plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۰
کد مطلب : ۴۴۴۴

تأملات/حکایت تکراری

محمدهادی صحرایی
برخی مأموریتی جز حاشیه‌سازی و هزینه‌تراشی ندارند و نمی‌دانند که مردم می‌دانند داستان آقاسلطان و دختر آبی و قرمز و استادیوم بهانه نخ‌نمای نادرستی دشمنان است و گرنه اگر کسی به دنبال حل مشکلات بانوان است و خدا می‌شناسد باید بداند مشکل امروز زنان جامعه، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن از جانب گروه‌های سیاسی زاویه‌دار با انقلاب و برخی ستون پنجم‌های پُست‌گرفته است.
منافقان به آن مؤمنان گفتند لشكر بسيارى از مشركين مكه و پيروان ابوسفيان عليه شما فراهم شده، از آنان بترسید. ولی اين تبليغات به جاى‌ ترسان نمودن آنها بر ايمانشان افزود و گفتند در مقابل همه دشمنان، تنها خدا ما را کافی است و خوب ياورى است... خداوند هرگز مؤمنان را اینگونه كه مؤمن و منافق به يكديگر شبیه‌اند وانگذارد تا آنكه به آزمايش، خبیث را از پاك جدا كند و خدا شما را از راز غيب آگاه نسازد.
این آیات و چند ده آیه دیگر قرآن، داستان موریانه‌های انسان‌نمایی است که همیشه در میان امت پیامبران بوده و لولیده‌اند و امت هیچ پیامبری را نمی‌توان یافت که دچار این آفت نبوده باشند. این موریانه‌ها که در اسلام به نام منافق، فاسق، مُرجف و... معروفند در ادیان دیگر به نام خود خوانده می‌شوند و هر کدام نام خود را دارند. قابیل که پیغمبرزاده بود و به ظاهر برای خدا انفاق کرد ولی کِرم ایمان‌خوار نفاق او را به کشتن برادر بی‌گناهش واداشت. شمعون و یهودا نیز که پیغمبرزاده و برادر یوسف نبی(ع) بودند، همسر نوح(ع)، همسر لوط(ع)، سامری، یهودای حواری عیسی(ع) و... منافقین مدینه که گرد رسول خدا جمع شده بودند. با او می‌نشستند و برمی‌خاستند و می‌گفتند و می‌شنیدند ولی اثر نمی‌گرفتند و دائماً غر و نق می‌زدند و روحیه‌ها را داغان و پیچ شُل می‌کردند و مواقع حساس، رشته‌ها را پنبه می‌کردند و نُه مَن شیر را می‌ریختند. مثل جنگ احد... و لَعَنَ اللهُ مَن تَخَلَفَ عَن جَيش أُسامَه.
اخلاق این قوم بدقلق، بعد از سقیفه عیان‌تر شد وقتی که رود را از چشمه جدا کردند و راه را بریدند و بیراهه کردند. سه جنگ بزرگ جمل و صفین و نهروان با همین به ظاهر مسلمانانی بود که بر امام و خلیفه شوریدند و کافر شدند و وقت هدایت امت توسط امامشان را گرفتند. با دخیل بستن به شتر موقرمز و قرآن به نیزه بستن و «لاحُکم إلا لله» گفتن، به تفرقه و جنگ داخلی رو آوردند و برادرکشی را باب کردند. عدالت علی(ع) را تاب نیاوردند و توانش را فرسودند و فرقش را شکافتند و امیرالمؤمنین اگرچه چشم فتنه را کور کرد ولی ای کاش فرصت می‌کرد تا آن چشم لوچ را از حدقه بیرون آورد و راحتمان می‌کرد. هم با صلح مخالف بودند هم با جنگ. هم به گرمی‌ هوا معترض بودند و هم به سردی آن. هدفشان غائله بود و بلوا. غوغازیستانی بی‌ریشه که ای کاش نسلشان منقرض می‌شد. با امام مجتبی(ع) هم همین‌گونه بودند و سیدالشهدا(ع) را نیز همین‌ها دعوت کردند و داغ بر دلمان گذاشتند. آه از مهمان‌نوازانی که در دشت بلا، میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است.
