احزاب و به طور عام جریانهای سیاسی لازم است کارویژههای خود را بازتعریف کنند. تفاوت نمیکند؛ اصلاحطلب و یا اصولگرا هر دو در مظان بیاعتمادی نزد افکار عمومی هستند.
اشتباه راهبردی برخی جریانهای سیاسی، اصرار بر ابراز نگرانی از پیامدهای تاثیرگذار اعتراضات اخیر بر انتخابات مجلس در اسفندماه آینده است. این رویکرد بیش از هر چیز این تصور را در اذهان القاء میکند که کنشگران سیاسی به جای بررسی و تبیین چرایی آنچه هفته گذشته در دهها شهر کشور رخ داد، نگران جایگاه خود نزد آراء مردم هستند. همین مهم، فاصله معنادار جریانهای سیاسی را با مردم تعیین میکند.
سکوت جریانهای سیاسی در هفته پرتلاطم ناآرامیهای مربوط به افزایش یک باره قیمت بنزین و حتی برخی تحلیلها و تفسیرهای کاسبکارانه از این وضع، یک واقعیت عریان را به نمایش گذاشت؛ اینکه جریانهای سیاسی اعم از چپ و راست، اصلاح طلب و محافظهکار بار دیگر از تحولات و رخدادها عقب ماندند.
آنان حالا در توجیه رفتار خود یا نمایش حمایت از خواست مردم معترض و تفکیک آنان از ابنالوقتهای آشوبگر سخن سر میدهند یا با نادیده گرفتن جنس و ماهیت اعتراضات، تنها بر تاثیر عوامل بیرونی در بروز این وضع بسنده کرده و دلخوش به این هستند که آتش فتنه باردیگر خاموش شد.
اصلیترین وجه کنشگران سیاسی که هریک با شاخصهای سیاسی ـ ایدئولوژیک خود به اتفاقات هفته گذشته واکنش نشان میدهند، عدم پیوند واقعی با بدنه اجتماعی است.
به عبارت دیگر، تجربه حداقل ناآرامیهای اخیر نشان داد که جریانهای سیاسی از کمترین نفوذ در بدنه اجتماعی برخوردارند.
دلیل این وضع ناکارآمدی و یا تعبیر روشنتر سالخوردگی و توقف آنان در دوران سپریشده است که سبب میشود نتوانند خود را با نیازهای زمانه هماهنگ کنند.
دلشوره جریانهای سیاسی برای میزان مشارکت مردم در انتخابات اسفندماه، بیشتر شبیه کاسبکارانی است که سود و زیان خود را از این ماجرا محاسبه میکنند. استدلالهای آنان اگرچه ممکن است حاوی برخی نظرات عقلانی باشد، اما قادر به جلب اعتماد مردم نیست.
در اینباره باید چاره جدی اندیشید؛ همانگونه که «علی ربیعی» سخنگوی دولت دوازدهم هشدار داده است؛ نظام سیاسی توجه خود را معطوف به مقاومت در برابر تحریمها کرد اما اذهان را در اینباره مهیا نکرد.
احزاب و به طور عام جریانهای سیاسی لازم است کارویژههای خود را بازتعریف کنند. تفاوت نمیکند؛ اصلاحطلب و یا اصولگرا هر دو در مظان بیاعتمادی نزد افکار عمومی هستند.
اعتراضات به گرانی بنزین یکباره بود، اما به مثابه ماشه عمل کرد تا نارضایتیهای انباشته را بروز دهد؛ آنهم نه از سوی جریانها و نخبگان سیاسی، بلکه بهویژه از سوی مردم تهیدست ساکن در حاشیه شهرها که گرانی، فساد و شلختگی اوضاع ناشی از رفتار رقیبان ناهمساز، آنان را دچار بحران معیشت و بلاتکلیفی کرده است.
جریانهای سیاسی اگر میخواهند میان مردم جایگاهی دست و پا کنند، باید شجاعت و جسارت نمایندگی مطالبات طبقات اجتماعی را عهدهدار شده و شناسنامه روشن و مقبول از خود ارائه دهند. روزگار سپری شده نشان داده که گردهمایی فصلی احزاب در آستانه انتخابات، نه برای نمایندگی مطالبات مردم؛ بلکه کسب جایگاه در هرم قدرت است.
همین مهم برخی نمایشهای کنونی را آزاردهنده میکند. مشروعیت، اعتبار و محبوب بودن اصلیترین سرمایه جریانهای سیاسی ـ اجتماعی است. در این صورت است که در بزنگاههای تعیینکننده، کنشگران سیاسی ضمن منطقی کردن مطالبات و حفظ آن در چارچوب امنیت و منافع ملی، همراه مردم و طرف گفتوگو با حاکمیت سیاسی خواهند شد.
در فقدان جریانهای سیاسی موثر، نهتنها تحلیل چرایی و چگونگی اعتراضهایی شبیه آنچه هفته گذشته رخ داد، خالی است؛ بلکه این خلاء را یا نظرات عوامانه و بیشتر تحریکآمیز پر میکنند و یا بیگانگانی که کیان کشور هزینه اهداف سوداگرانه آنان است.
جریانهای سیاسی به جای نگرانی از پیامد اعتراضات اخیر بر انتخابات آینده ، نخست و فوریتر از هرکار باید به بازخوانی عملکردهایشان پرداخته و کانون محاسبات خود را از آینده، بر لزوم نمایندگی از مطالبات مردم قرار دهند.