قطع اميد از اروپا؛ گزارهای راهبردی در سياست خارجی ايران
حنيف غفاری
محاسبات راهبردي، تاکتيکي و حتي رفتاري حوزه سياست خارجي کشورمان بايد بر مبناي ” وابستگي اروپا به کاخ سفيد”تنظيم و تعريف شود. هر گونه وزن و جايگاهي که فراتر از آن براي “اروپاي واحد” لحاظ شود، به مثابه “نقطه انحراف راهبردي” خواهد بود .
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار منتخبان ملت در مجلس خبرگان به نکات مهم و تعيين کننده اي در حوزه سياست خارجي کشور اشاره فرمودند. معظم له در خصوص رفتار اتحاديه اروپا در قبال ايران تاکيد کردند:
” انگيزههاي دشمني اروپاييها با جمهوري اسلامي تفاوت اصولي با دشمني آمريكا ندارد. اروپاييها در ظاهر به عنوان ميانجي وارد مي شوند و حرفهاي طولاني هم ميزنند اما همه آنها پوچ است. اروپاييها به رغم وعدههاي خود، عملاً به تحريمهاي آمريكا پايبند ماندند و هيچ اقدامي انجام ندادند و از اين پس هم بعيد است کاري براي جمهوري اسلامي انجام دهند، بنابراين بايد بهکلي از اروپاييها قطع اميد کرد.”
واقعيت امر اين است که نوع مواجهه واشنگتن و تروئيکاي اروپايي با ايران،”مصدر استراتژيک واحد” دارد. هر دو بازيگر
( آمريکا و اروپا) در خصوص استراتژي” مهار ايران قدرتمند” با يکديگر اتفاق نظر دارند. اين هدفگذاري مشترک، مرهون پيوستگي امنيتي واشنگتن و شرکاي اروپايي آن در ناتو است.
بنابراين، “تفکيک اروپا از آمريکا” ،يک گزاره راهبردي اشتباه در حوزه سياست خارجي کشورمان محسوب مي شود. موضوع ديگر در خصوص بازي تروئيکاي اروپايي در قبال ايران، به “ميانجي گري ظاهري” آنها باز مي گردد. امانوئل ماكرون رئيس جمهور فرانسه خود را از کسوت يک “بازيگر خاطي” خارج کرده و به يک “ميانجي خيرخواه” تبديل کرده است! اين در حالياست که پاريس بخشي از خود بحران به وجود آمده محسوب مي شود.
همگان به ياد دارند که ماكرون براي نخستين بار و قبل از خروج ترامپ از توافق هسته اي، خواستار “تغيير برجام ” از طريق گنجاندن موضوعاتي مانند توان موشکي ايران و اعمال محدوديتهاي فرازماني بر فعاليتهاي هسته اي ايران شد! حتي پس از خروج ترامپ از برجام، مقامات فرانسوي به رايزني هاي برجامي خود با کاخ سفيد ادامه دادند ، تا جايي که ماكرون در اظهاراتي وقيحانه و با وجود خروج واشنگتن از برجام، خواستار “تحديد توان موشکي” ايران شد!نکته مهم تري که در خصوص سخنان رهبر معظم انقلاب بايد مدنظر قرار گيرد، عدم ايستادگي اروپا در برابر خروج واشنگتن از برجام است.
با توجه به شدت وزن “بخش خصوصي” در اروپا و غلبه آن بر توان “بخش دولتي”، عملا اتحاديه اروپا قدرت مانور چنداني براي وادارسازي شرکتهاي کوچک و متوسط اروپايي براي مراوده با ايران ( به عنوان يکي از اصلي ترين پيش شرطهاي تحقق خواسته هاي ايران ) ندارد. اما فراتر از آن، جايي که اتحاديه اروپا قدرت اقدام موثر در اين معادله را داشته است نيز به صورت عامدانه از تامين منافع ايران اجتناب کرده است.
به عبارت بهتر، در اين معادله صرفا “نتوانستن” اروپائيان موضوعيت ندارد، بلکه بايد “نخواستن” اروپائيان را نيز مدنظر قرار داد.نکته آخر ، مربوط به “آينده پژوهي رفتار اروپا” مي شود. بديهي است که اتحاديه اروپا همچنان به عنوان متغير و تابعي از ايالات متحده آمريکا در نظام بين الملل ايفاي نقش خواهد کرد. اين “متغير وابسته” هرگز به يک “متغير مستقل” تبديل نخواهد شد!
بنابراين، محاسبات راهبردي، تاکتيکي و حتي رفتاري حوزه سياست خارجي کشورمان بايد بر مبناي ” وابستگي اروپا به کاخ سفيد”تنظيم و تعريف شود. هر گونه وزن و جايگاهي که فراتر از آن براي “اروپاي واحد” لحاظ شود، به مثابه “نقطه انحراف راهبردي” خواهد بود . سخنان اخير رهبر معظم انقلاب در خصوص قطع اميد از اروپائيان ( که قبلا نيز از سوي ايشان بيان گرديده است ) نه تنها در رفتار دولتمردان، بلکه بايد در “نگاه ” آنها نسبت به اتحاديه اروپا و خصوصا تروئيکاي اروپايي ظهور و بروز پيدا کند.