این نسل کمتر می نویسند و همان اندک را هم در رایانه و لپ تاپ و گوشی تلفن همراه تایپ میکنند و به همین دلیل اغلب در نوشتن بسیار ضعیف و ناتوان هستند و حتی برای در دست گرفتن مداد و خودکار مشکل جدی دارند و به ندرت می توان کسی را با خط خوش یافت.
یکی از آثار ناخواسته تحولات اجتماعی و تغییرات سبک زندگی فاصله گرفتن نسل جدید از میراث فرهنگی و معنوی پیشینیان است.
استفاده از ابزارهای تکنولوژیک و رسانه های نوین به خصوص فضای مجازی باعث شده که نوجوانان و جوانان از سرمایه های ادبی و فرهنگی خویش فاصله بگیرند و از گنج هایی که نیاکان ما برایمان باقی گذاشته اند غافل باشند.
این نسل کمتر می خوانند و اگر هم میان وقت هایی که برای بازی رایانه ای و تماشای فوتبال و فیلم سینمایی و مرور صفحات اینترنتی صرف می کنند جایی برای خواندن پیدا شود معمولا متن های کوتاه بی هویتی است که در فضای مجازی دست به دست می شود یا در بهترین حالت ترجمه هایی از رمان های خارجی که جای خالی متون اصیل و کلاسیک ادبی ایرانی و آثار با هویت و ملی را پر نمی کند.
اگر نسل قبل با کلیله و دمنه و مقامات حمیدی بزرگ می شد این نسل حتی از گلستان و بوستان هم بی خبر است و برای روخوانی غزلیات حافظ در شب یلدا هم مشکل دارد! شاهنامه خوانی که روزگاری در میان طبقات مختلف اجتماعی رواج داشت و حتی در روستاها زنان و مردانی که سواد هم نداشتند اشعارش را از حفظ می خواندند اکنون در میان قشر دانش آموخته دانشگاهی هم جایی ندارد!
حالا اشعار صائب و بیدل طلبمان، متون کهن تاریخی و ادبی طلبمان، با نسلی روبهرو هستیم که افسانه های کهن خود را نمیشناسد و از ضرب المثل ها هم نمی تواند درست استفاده کند!
وقتی کمتر می خوانند به طور طبیعی در دیکته و املای فارسی هم مشکل فراوان دارند و کافی است نگاهی گذرا به در و دیوار یا محتوای سایت های خبری و رسمی بیندازید تا ببینید با چه فاجعه ای در درست نویسی فارسی روبه روییم!
متأسفانه اکنون نه افراد عادی که خبرنگاران و مسئولان ادارات هم آن چنان غلط های فاحشی در نوشتن کلمات معمولی فارسی دارند که هر روز می توان در تابلوهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی شهری یا اخبار سایت ها و صفحات مجازی انواع غلط های درشت وعجیب را دید!
این نسل کمتر می نویسند و همان اندک را هم در رایانه و لپ تاپ و گوشی تلفن همراه تایپ میکنند و به همین دلیل اغلب در نوشتن بسیار ضعیف و ناتوان هستند و حتی برای در دست گرفتن مداد و خودکار مشکل جدی دارند و به ندرت می توان کسی را با خط خوش یافت.
این اندازه از بی سوادی عمومی و بی هنری در خوشنویسی و ناتوانی در املای فارسی و مهجورماندن شعر و فقدان آشنایی با ادبیات و اساطیر و انس نداشتن با متون کهن چنان وحشتناک است که تصویری نگران کننده از آینده به دست می دهد.اگر روند تغییرات و تحولات با همین شیب باشد خدا می داند مثلا صدسال بعد چه چیزی از خط و زبان فارسی باقی خواهد ماند!
آموزش و پرورش، رسانه ملی، خانواده ها و نهادهای فرهنگی باید با ترویج مسابقات سراسری دانش آموزی و تشویق کودکان و نوجوانان به انس و آشنایی بیشتر با ادبیات فارسی و هنرهای ایرانی در این مسیر پیش قدم باشند.اگر از تمدن سخن می گوییم و اگر به آینده امیدواریم و اگر توقع داریم نسل های بعد حافظ و نگاهبان میراثی باشند که پیشینیان ما با خون و جان خود حفظ کرده و به ما رسانده اند باید اکنون - زودتر و سریع تر - کاری کرد.