ایران اسلامی با دو بال مقاومت در برابر جبهه خارجی و مبارزه با مفاسد و کژیهای داخلی، در حال تقویت شاخصههای «قدرت» و «منافع ملی» است و این دو حرکت موازی، بازتاب فراوانی در خارج از مرزهای کشورمان داشته است.
فرهنگ مقاومت و مبارزه در انقلاب اسلامی، امری نهادینهشده و آرمانی است و با مفهوم مقدس «جهاد» برابری میکند. این مقاومت جهادگونه برخلاف آنچه آمریکا و متحدانش در پی جلوه دادن آن هستند، با احساسات و تفکرات سطحی ارتباطی ندارد، بلکه از پشتوانه منطقی، عقلی و مبتنی بر تجارب تاریخی برخوردار است.
این واژه از سوی دشمنان جمهوری اسلامی در حالی موردانتقاد و هجمه قرارگرفته است که در فرهنگ غربی، واژگان مترادف با آن را بسیار میتوان دید که «جنگیدن برای هدف»، «مبارزه برای آرمان و ارزش» و ... بخشی از آن به شمار میرود.
بر این مبنا، مقابله و مواجهه جمهوری اسلامی را میتوان و باید رکنی از ارکان ارزشی انقلاب به شمار آورد که از نحوه سوگیری و رویکرد منظومه غرب، حقانیت و درستی مسیری که ایران در حال پیمایش آن است، مشخص میشود.
برای مقابله با این سیاست غیرقابل خدشه، کاخ سفید بهویژه در سه سال گذشته طی دو مقطع کوشید تا مقاومت ایران را در هم شکسته و جمهوری اسلامی را بهزعم خود وادار به کوتاه آمدن در برابر مطالبات نامشروع خود کند.
اولین مقطع، به تحریمهای شدید و بیسابقه و دومین مورد، به پروپاگاندای گسترده برای هجمه نظامی بازمیگردد.
واشنگتن در هر دو مقطع با ناکامی مواجه شد، چراکه ایران، خواسته آمریکا برای آمدن پای میز مذاکره که منظور از همه این تدابیر بود را با قاطعیت و بهدفعات مکرر، رد کرده است. واشنگتن از طریق واسطههای اروپایی بارها به ایران پیغام فرستاد که بر سر مؤلفههای نظامی و منطقهای گفتگو کند اما منظور آنها از طرح این موضوع، تنها این دو مؤلفه نبود، بلکه زدن «منافع ملی» و «قدرت» جمهوری اسلامی را مطمح نظر داشتند.
قدرتی که ایران اسلامی بدون تکیهبر قدرتهای جهانی کسب کرده، به سطحی رسیده که آمریکاییها را به اقرار در خصوص بیرمق شدن و رنگ باختن توان بازدارندگی آنها در برابر کشورمان واداشته است.
تردیدی نیست که هژمونی واشنگتن بر اثر آمریکاستیزی و بسط فرهنگ مقاومت، جایگاه خود را ازدستداده و سیاستمداران این کشور را به اقراری دردناک مجبور کرده است.
«لیندسی گراهام» سناتور برجسته آمریکایی، پس از سردرگمی ترامپ در پاسخ به ایران در یادداشتی توئیتری نوشت: «وقتی صحبت از ایران میشود، بازدارندگیمان را ازدستدادهایم.» این حقیقتی تلخ است که واشنگتن از قله اقتدار نظامی به دریوزگی برای مذاکره رسیده و این اتفاق علاوه بر اینکه نمایانگر دست برتر ایران است، نشاندهنده افول و هزیمت مؤلفههای قدرت آمریکا نیز هست.
کشورهای ضعیف، قربانی عرصههای جنگ نظامی یا نبردهای دیپلماتیک میشوند و نکته اینجاست که آمریکا در طول چند دهه گذشته و بهویژه چند سال اخیر، در هر دوی این عرصهها شکستخورده است.
منظور از قدرت، صرفاً قدرت نظامی یا حتی اقتصادی نیست، اگرچه این دو عامل نقش مهمی ایفا میکنند اما قدرت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... در کنار «عمق راهبردی» و «جذابیت گفتمانی» ازجمله مؤلفههای کلیدی در حوزه قدرت به شمار میروند.
