هدف کوتاه مدت این جریانها در مرحله نخست، سلب این امید از مردم است، یعنی القای این نکته که با رأی شما و تغییر دولتها، اساساً تغییری در وضعیت کشور ایجاد نمیشود.
نقدهای بسیاری به دولت وارد است و ضعفهای بسیاری را میتوان برای عملکرد دولت در 6 سال گذشته برشمرد. اما این نقدها نمی تواند باعث شود تا ما چشم خود را بر برخی از واقعیتهای سیاسی ببندیم، واقعیتهایی مانند تلاش برخی جریانها برای بی اعتبار کردن نهاد دولت. به عبارت دیگر، فارغ از اینکه منتقد دولت باشیم یا نه و فارغ از اینکه دولت مستقر، اعتدالی باشد یا نه، مسألهای فراتر از این مباحث در جریان است؛ روندهایی که تلاش میکند نهاد دولت را بی خاصیت جلوه دهد. امروز شیوه نگاه و رویه برخورد برخی جریانها با دولت به گونهای است که گویی تلاش میکنند تا سرحد امکان نه دولت، بلکه نهاد دولت را بیاعتبار کنند. ناگفته پیدا است که در این میان هیچکس معتقد به مصون بودن دولت از نقد نیست، اما نکته این است که مسأله جریان مخالف، اساساً دولت روحانی نیست. آنان به ضعفهای دولت کاری ندارند یا اگر به این ضعفها اشاره میکنند، بدون برنامه و طرحی برای اصلاح ضعفهاست. این رویه ای است که در 6 سال گذشته، به ویژه در 2 سال گذشته در صداوسیما یا برخی تریبونهای رسمی دیده شد. غایت این برخوردها این بود که اساساً چرا دولت باید باشد و وجود دولت چه فایده ای برای کشور یا مردم دارد؟ اینکه رأی مردم را مقصر وضع موجود دانستند یا تلاشهای برخی برای جایگزینی با دولت که برخی چهرههای سیاسی به آن اشاره کردند، ناظر بر این مسأله است.
این جریانها به عمد این واقعیت را نادیده میگیرند که با وجود همه ضعفها و ناکارآمدیها، قوه مجریه تنها نهاد جمهوری اسلامی است که با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود. مجلس هم در این زمینه وضعیتی شبیه به دولت دارد، اما در سالهای اخیر شیوه احراز صلاحیتها، رمق مجلس را گرفته است. به همین دلیل امروز شاهد هستیم که برخی فراکسیونها که جریانهای اصلاحی را نمایندگی میکنند، به رغم برخورداری از یک سوم آرای نمایندگان نتوانستهاند کار چندانی از پیش ببرند. این درحالی است که قوه مجریه، به دلیل انتخاب و روی کار آمدن با رأی مستقیم مردم، خاصیتهایی دارد که به نوبه خود نقاط امید چندی را ایجاد میکند. به طور خلاصه، همینقدر که قوه مجریه زمینه و فرصت چرخش و گردش نخبگان در کشور را فراهم میکند و وزرا، استانداران و سفرا عوض میشوند، نقطه قوت و امیدواری است.
از این رو میتوان گفت هدف کوتاه مدت این جریانها در مرحله نخست، سلب این امید از مردم است، یعنی القای این نکته که با رأی شما و تغییر دولتها، اساساً تغییری در وضعیت کشور ایجاد نمیشود. اما در مرحله بعد، ریشه این مسأله را باید در نگاه این جریان به رأی و انتخابات جستوجو کرد. برای این جریان، مشارکت مردم تنها چند هفته قبل از انتخابات مهم است و پس از آن، همه تلاشهای خود را صرف بی خاصیت جلوه دادن رأی مردم میکنند.
انتخابات برای این جریان از این رو اهمیت دارد تا اینکه مثلاً به امریکا یا اپوزیسیون نشان بدهند که 65 یا 70 درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند. به عبارت دیگر، جز مصادره کردن انتخابات به نفع خود، رأی دادن برای آنان هیچ مقبولیتی ندارد. زیرا به تجربه دریافتهاند که هرجا مشارکت در انتخابات پر شور بوده، جریانهای تندرو بازنده بودهاند. به همین دلیل به شیوههای مختلف تلاش میکنند تا جایی که میتوانند رأی دادن را بلاموضوع کنند.
اما این جریانها گویا نمیدانند که با تضعیف دولت، بزرگترین ضربه و لطمه به نظام وارد میشود. زیرا علیرغم همه نقدهایی که به دولت و قوه مجریه وارد میکنیم، قوه مجریه تنها نهاد پاسخگو در کشور است، کما اینکه میبینیم نهادهای دیگر چندان تمایلی برای پاسخگویی ندارند. بنابراین بسیار حیف خواهد بود اگر آخرین اثر و آخرین باقی مانده پاسخگویی نظام جمهوری اسلامی هم تضعیف شود تا جایی که خاصیت خود را از دست بدهد.
*استاد دانشگاه
انتهای پیام/*