اصلاحطلبان و اصولگرایان نسخهای برای جامعه امروز ندارند!
امید فراغت*
سوال کليدي اين است که اصولگرايان و اصلاحطلبان تا چه زمان ميتوانند جامعه را با تاکتيکهاي مختلف مهار شونده اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در يک وضع موجود نگهدارند؟
اينکه زمين و توپ بازي پيوسته بين اصلاحطلبان و اصولگرايان دست به دست ميشود نشان دهنده هوش و ذکاوت و واقعيت انگاري اين دو جريان سياسي نيست! نوع و روش و منش سياسي به گونهاي است که فضاي بازي سياسي و کسب و توسعه قدرت در محدوده خاصي تعريف دارد! و اصولگرايان زمين بازي بيشتري در اختيار داشتند، اما آنان نيز به مانند اصلاحطلبان نتوانستهاند حرفي براي گفتن داشته باشند! و دلايل انتقال قدرت اجرايي بر اساس واقعيت انگاري و روند حرکت جامعه نيست!
يکي از ضعفهاي عمده جامعه سياسي ايران در فضاي مهار اجتماعي تعريف پيدا ميکند و به عبارتي مقوله درمان اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي تعريف و کارکرد عيني ندارد! بيشتر تاکتيکها و استراتژيها بر اساس مهار اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جامعه تعريف پيدا کرده است دو مقوله پيشبيني و پيشگيري به دليل حجم وسيع رسانهها و تاثيرگذاري شبکههاي اجتماعي قدرت نقشآفريني خود را از دست داده است و ناگزير موقعيت فرهنگي، اجتماعي جامعه در فضاي مهار زيست دارد!
سوال کليدي اين است که اصولگرايان و اصلاحطلبان تا چه زمان ميتوانند جامعه را با تاکتيکهاي مختلف مهار شونده اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در يک وضع موجود نگهدارند؟ به عنوان مثال تصوير و تصور موثرين دو جريان سياسي کشور از روند حرکت جامعه چيست؟ آيا همان درکي که از ادبيات قدرت دارند همان درک را نيز از جامعه و زير پوست آن دارند؟ با توجه به روند حرکت جامعه آيا تدبيري نسبت به دو مقوله مقبوليت و مشروعيت اجتماعي دارند؟ براي اينکه داراي مقبوليت و مشروعيت اجتماعي شوند بايد نسبت به واقعيتهاي جامعه امروز ايران چه ديدگاهي داشته باشند؟ اينکه مدام بر يک طبل کوبيده شود و انتظار داشت که مردم هم حمايت کنند!
به نظر راقم سطور انتظاري بيهوده است، چرا که جوامع مختلف تحت تاثير يک نظام واحد فرهنگي، اجتماعي قرار گرفتهاند! و به عبارتي فناوري و تکنولوژي در حال ورود خصلت و صفتهايش است! اينکه موثرين دو جريان سياسي کشور يعني اصولگرايان و اصلاحطلبان نسخهاي براي برون رفت از وضعيت امروز جامعه ايران ندارند يک اتفاق بديهي و قابل پيشبيني بوده است! چرا که تا اکنون نتوانستهاند واقعيتها و ادبيات زير پوست جامعه را بپذيرند! و پيوسته با شعارها زيست دارند! و مشکل را در نحوه مسلماني کردنشان به حساب ميآورند!
وقتي مقبوليت اجتماعي به عنوان يک فاکتور مهم نظام مردم محور دچار آسيب شده باشد بايد چاره کار انديشيد! وقتي موثرين دو جريان سياسي کشور نسخهاي براي نحوه مواجهه با نظام بينالملل ندارند چطور و چگونه ميتوانند مشکلات اقتصادي، فرهنگي و... جامعه امروز ايران را درمان کنند؟
اگر غرب مسبب ناکاميهاست پس ميتواند باعث و باني رشد و توسعه هم باشد! بنابراين جامعه امروز ايران بايد تفهيم موقعيت شود که از غربستيزي و شرقدوستي و يا از شرقستيزي و غربدوستي دچار چه مطلوبيت و عدم مطلوبيتها خواهد شد؟ مردم به خوبي متوجه ادبيات قدرت در راستاي کسب، حفظ و توسعه آن شدهاند و نيک ميدانند که ادبيات قدرت با هيچ جريان و گروهي تعارف ندارد! و براي حفظ و بقاي خود از انواع و اقسام تاکتيکها استفاده ميکند اما نکته اينجاست که براي اتحاد و انسجام دروني چه تدابيري لازم است؟
برخي مسئولان و فرزندانشان با عملکردهايشان مقبوليت ديگر مسئولان را نيز نشانه گرفتهاند! وقتي مقبوليت اجتماعي دچار آسيب خوردگي شود آيا ميتوان در فضاي اتحاد و انسجام دروني گام برداشت؟ اگر غرب مسبب ناکاميهاست بنابراين چنين مسئولاني با فرزندانشان مسبب چه ناکاميهاي ديگر هستند؟ به نظر راقم سطور غرب تنها مسبب ناکاميها نيست! بلکه مسبب اصلي ناکاميها برخي مسئولان و فرزندانشان هستند که در عين شعارهايي که مطرح ميکنند، جامعهستيز و جامعهخوار شدهاند!