اینها تا امروز و در انقلاب ما نیز بسیار وجود داشته و دارند و خواهند ماند؛ از همان سه فرقه‌ای که امیرالمؤمنین به آنها مبتلا بود. در انقلاب، منافقینی که اسلحه کشیدند هلاک شدند ولی منافقانِ پنهان، ماندند. و بیش از آنها مذبذب و بیش از آنها حزب بادی و کم‌عقل ماندند. وجود اینان در جامعه دینی به این معنی نیست که مؤمنین از دین خود امرار معاش می‌کنند و نیرنگ جزو دین است، نه. از این بابت است که جامعه دین‌محور و اخلاقی که فضیلت انسان‌ها بر طهارت و برتری به تقواست، عده‌ای فرصت‌طلب و نخاله را که هویت مستقلی ندارند برای کسب وجهه، به گندم‌نمایی و جوفروشی وامی‌دارد و آنها به کسوت مؤمنین درمی‌آیند تا برای خود، آبرویی رو به راه کنند و اعتبار بگیرند. با علی نماز می‌خوانند و بر سفره معاویه می‌نشینند. اگر جامعه بر مدار اصولگرا باشد، اصولگراتر از همه می‌شوند. اگر اصلاح‌طلب بشود اصل اصلاحات می‌شوند و اگر بنفش مد شود بنفشه می‌شوند. این بیماران اگر در پُست و مقام باشند، برای حفظش به هرکاری دست می‌زنند و هر حرفی می‌گویند. شاید نتوان در تاریخ، الگویی گویاتر از شبث بن ربعی برای این طایفه معرفی کرد.
 این قشر کم‌بهره از معرفت و انصاف و پرتزویر، باعث بدبینی ساده‌‌دلان و سطحی‌نگران به دین می‌شوند و اگر خود، دشمنی عیان نکنند، بهترین ابزارِ تخریبِ دینِ در دسترس دشمنان بوده و هستند. با شپشی که دشمن به کلاهشان می‌اندازد، چنان به هیجان می‌آیند که گاه بیش از توقع دشمن اوضاع امت و مملکت را به هم می‌ریزند. گزافه نیست اگر بگوییم کِشتی بیشتر پیروزی‌های بزرگ دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بر امواج جهل و توهم و تزویر اینان حرکت کرده است. جاهلانشان نه می‌دانند کی سخن بگویند و چگونه بگویند و نه می‌دانند کی باید سکوت کنند و برای چه. و عاقلانشان که دست در دست دشمن دارند و ارادتی پنهانی به اجانب و قولی در خفا به حربیان داده‌اند، خوب می‌دانند که چگونه ایمان مسلمانان را بلرزانند و اتحاد را فرو بریزانند. این وجیزه درصدد شخصیت‌شناسی و تیپولوژی این موجودات نیست وگرنه گونه‌های مختلفی از اینان را با رفتارهایشان می‌توان برشمرد که متأسفانه در تاریخ ثبت است که بسیاری از پیروزی‌های تاریخی پیامبران را همین جانوران جویده‌اند و جفاها کرده‌اند و «أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَهًَْ اللهِ وَ الْمَلائِكَهًِْ وَ النَّاسِ أَجْمَعين‏».
وجود این گروه‌ها، همیشه موجب طعنِ دهن‌بینان و کوته‌نظران بوده است که می‌گویند «دین آفت توده‌هاست»، «دین تظاهر می‌آورد»، «دین ریاکار می‌آفریند»، «دینداران تزویرگرند» و... و از همه تفکرات و مبارزات سیدجمال‌الدین اسدآبادی با انگلیس و تفرقه انگلیسیِ بین مسلمین، همین یک جمله غلط و منتسب به او را مدام تکرار می‌کنند که «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم» و امثال اینها که دائماً به‌صورت شبکه‌ای و توسط ستون پنجم و موریانه‌ها در جامعه تزریق می‌شود و به وفور در دست و بال عوام مردم است. غافل از اینکه اینها همه از سنخ همان جنگ روانی است که کمی ‌از سابقه تاریخی آن گفته شد. متأسفانه باید گفت آن روحیه و روش شیطانی که باعث شد به خانه لوط نبی حمله آورند یا مردم را به داوود نبی(ع) بدبین کنند یا به مریم عذرا(س) تهمت بزنند یا... یا در داستان افک و... هنوز زنده است و در میان مردم. و حکایت چسبندگی آن به جامعه حکایت چسبندگی انگل است به موجودات زنده.
