنفتی است تا دشمن حیلهگر، یکبار دیگر ضرب شست تاریخی جمهوری اسلامی را دریافت کند.