تردیدی نیست که فرهنگ مقاومت و مبارزه با استکبار، رشد شاخصههای توانمندی جمهوری اسلامی را موجب شده و اگر مذاکره و عدول از آرمانها، مبنای عمل قرار میگرفت، قطعاً کشورمان در چنین جایگاهی قرار نداشت.
رسیدگی بهحساب قدرتهای استعمارگر نوین در عرصه منطقهای و جهانی موجب نشده تا انقلاب اسلامی، رتق و فتق امور داخلی و زدن حشو و زوائد عوامل رشد را دستور کار قرار ندهد.
آنچه این روزها در عرصه داخلی بیش از هر چیز موردتوجه مردم و حاکمیت قرار دارد، عبارت است از مبارزه با فساد. برپایی قسط و عدل در زمره مأموریتهای انقلاب و نیروهای انقلابی است و در تداول ایام، با شدت و ضعف رو به رو بوده اما در حال حاضر، مبارزه با فساد بهمنظور تحقق این هدف، بارقه امید را در دل مردم روشن کرده است.
نکته اینجاست که این فرایند دلگرمکننده، یکی از مهمترین شائبهها و تشکیکات علیه شاکله انقلاب اسلامی را زدود و به محاق برد.
تبلیغ میشد که فساد سیستمی در کشور نهادینهشده، حال آنکه محاکمه قاطعانه و بدون ملاحظه دانهدرشتها و برخورد با عناصر خاطی در درون قوه قضائیه، با این ادعا مغایرت دارد. عدلیه حتی حیطه برخورد خود را گسترش داده و بنا دارد تبعات تصمیمات کلان اتخاذشده را موردبررسی و پیگرد قرار دهد. بهاینترتیب، هیچ مسئولی نمیتواند از زیر بار پیامدهای تصمیمات خود شانه خالی کرده و برای خود مصونیت قائل شود.
به همین دلیل و به تعبیر رئیس قوه قضائیه در دیدار با «شیخ نعیم قاسم»، قائممقام دبیر کل حزبالله لبنان، «هاضمه انقلاب اسلامی، فسادپذیر نیست.»
اساساً زمانی نهادها و سازمانها میتوانند محور مبارزه با فساد باشند که این مبارزه را از نزدیکان و سازمان متبوع خود آغاز کنند و این رویه اکنون در قوه قضائیه، ساری و جاری است.
علاوه بر این، اگر هماهنگی میان سایر اجزا و ارکان حاکمیت در مبارزه با فساد سرعت بیشتری پیدا کند، طبعاً نتایج این برخورد، شیرینتر خواهد بود، چراکه قوه قضائیه مسئول مبارزه با فساد است اما ریشه فساد عمدتاً در دستگاههای مرتبط با اقتصاد نهفته است. بهبیاندیگر، درصورتیکه اقدام اساسی برای خشکاندن مفاسد اقتصادی صورت نگیرد، زمینههای ارتکاب آن همچنان فراهم خواهد بود.
از طرفی، همراهی با دستگاه قضا برای شفافیت و خشکاندن ریشه مفاسد، علاوه بر اینکه باعث افزایش اعتبار جریانها و گروهها میشود، باعث تقویت وجاهت بینالمللی ایران اسلامی نیز شده است. امروز، گروههایی که از پیشگامی عدلیه در برخورد با متخلفین خرسندند، در چشم افکار عمومی ارج و قرب پیدا کردهاند، ضمن اینکه رتبه بینالمللی ایران از منظر برخورداری از ساز و کارهای سالم اداری و مالی، ارتقاء یافته است.
و بالاخره اینکه ایران اسلامی با دو بال مقاومت در برابر جبهه خارجی و مبارزه با مفاسد و کژیهای داخلی، در حال تقویت شاخصههای «قدرت» و «منافع ملی» است و این دو حرکت موازی، بازتاب فراوانی در خارج از مرزهای کشورمان داشته است.
کوتاه نیامدن انقلاب در برابر قدرتهای خارجی، زبانزد رسانهها و تحلیلگران خارجی است و کمپین مبارزه با فساد قوه قضائیه نیز اقرار بدخواهان و دشمنان را در پی داشته است؛ فرایندی که تا زمان رسیدن به چشماندازهای مدنظر نظام اسلامی، دچار توقف، تطور و دگرگونی نخواهد شد.