امروزه برابري حقوق زنان و مردان در همه عرصهها و در همه كشورهاي توسعهيافته امري جا افتاده و پذيرفته شده است و ديگر نميتوان نيمي از مردم را از حق طبيعي و مسلم خود محروم كرد.
سرانجام پس از سالها مطالبهگري زنان در خصوص ورود به ورزشگاهها، درهاي ورزشگاه آزادي به رويشان باز شد و زنان علاقهمند به فوتبال، بازي امروز ايران و كامبوج را از نزديك تماشا خواهند كرد. از اين نظر امروز شاهد تحقق يك خواست مهم ملي در ورزشگاه آزادي تهران خواهيم بود.
همانطور كه در تحليلهاي جامعهشناسان هم آمده، جامعه ايران در سالهاي گذشته تغيير و تحولات مهمي در حوزه زنان داشته است. اين تحولات در حوزه ورزش بسيار مشهود بوده و هم در عرصههاي ملي و بينالمللي ، هم در ارتباط با حضور زنان در فضاهاي ورزشي بهويژه براي تماشاي مسابقات بروز چشمگيري داشته است.
در سالهاي گذشته هر وقت موضوع حضور بانوان در استاديومهاي ورزشي مطرح شده است، مخالفان حضور زنان در استاديومها نيز بر مخالفت خود اصرار ورزيده و حتي با راه انداختن تجمعاتي، مانعتراشيهاي خود را افزون كردهاند. با توجه به تغيير و تحولات جامعه ايران در سالهاي گذشته و نيز با در نظر گرفتن مجموع آنچه در ارتباط با حضور زنان در ورزشگاهها در رسانهها به ويژه در فضاي مجازي كشور مطرح ميشود، به نظر ميرسد صداي مخالفتها در برابر خيل عظيم موافقان نارساست؛ چنانكه در آخرين تجمعشان، چند روز پيش در مقابل مجلس شوراي اسلامي، تنها حدود 50 نفر شركت داشتند.
اينكه مردم كشورمان قائل به فرق گذاشتن بين زنان و مردان جامعه در بهرهبرداري از امكانات ورزشي و تفريحي نيستند، نشان از رشد خودآگاهي ما ايرانيها دارد. مهم نيست كه برداشتن اين محدوديت براي زنان، حاصل پذيرش مسوولان ذيربط و گردن نهادن آنان به خواست مردم است يا نتيجه سفر نظارتي تيم اعزامي فدراسيون جهاني فوتبال (فيفا) به ايران و تاكيد فيفا بر الزام قانوني شدن حضور بانوان به ورزشگاهها؛ مهم اين است كه اين محدوديت سرانجام برداشته شده است.
پيشبيني ميشود بعد از رفع اين محدوديت در ورزش ايران، مخالفان باز هم از تريبونها و رسانههايي كه در اختيار دارند به مخالفتخواني خود ادامه دهند. در حالي كه اگر نگاهي منصفانه به شرايط جامعه و نقش زنان در عرصههاي مختلف داشته باشند، طبعا از خودشان خواهند پرسيد كه چرا نيمي از جامعه بايد از حق مسلم خود محروم باشند؟ آن وقت حتما فكر خواهند كرد به اينكه اين محدوديتها تا چه اندازه براي كشورمان هزينهبردار است.
اينكه يك كارگردان سينما همين محدوديت را سوژه فيلمي مثل «آفسايد» ميكند يا دختراني با گريم مردانه وارد ورزشگاهها ميشوند و هزينه دستگيري و پروندهدار شدن و در موردي مانند سحر خداياري خودسوزي را به جان ميخرند، آيا نشان از چيزي جز يك مطالبه مشروع ملي دارد؟
دامن زدن به اين محدوديتها و برانگيختن خودسرانه اين اعتراضها كه هيچ دردي را از كشور دوا نميكند، چه نتيجهاي جز زير سوال رفتن حيثيت عمومي كشور دارد؟ بعد از خودسوزي «دختر آبي» گزارشي در فضاي مجازي در خصوص حضور زنان كشورهاي مختلف در ورزشگاهها منتشر شد كه در آن نام ايران در رديفهاي آخر قرار داشت؛ آماري كه طبعا سبب تالم روحي هر ايراني وطنپرستي را فراهم ميكند.
امروزه برابري حقوق زنان و مردان در همه عرصهها و در همه كشورهاي توسعهيافته امري جا افتاده و پذيرفته شده است و ديگر نميتوان نيمي از مردم را از حق طبيعي و مسلم خود محروم كرد. مگر ميشود از جمهوريت، مردمسالاري و دموكراسي سخن گفت اما به بديهياتي از اين دست بيتوجه بود؟ تجربه حضور بانوان در برخي مسابقات واليبال، بسكتبال و ... در سالنها نشان داده است كه اين حضور نهتنها آثار سوئي در پي نخواهد داشت، بلكه مردان را نيز نسبت به رعايت مسائل و ملاحظات اخلاقي حساستر خواهد كرد و طبعا بينزاكتيها، شعارها و رفتارهاي ناپسند را از بين خواهد برد.
چنانكه در سالنهاي مسابقات واليبال و بسكتبال شاهد چنين تحولي در رفتار عمومي تماشاچيان بودهايم. اميدواريم بعد از مسابقه امروز تيم ملي كه با حضور تماشاچياني از زنان و مردان ايراني برگزار خواهد شد، فدراسيون فوتبال ايران، رفع اين محدوديت را فقط مختص بازيهاي ملي نداند و زمينه ورود زنان به ورزشگاهها در بازيهاي ليگ برتر و حتي دسته اول نيز فراهم شود. با توجه به اينكه شنيده ميشود فيفا چنين رفع محدوديتي را هم براي بازيهاي ملي و هم براي بازيهاي باشگاهي الزامي كرده، جا دارد فدراسيون فوتبال كشور هم در اين مورد به درستي به وظايفش عمل كند.