بیژن زنگنه امروز باید محور تشکیل اتاق فکر بزرگی در کشور شود و همه توان کارشناسی و علمی و حقوقی و فنی وزارت نفت را علاوه بر اداره امور جاری بسیج کند که چگونه راهبردهای اقتصاد بدون نفت و سرمایه میان نسل شدن نفت را تبدیل به یک اراده ملی کرد.
اقتصاد ملی ایران متأسفانه در باتلاق نفت فرو رفته است. حداقل سه دهه است که نخبگان، روشنفکران، اقتصاددانان، مدیران ارشد صنعت نفت و سیاستگذاران عالی کشور به این صرافت افتادهاند که چگونه این ماده سیاه را از جیب ملت درآورند و آن را به حساب پسانداز بین نسلی بسپارند.
مهم است که درک این خدمت تاریخی برای همه نسلهای فعلی و آتی ایران عمومی شود، فراگیر شود و همه مردم بتوانند این تغییر نگرش به «دارایی سرمایهای» را با پوست و گوشت و استخوان درک کنند.
من هر گاه در خوانش اسناد بودجهای در بخش منابع بودجه به عبارت «فروش دارایی سرمایهای» برمیخورم، اندوهی عمیق برای آینده و سرنوشت فرزندم و همه فرزندان ایران زمین به جانم مینشیند.
چرا ما باید داراییهای سرمایهایمان را بفروشیم و سالبهسال و روز به روز آن را خرج امور جاری و روزمره کنیم. نگاه به نفت بهعنوان «پول توجیبی حکومت» سرنوشت کشور را به فلاکت کشانده است.
پول نفت از ما «ریچ کیدز»ی ساخته است که امروز هم که فقط چند ماه سکه ما را در بازار نمیخرند صدای خالی بودن کاسه چه کنم چه کنممان برای همگان سزاوار شده است.
باور کنیم ما ملتی هستیم که هنوز روی پای خودمان نایستادهایم. روی باتلاق نفت در آستانه زانو زدنیم. مقایسه رشد اقتصادی سال ۹۵ (بازگشت به بازارهای فروش نفت خام) با رقم ۱۲ و نیم درصد با رشد اقتصادی سال ۹۸ (سال اوج گرفتن تحریمهای ایالات متحده علیه فروش نفت خام) با رقم منفی ۹ و نیم درصد گویای روشن این معناست که مردم ایران، اقتصاد ایران، رشد و توسعه ایران به گونه تام و تمام گرفتار نفتاند و کار و تولید، ارزش آفرینی، اقتصاد غیر وابسته به نفت، توریسم، صنایع دستی، کشاورزی، حتی خدمات و عموم بخشهای دیگر اقتصاد ملی رگ حیاتشان به نفت متکی است. ۲۰ سال پیش در هنگامه تدوین برنامه چهارم توسعه سیاستگذاران کشور که از دوران سخت و پرمضیقه کاهش درآمدهای نفتی به تازگی به در آمده بودند، دو راهبرد بزرگ را در سند برنامه چهارم توسعه تدوین کردند.
یک) موضوع تغییر نگاه به نفت از دارایی جاری به سرمایه میان نسلی.
دو) حذف پترودلارها از رگها و شریانهای اقتصاد ملی که به اسم یارانه پیدا و پنهان تزریق میشد و از اقتصاد ملی معتادی تزریقی به نفت ساخته بود.
راهبردهای دقیق و معطوف به نتیجهای که متأسفانه هنوز به عمل نیامده توسط پوپولیستهای تخیلی در مجلس هفتم و دولت نهم متوقف ماند و سبب شد تا ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت تنها در یک بازه ۸ ساله تقریباً نابود شود. با این رؤیای مالیخولیایی که آقایان الگوی مدیریت جهانیشان را به رخ ملتها بکشند و کشیدند و آنچه پاره شد اقتصاد ملی ما بود.
امروز هم که بهسبب تحریمهای ظالمانه و خودسرانه رئیس جمهوری امریکا و تروریسم اقتصادی که این دلال موطلایی علیه ملت ما به راه انداخته است در تنگنای شدید قرار داریم، اگر بخواهیم از تهدید فرصت بسازیم، چارهای نداریم که به همان راهبردهای طراحی شده در نیمه دهه هشتاد شمسی بازگردیم. تجربه ۱۵ سال اخیر را که عدول از آن راهبردها برای ما ساخته است پیش رو نهیم.
متواضعانه نقش مدیران ارشد دولت اصلاحات از جمله محمد ستاریفر و بیژن زنگنه را در طراحی این راهبردها بازخوانی کنیم و آن را قدر نهیم و بر صدر نشانیم. دولت روحانی اکنون در مخمصهای سخت گرفتار است. همگان میدانند که سهم و وزن هر یک از عوامل به وجود آورنده وضع موجود چیست.
این یادداشت نیز در مقام تعیین سهم و وزن این عوامل نیست. سخن در آن است که از افرادی چون بیژن زنگنه بهعنوان پرسابقهترین مدیر ارشد نظام و با سابقهترین وزیر نفت ایران امروز باید خواست که نه فقط در کسوت وزیر نفت -که در این کسوت هم با وجود همه نقدها و انتقادهای وارد و ناوارد هنوز با فاصله او را باید صدرالوزرای دولت یازدهم و دوازدهم دانست- بلکه در مقام با تجربهترین فرد برای تدوین مسیر بازگشت راهبردهای بنیادین تبدیل نفت به سرمایه میان نسلی بهره جست.
بیژن زنگنه امروز باید محور تشکیل اتاق فکر بزرگی در کشور شود و همه توان کارشناسی و علمی و حقوقی و فنی وزارت نفت را علاوه بر اداره امور جاری بسیج کند که چگونه راهبردهای اقتصاد بدون نفت و سرمایه میان نسل شدن نفت را تبدیل به یک اراده ملی کرد. ارادهای که از مدیران نظام تا آحاد ملت، همه ۸۰ میلیون جمعیت ایران آن را در پیش گیرند و هیچ مجلس و دولتی، حال و پس از حال در مخیلهاش کنار گذاردن این راهبردها نگنجد.
این جراحی بزرگ به متخصصانی نیاز دارد که عمر و جوانی و دانش و تجربه خود را پای این نظام و کشور قرار دادهاند. متأسفانه به عوض این نگاه به این سرمایه مدیریتی کشور، عدهای در طوفان گرد و غبار و آب گل آلود حاصل از ناآرامیهای هفته آخر آبان و با اغراضی که حداکثر تا جلوی بینی مبارکشان را لحاظ کرده است، فشار را بر وزیر نفت متمرکز کردهاند. یقین دارم که زنگنه را این فشارها از میدان خدمت به در نخواهد کرد. اما ملت منصف و قدرشناس ایران در چنین بزنگاههایی است که میتواند به روشنی میان خادمان و کاسه و کاسبان تفاوت قائل شوند.