ایران به علت مداخله خارجی، ویژگیهای استراتژیک منطقه، شاخصهای بالای رشد و توسعه و جابهجایی طبقات کشوری قرار گرفته بر گسلهای سیاسی است.
ایران سابقه صدساله در فرهنگ حکومتداری جدید مبتنی بر مشارکت شهروندان دارد. در انقلاب مشروطه زمینههای تشکیل حکومتداری مکانیکی شکل گرفت و سازوبرگهای ملی و حاکمیت مطلقه فراهم شد.
به تدریج اصناف و بعد مردان دیگر توانستند نمایندگانی به هرم حاکمیت بفرستند و در دهههای بعد محتوا و شکل مشارکت شهروندان تحول پیدا کرد. زنان دارای حق رای شدند، احزاب و جامعه مدنی تقویت شد.
در صد سال معاصر دولت- کشور ایران تجربه اغلب تحولات سیاسی همانند کودتا، اصلاحات، انقلاب، شورش و انتخابات را داشته است. بنابراین ایران به علت مداخله خارجی، ویژگیهای استراتژیک منطقه، شاخصهای بالای رشد و توسعه و جابهجایی طبقات کشوری قرار گرفته بر گسلهای سیاسی است.
تقریبا هر ۱۰ سال یکبار گسل سیاسی در ایران فعال میشود و اگر نخبگان و سیاستگذاران توانایی مهار آن را نداشته باشند، میتواند به امنیت ملی کشور آسیب زند. تکنولوژی اطلاعات فاصله تقریبی ۱۰ ساله فعال شدن گسلهای سیاسی را کاهش داده است و به نسبت افزایش سطح سواد، ضریب نفوذ اینترنت و فراگیری تنشهای منطقهای و بینالمللی هرگونه بیتدبیری در سیاستگذاری به بیثباتی سیاسی منجر میشود.
تحولات سیاسی در غرب از پیدایش دولتهای مطلقه مدرن تا مشروطه و ایجاد حق نمایندگی و گسترش جامعه مدنی، همراه با پیشرفت تکنولوژی و همسانی اندیشههای فکری و رویدادهای سیاسی است. بهعنوان مثال ابتدا خط لاتین به خط و زبان انگلیسی بدل شد، صنعت چاپ ایجاد شد و کتابها و مجلههای انتقادی انتشار عمومی یافت.
همزمان اصلاحات مذهبی، شکلگیری دولت کشورهای ملی و مدنی و اصلاحات انگلیس و انقلاب فرانسه روی داد. به تدریج مهاجرتها زیاد شد و دانشگاهها مرکز تولید علوم جدید شدند و روزنامه، رادیو و تلویزیون اختراع شد. مهاجرتها به شهرها افزایش یافت و همزمان احزاب، اصناف و حوزه عمومی قدرتمند شد و سازوکارهای تفکیک قوا، قرارداد اجتماعی، میثاقهای ملی و پاسخگویی حکومت عملیاتی شد.
در نهایت نیز تکنولوژی اطلاعات آغاز عصر پست مدرن را رقم زد و متناسب با آن دولتهای الکترونیک و جنبشهای اعتراضی مدنی جهانی در قالب شهروندان توانمند فعال شد. از قرن ۱۶ تاکنون مسیر تحولات تکنولوژی، اندیشهای و سیاسی بر یکدیگر منطبق است و نزدیک نیم قرن زمان برده است تا کشورهای توسعهیافته امروز به برخی از وجوه حکمرانی خوب دست یافتهاند.
در ایران فرآیند حکمرانی خوب صد سال سابقه دارد و از مشروطه به بعد با سرعتی که ناشی از قرار گرفتن ایران در جریان امواج انتهایی مدرنیته و گذار به عصر پسامدرن بود، روند سیاسی جامعه دگرگون شد.
ایران نیم قرن را در یک قرن سپری کرد؛ یعنی پیدایش دولت ملی، مشروطیت، اعطای حق رای به شهروندان، انقلاب، میثاق ملی، قرار گرفتن قومیتها و فرقهها در لویاتان دولت به همراه پیدایش دانشگاه، راهآهن، بوروکراسی، رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبکههای اجتماعی، ناگهانی و سریع دولت و جامعه ایران را به مناسبات جدی وارد ساخت. نتیجه این سرعت در صد سال اخیر وقوع اصلاحات، انقلاب، کودتا، جنگ، شورشهای داخلی، بیثباتی و اشغال سراسری بوده است.
ایران بعد از آنکه از صفویه تا پایان قاجار تصمیمات جدیدی در باب همراهی دانش، تکنولوژی و تحولات سیاسی اتخاذ نکرد، در صد سال اخیر با شوکهای فراوانی برای بیداری و روشنگری روبهرو شده است. در حالی که سواد و تخصص کتاب، مجله، روزنامه ضعیف است و در حالی که سیاستگذاری حرفهای و شاخصهای حکمرانی خوب در غیبت به سر میبرد، به عصر اطلاعات نیز پرتاب شدهایم. فرآیند عبور از دولت ممالک محروسه رعیت محور به دولت ملی شهروندگرا ناگهانی، بیبرنامه و اجباری بوده است.
در چنین شرایطی کاملا طبیعی است که آنچه در دانشگاه بهعنوان اندیشه و علم تولید میشود، آنچه در جامعه بهعنوان فرهنگ و حوزه عمومی در جریان و آنچه در دولت-کشور بهعنوان سیاستگذاری در اجرا است، ارتباط اندکی با هم دارند.
جامعه و دولت پدیداری تقلیدشده از مناسبات ایدهآل سنتی، مدرن و پسامدرن هستند و آنچه رسالت دانشگاه است، دفاع از جامعه و دولت به قصد حفظ دولت- کشور ایران است.
جامعه متشکل از شهروندانی است که رسوبات رعیتی و فرهنگ قومی و فرقهای دارند و نیاز است که واکاوی انتقادی شوند.
دولت نیز مجموعه نهادهایی است که در استخدامها و الگوهای ساختاری نتوانستهاند امور حاکمیتی را اساس قرار دهند، بلکه به تصدیگری اشتغال دارند.
در چنین شرایطی بر دانشگاه و نخبگان ملی کشور فرض است که بدیهیات و مسیر علمی را ترسیم کنند. هرگونه تولید مطلق دانش در مرزهای جهانی و انزواگرایی آکادمیک منفعت برای دانشگاه و بشریت خلق خواهد کرد؛ اما وظیفه کنونی دانشگاه باید دفاع از دولت ملت ایران باشد. نقدها و نفیها راه به جایی نمیبرد، بلکه مسوولیتپذیری اجتماعی و سیاسی دانشگاه، در راستای نشان دادن راههای صحیح توسعه همراه با مصالح ملی کشور میتواند راهگشا باشد.
دانشگاه در برابر دولت مسوول است و باید نهادهای حکومتی و مجموعه سرزمینی کشور را هدایت کرد. مجموعه دانشگاه نسبت به شهروندان مسوول هستند و باید زکات علم خویش را به زبان ساده عرضه کنند. انزواگرایی، نفی کردن همه اصول، فردگرایی آکادمیک در شرایط فعلی بحرانزا است و باید از دولت ملت ایران به نام و ننگ دفاع کرد.