اصلاح طلبان از یک سو باید نسبت به احقاق مطالبات مردم به آقای روحانی انتقاد کنند و از سوی دیگر برای مردم باز گو کنند که سهم عملکرد دولت آقایروحانی چقدر است و سهم سیاستها و موضعگیریها در سیاست خارجی در بهوجود آمدن چنین شرایطی چقدر است.
از مدتها پیش حملاتی سنگین و جدی نسبت به دولت آقای روحانی شروع شده و از آغاز دور دوم ریاست جمهوری وی شاهد موضعگیریهای مخالف از سوی دلواپسان، جبهه پایداری، صداوسیما و گاه ائمه جمعه و جماعات علیه دولت بوده و هستیم که این مساله اصلاح طلبان را در وضعیت دشواری قرار داده است. چرا که از یک سو آنها در دور دوم باعث انتخاب آقای روحانی شدند و از سوی دیگر باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که کم نبودند کسانی که در 29 اردیبهشت 96 به پای صندوقهای رای رفتند و با اینکه تمایل و اعتقاد چندانی برای رای دهی نداشتند و چه بسا اگر اصرار و تشویق و ترغیب اصلاحطلبان نبود پای صندوقهای رای حاضر نمیشدند، به هر حال در دقیقه نود به جهت تشویق اصلاحطلبان مشارکت کردند؛ لذا موفقیت یا عدم موفقیت آقای روحانی عملا به پای اصلاحطلبان نوشته میشود. از آنجا که آقای روحانی به خیلی از مطالبات 24میلیون رای پشتوانه خود عمل نکرد و حتی اشارهای هم به مطالبات پایگاه رای خود نداشت نوعی نارضایتی و سرخوردگی عمیق در سطح جامعه و بهخصوص در میان آن 24 میلیون که پای صندوقهای رای حاضر شدند نسبت به آقای روحانی بهوجود آمده است. از آنجایی که مردم اصلاحطلبان را مقصر میدانند میتوان گفت که اگر بغض و کینه شان نسبت به اصلاحطلبان بیشتر از آقایروحانی نباشد، کمتر نیست. اکنون اصلاحطلبان در شرایط دشواری قرار دارند، دشوار است برای اینکه واقعا معلوم نیست چه باید بکنند. اگر آنها نیز شروع کنند به حمله به دولت آقای روحانی و در صف دلواپسان قرار بگیرند این سوال مطرح میشود که چه تفاوتی میان آنها و دلواپسان است؟ از این رو بهنظر میرسد رویه درست این است که از یک سو قبول کنیم که نقش زیادی در انتخاب آقای روحانی داشتیم و از سوی دیگر نیز صادقانه بپذیریم که رئیسجمهور از انجام تعهدات خود و مطالبات مردم استنکاف ورزید و ظرف 2سال گذشته توجه جدی به این مطالبات نداشته است. البته این مساله نباید موجب شود که با دلواپسان همصدا شویم و تمام مشکلات و مسائل کشور بهخصوص مشکلات اقتصادی را ناشی از عملکرد دولت بدانیم. واقع مطلب این است که کشور بحرانهای بزرگی دارد. بحرانهای سیاست خارجی و تنش میان ایران و غرب که به نقطه بحرانیتری رسیده و هیچکدام ارتباطی به دولت آقای روحانی پیدا نمیکند، اما دلواپسان در حملاتی که به دولت میکنند به گونهای رفتار میکنند که انگار مسئولیت همه سیاستهای خرد و کلان کشور برعهده آقای روحانی است. در حالی که میدانیم اینگونه نیست و بسیاری از مسائل که مستقیم و غیر مستقیم باعث این وضعیت اقتصادی شده اساسا ارتباطی به دولت پیدا نمیکند و ناشی از سیاستهای کلان است. بنابراین نمیشود بازتاب این سیاستها را بروضعیت کشور ندید و گفت که اگر تیم اقتصادی دولت خوب عمل میکردند امروزه دچار این وضعیت نبودیم. اگر به جای آقای نوبخت، نیلی، شریعتمداری و کرباسیان و سایر کسانی که تیم اقتصادی دولت را در این شش سال تشکیل دادند؛ کینز و آدام اسمیت هم میآمدند نمیتوانستند معجزهای کنند. وقتی که بهواسطه تحریمها و تهدید آمریکاییها نفت کشور را نمیخرند، دلواپسان نمیخواهند اینها را ببینند و معلوم نیست که چه انتظاری از آقای روحانی دارند. مشخصا نمیتوان جهتگیریهای سیاست خارجی را در بهوجود آمدن وضع امروز جامعه نادیده گرفت. اصلاح طلبان از یک سو باید نسبت به احقاق مطالبات مردم به آقای روحانی انتقاد کنند و از سوی دیگر برای مردم باز گو کنند که سهم عملکرد دولت آقایروحانی چقدر است و سهم سیاستها و موضعگیریها در سیاست خارجی در بهوجود آمدن چنین شرایطی چقدر است.