  امروز هم برخی مأموریتی جز حاشیه‌سازی و هزینه‌تراشی ندارند و نمی‌دانند که مردم می‌دانند داستان آقاسلطان و دختر آبی و قرمز و استادیوم بهانه نخ‌نمای نادرستی دشمنان است و گرنه اگر کسی به دنبال حل مشکلات بانوان است و خدا می‌شناسد باید بداند مشکل امروز زنان جامعه، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، نه از سوی اراذل و اوباش، بلکه از جانب گروه‌های سیاسی زاویه‌دار با انقلاب و برخی ستون پنجم‌های پُست‌گرفته است که برای به دست آوردن یا حفظ صندلی سبز و سیاه، به هر قاذوری خود را می‌آلایند. گروهی هرکاری می‌کنند جز مسئولیت خود، و نمایندگی هر کسی را می‌کنند جز مردم، و در هر نامربوطی دخالت می‌کنند جز آنچه به آن مأمورند و برایش رأی و حُکم گرفته و قسم خورده و حقوق می‌گیرند. البته نباید غافل شد از: ایام انتخابات و نیاز به جیغ کشیدن و جلب توجه و نیاز به پرت کردن حواس‌ها از برجام و ارابه تحریم‌ها که گفته شد شکسته و خباثت جدید کانادا که خانه دوم برخی مدیران و آقازدگان است و مؤاخذه نکردن آنها که می‌گفتند زبان دنیا را بلدند و... و شکسته شدن ابهت آمریکا و غرب و روسیاهی آل‌سعود و شکست رژیم صهیونی و شروع قوس صعود جبهه مقاومت و... که همه اینها را می‌توان در تحلیل‌ها جا داد.
زمانی زنی، توسط شوهرش که شهردار سابق تهران و تحصیلکرده ماساچوست بوده و کارنامه‌اش پر است از مقام و منصب و مدیریت، از مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور و... تا وزیر علوم، وزیر آموزش و پرورش، رئیس سازمان برنامه و بودجه، عضو شورای شهر تهران، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و... در دولت‌های جنگ، سازندگی و اصلاحات و اعتدال؛ به ضرب گلوله کشته می‌شود و توسط عده‌ای به بدترین تهمت‌ها متهم می‌شود ولی هیچ‌کس از نمایندگان مجلس، دولتی‌ها، سیاسیون هم‌حزبی‌های ضارب و...، مدال‌گرفتگان نوبل، سلبریتی‌های همسو با باد، شبکه‌های ماهواره‌ای سمپات، خاله قزی‌های سیاسی و... کلمه‌ای در دفاع از مقتول نمی‌گویند و حتی خودشان آن بینوا را پرستو صدا می‌کنند و... و به هرحال، با پادرمیانی یا هرچه، قاتل از قصاص می‌رهد و همین خیل هماهنگ، باز هم از هیچ حقی دم نمی‌زنند و توهین‌های خود به مقتول را پس نمی‌گیرند و.‌...
و حالا کافی است در کشور 85 میلیونی، خطایی از یک فرد مذهبی سر بزند یا کسی امر به معروف کند و بادی از دماغی کم شود یا قوه قضا خرخره مفسدی را بفشارد و نیروی انتظامی ‌به تکلیف قانونی خود عمل کند یا دختر بی‌حجابی دل‌پیچه کند یا بینوایی، قرص‌نخورده به خیابان بیاید و کاری بکند و... آنگاه همین کذاها به‌صورت خودجوش ولی سازمان‌یافته! هرکدام زحمت مدیریت گوشه‌ای از پروژه علیه مردم و انقلاب را بر عهده می‌گیرند. یکی آرتروزش را پای چادر می‌نویسد. آن بی‌حجاب، شپش خود را از چارقد می‌داند. یکی ارث نداشته خود را از سفره انقلاب می‌قاپد. یکی به دهه شصتی‌ها توهین می‌کند. یکی برای زاییدنش در خارج، تنگ بودن فضای سیاسی و فرهنگی داخل را بهانه می‌کند. یکی فراری از مالیات و سربازی و کنکور ملی را فرار نخبگانی می‌نامد و... و یکی هم که اصلاً از موضوع خبر ندارد فقط هوار می‌کشد و یک عده دیگر هم به اسم روشنفکری، توئیت‌هایی می‌زنند که اصلاً معلوم نیست یعنی چه و یک عده هم در این وسط پشت‌سرِهم فقط می‌گویند «در مورد دیگران قضاوت نکنید» ولی دائماً برای خنداننده‌شو بودنِ به هر قیمت، پدر و مادر و مردم خود را تحقیر می‌کنند و... و بعداً هم معلوم می‌شود که داستان «فیک» و قلابی بوده و سرِکاری و سناریوی دشمنان باهوش... و راز ادامه این حکایت تکراری شاید همین است که خبیث از طیب مشخص شود. همین.
انتهای پیام/*
*یادداشت‌هایی که ایصال از روزنامه نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی منتشر می کند لزوماً بیان دیدگاه این رسانه نیست، آراء و نظرات ایصال صرفاً در ستون سرمقاله منتشر می شود.
**ستون تأملات ایصال جایی ست برای نشر آنچه که شاید به مذاق ما خوش نیاید یا به نظرمان برای گوش و چشم و ذهن مان مزاحمت ایجاد می کند؛ تا بیاموزیم، تکثر را بپذیریم و از مطلق انگاری پرهیز کنیم.
۲
مرجع : کیهان
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما