plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۲
کد مطلب : ۳۲۸۲۶
در نقد اظهارات ظریف در کلاب هاوس

با دلبری از آمریکا قهرمان مردم نخواهید شد

ستون تأملات/ محمد ایمانی*
گرد هم آمدن فضیلت‌هایی مانند درایت، صداقت، شهامت و جانفشانی در یک شخصیت، سردار سلیمانی را در جایگاه خدمتگزاری حکیم، محبوب ملت ایران کرد و در مقابل، حامیان دیپلماسی التماسی را که از سوی انبوه رسانه‌ها تحسین و تمجید هم می‌شدند، از چشم مردم ‌انداخت.
با دلبری از آمریکا قهرمان مردم نخواهید شد
۱- آقای ظریف، خیلی با مروّت است، نشان به آن نشان که هر وقت نمی‌تواند از عملکرد خود دفاع کند، شهید سلیمانی را شریک عملکرد خویش (سپر بلا) قرار می‌دهد و رفیق همدل آن شهید می‌شود. اما در عین حال، هر جا هم که لازم باشد، دوگانه‌سازی می‌کند و برای فرار از مسئولیت، چنین وانمود می‌کند که میدان (شهید سلیمانی)، نگذاشت او دیپلماسی مطلوب خود را پیش ببرد! این دوگانگی را در روایت وارونه از ماجرای افغانستان و سوریه و عراق می‌توان دید.

۲- همزمان با فعال شدن مدعیان اصلاحات برای انتخابات، آقای ظریف چند هفته‌ای است در قامت تبلیغاتچی این طیف ظاهر شده و با ادبیاتی تحریف‌آمیز سخن می‌گوید. یادش به خیر، وقتی کسانی از حاج قاسم سلیمانی می‌خواستند به خاطر محبوبیت بالایش نامزد انتخابات شود، می‌گفت: «دیگران هستند که نامزد انتخابات شوند، من نامزد گلوله‌ها هستم». اما ما دیپلمات ارشدی را هم سراغ داریم که برای برنده شدن جناح متبوعش در انتخابات، از آمریکایی‌ها درخواست همراهی کرد.

سند اگر می‌خواهید، سخنان وی در شورای روابط خارجی آمریکا (۲۶ شهریور ۱۳۹۳) که با لحنی همدلانه و ملتمسانه گفت: «ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌‌شود، به این عملکرد ما پاسخ دهند.

وقتی قبلاً در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد. حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. به نظر من غرب در انتقال پیامی که می‌‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند».

۳- سردار سلیمانی، هرگز به آمریکا اعتماد نکرد؛ بر خلاف طیف خوش‌خیال و خوش‌بین به غرب که بارها اعتماد کردند، امتیازات هنگفت از جیب ملت ایران دادند، خدعه و بدعهدی دیدند، و با این همه، باز هم اعتماد به آمریکا را ترویج کردند و متاسفانه، جبهه اصلی را در داخل و در مقابل منتقدان دلسوز گشودند.

حاج قاسم -مانند اعضای تیم ظریف- هرگز نگفت: «امضای کری تضمین است» و «امکان ندارد آمریکا زیر تعهدش بزند»، تا سپس در اثر آشکار شدن واقعیات و اعتراض افکار عمومی اعتراف کند: «توافق با آمریکا، به‌ اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد»؛ «نتیجه پایبندی به برجام، تحریم‌های بیشتر بود. 

درسی که از برجام گرفتیم این بود که مقاومت، بهتر از رویکرد فعلی دولت، در سیاست خارجی جواب می‌دهد».

اما عجیب‌تر از این اعترافات تلخ و پر هزینه تیم ظریف، موضع بعدی آقای روحانی بود که گفت: «ترامپ کم‌سواد، با یک خط خطی از برجام خارج شد؛ رئیس‌جمهور جدید آمریکا فقط یک امضا کند، به تعهدات بر می‌‌گردیم»! روانشناسی این تیم، کاملا دست دشمن بود که وبسایت رادیو فرانسه، مهر ماه ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌‌بیند. طبق این جمع‌بندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد».

۴- حاج قاسم سلیمانی، کمر آمریکا را در منطقه شکست و با این وجود، آقای ظریف می‌گفت آمریکا می‌تواند ظرف پنج دقیقه، توان دفاعی ما را نابود کند! تحریم‌های ویزا، سیسادا و آیسا، و دیپورت حمید ابوطالبی -نماینده ویژه روحانی برای سازمان ملل- در دولت اوباما (و نه ترامپ)، محصول ضعفی بود که برخی دولتمردان برجام زده نشان دادند. دولت اوباما با نقض یا دورزدن تعهدات و تهدید شرکت‌ها، مانع استفاده ایران از حقوق خویش شد؛ تا آنجا که آقای ظریف، از جان کری می‌خواست برای شرکت‌های طرف همکاری با ایران، «نامه‌های آرامش‌بخش»  (Comfort letter) صادر کند، اما چنین اتفاقی نیفتاد.

