براي عبور از مشكلات موجود، چه در حوزه اقتصادي، چه در سياست خارجي و چه امور سياست داخلي نيازمند حداقلي از وحدت مديريتي و سياسي هستيم.
قصد آن را ندارم كه به علتيابي شكاف شديد در ساختار قدرت در ايران بپردازم. ولي هيچ حكومت و دولتي حتي در شرايط عادي نيز نميتواند و مجاز نيست كه با اين حد از تنش مديريت خود را تداوم دهد. در بيشتر نظامهاي سياسي شيوههايي را براي چنين موقعيتهايي پيشبيني كردهاند. كسب راي اعتماد مجدد دولتها براي ادامه كار از اين جمله است.
يا انحلال پارلمان و رايگيري دوباره يا استعفاي نخستوزير و رييس دولت و... همه شيوههايي براي عبور از وضعيت ناپايدار مديريتي هستند. در ايران نيز موقتا قصد مقصريابي نبايد داشت و بايد دنبال راهحلي براي عبور از اين وضع بود.
براي عبور از مشكلات موجود، چه در حوزه اقتصادي، چه در سياست خارجي و چه امور سياست داخلي نيازمند حداقلي از وحدت مديريتي و سياسي هستيم. متاسفانه اين دو مساله در جهت عكس يكديگر حركت ميكنند.
از يك سو مشكلات در اين سه سطح بيشتر و بيشتر و پيچيدهتر و از سوي ديگر شكاف درون قدرت نيز عميقتر و حتي تندتر ميشود. اين روزها با شنيدن و ديدن برخي سخنرانيها عليه دولت و نيز رفتارهايي كه انجام ميدهند، هر فردي را نگران آينده كشور ميكند. گويي كه هيچ نظارت و هدايتي بر اين نيروها وجود ندارد و آنان چشم بسته و با سرعت به سوي پرتگاه در حركت هستند و تنها كساني كه قدري كنار نشستهاند و تماشا ميكنند متوجه اين خطر هستند.
از اينرو بهطور جدي پيشنهاد ميشود كه نسبت به ادامه وضع موجود بازنگري شود. به ويژه پس از اعتراضات اخير، بعيد است كه از اين پس دولت حتي قادر به اتخاذ تصميمات جاري خود باشد، چه رسد به اينكه بخواهد تصميمات مهم بگيرد. راههاي پيشرو چيست؟
اول اينكه دولت درصدد كسب راي اعتماد از مجلس باشد تا اگر راي گرفت با اقتدار به كار خود ادامه دهد. اين راه بيفايده است. چون مساله اصلي موافقت يا مخالفت مجلس نيست. از اينرو مجلس راي هم بدهد، دردي را درمان نميكند. اگر هم راي ندهد، خب! بعدش چه بايد كرد؟ به علاوه اين مجلسي است كه تا 6 ماه ديگر تغيير ميكند و معلوم نيست كه تركيب بعديها و فعليها يكسان باشد.
راه دومي كه پيشنهاد ميشود، تغيير كلي كابينه و آوردن افراد جديد و باانگيزه است. اين راه هم مفيد نيست. اول اينكه كندي اين دولت در انتخاب همكاران، اجراي اين برنامه را ممكن است تا مدتها طولاني كند. به علاوه مساله اصلي همكاران نيستند، بلكه شخص رييسجمهور مورد نظر است.
همچنين بعيد است كه افراد مناسب حاضر به پذيرش مسووليت در چنين وضع ناپايداري شوند و اگر قرار باشد اين كار براي مجلس بعد انجام شود، اجراي آن به شهريور سال ديگر خواهد كشيد و فرصت از دست ميرود و آن زمان هم ميگويند 6 ماه ديگر دوره رييسجمهور تمام ميشود، پس صبر كنيم.
راهحل سوم انتخابات زودرس رياستجمهوري است. انتخاباتي كه ميتواند همراه با انتخابات مجلس انجام شود. مثلا در ارديبهشت ماه يا حتي در اواخر اسفند ماه. همزماني در انتخابات ميتواند برآوردهكننده يكي از خواستهاي قبلي، يعني تقارن اين دو انتخابات باشد.
حتي ميتوان تا زمان انتخابات وظيفه مشخصي را براي دولت و رييس آن تعيين كرد كه انجام دهند. هيچ چيزي كمتر از اين نميتواند نگاه مردم را در باور به اراده حكومت براي تغيير را تحت تاثير قرار دهد. اين پيشنهاد حتما مشكلاتي هم دارد ولي كدام راه است كه فاقد مشكل باشد.
ما در برابر راههايي قرار داريم كه هر كدامشان مشكلات خاص خود را دارند. بايد انتخاب كرد. آنچه قطعي است، ادامه راه كنوني بدترين شيوه است. اگر امروز درباره آن تصميمگيري شود، بهتر است كه فردا شود. اين كار نياز به تنش و مواجهه نيز ندارد. سياستمداران و اصحاب قدرت ميتوانند صادقانه وضع موجود را تشريح كنند و بهترين راه را براي برونرفت از آن از طريق انجام يك انتخابات زودرس فراهم كنند.