از وعده ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی، فقط قرارداد  ۴.۸ میلیارد دلاری با شرکت توتال امضا شد که آن هم میراثی جز سرقت اطلاعات ایران و نقض قرارداد، بر جا نگذاشت! این، سرنوشت «تعلیق» تحریم‌هایی بود که هر سه ماه یک بار باید درباره تمدید یا عدم تمدید آن، توسط کنگره و دولت آمریکا تصمیم‌گیری می‌شد! مشابه همین روند خسارت‌بار، در زمینه وعده‌های دیگر هم اتفاق افتاد: وعده بازگشت ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران، تعهد غرب برای باز‌سازی رآکتور بتن‌ریزی شده اراک و تامین کیک زرد مورد نیاز ایران، معامله ۲۰۰ فروند هواپیما، افزایش مبادلات بانکی میان ایران و اروپا، لغو قطعی ۸۰۰ تحریم، چرخیدن چرخ کارخانه‌ها، احترام به اتباع و گذرنامه ایرانی (مانند دیپورت کردن آقای ابوطالبی توسط آمریکا و بازداشت آقایان اسدالله اسدی و حمید نوری در اروپا).

۵- در همین دوره ماه عسل با اوباما و اروپا بود که آقای ظریف به تلخی گفت: «پس از ۲۰ ماه نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در لندن باز کنیم». حتی آلمانی‌ها، از دادن سوخت به هواپیمای ظریف که مهمان کنفرانس امنیتی مونیخ بود، امتناع کردند. پس از آن هم، روحانی با دادن تضمین پیشاپیش به خانم موگرینی (مبنی بر ادامه اجرای تعهدات، در صورت خروج آمریکا از توافق)، اطمینان و جرأت خروج از برجام را به دولت ترامپ داد. شهادت شهید سلیمانی هم در همان فضای وادادگی و دیپلماسی التماسی دولت آقای روحانی صورت پذیرفت.

۶- اعتماد به آمریکا و زمزمه برجام ۲ و ۳ در دوره توهین و عهدشکنی اروپا و اوباما، درست بر خلاف هشدار‌های شهید سلیمانی بود؛ ولو ظریف سعی دارد خود را هماهنگ با آن شهید وانمود کند و قصور و تقصیر‌های طیف خود را پای «مرد میدان» بنویسد. شهید سلیمانی مهر ماه ۱۳۹۵، درباره تحرکات جریان تحریف برای ترویج خوش‌بینی به دشمن، هشدار داد و گفت: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. اگر صاحب‌ منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شده‌‌‌اند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».

۷- حاج قاسم، همچنین ۹ اسفند ۱۳۹۷، از ساده‌اندیشی درباره برجام برحذر داشت و گفت: «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اوباما فکر می‌‌کرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر می‌‌‌رسد، اما آدم عجولی که آمده، اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که می‌‌‌رسد. اینکه اصرار می‌‌‌کنند بر برجام ۲ در منطقه، برای این است که می‌خواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذ بالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، به همین تمام می‌‌شود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام ۳ هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است».

۸- دی ماه ۱۳۹۳، هنگامی که آقای ظریف پس از مذاکرات رسمی در ژنو، مشغول قدم زدن با جان کری بود، و همزمان، سازمان سیا و پنتاگون، داعش را پشت مرزهای غربی ایران تجهیز می‌کردند، سردار سلیمانی با آقای امیر عبداللهیان، معاون آقای ظریف تماس گرفت و دلسوزانه هشدار داد؛ «سردار سلیمانی به من زنگ زدند. با کنایه و خنده‌‌ای به من گفت دارید با آمریکایی‌ها قدم می‌زنید؟! سپس گفتند این پیامی را که می‌‌خواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید. گفتند ما اسناد دقیقی به دست آوردیم، مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته و ژنرال ‌های آمریکایی پیاده می‌شوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها می‌روند. آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه موصل مذاکره می‌کنند. در تمام این ۵ ساعت هم، سلاح ‌ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیما‌ها پیاده می‌شد و در اختیار نیروهای داعش قرار می‌‌گرفت. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار بود. می‌خواستند با این اسناد به ما بگویند دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید در آن روی سکه، این کارها را می‌‌کند».

۹- گرد هم آمدن فضیلت‌هایی مانند درایت، صداقت، شهامت و جانفشانی در یک شخصیت، سردار سلیمانی را در جایگاه خدمتگزاری حکیم، محبوب ملت ایران کرد و در مقابل، حامیان دیپلماسی التماسی را که از سوی انبوه رسانه‌ها تحسین و تمجید هم می‌شدند، از چشم مردم ‌انداخت. آقای ظریف، چند سال قبل در مصاحبه با «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری»، هر چند بدگویی و شبهه‌افکنی بسیاری علیه «میدان» و «فرمانده آن» کرد، اما اعتراف نمود: «قبل از شهادت شهید سلیمانی در تمامی نظرسنجی‌‌‌هایی که ما داشتیم، از سال ۹۶ تا ۹۹؛ محبوبیت من از ۹۰، آمد روی ۶۰ درصد، و محبوبیت شهید سلیمانی، رفت روی ۹۰ درصد. مردم ما، قهرمان بودن در منطقه را می‌‌پسندند. ما هم نوکر مردم و هم نوکر آنچه می‌‌پسندند، هستیم».
 
*تحلیل گر مسائل سیاسی/کیهان

انتهای پیام/*
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما