ما امروز شهرنشین نداریم بلکه شهروند داریم؛ یعنی کسی که مسئولیت و وظایفی در برابر شهرش برعهده دارد.
در یک ماه اخیر اگر اخبار اجتماعی و شهری ایران را دنبال کرده باشید، حتما با خبرهایی درباره قطع درختان مواجه شدهاید. اخباری که از قطع درختان در مقابل ساختمانهای تازهساز در نقاط مختلف شهری خبر میداد.
این موج درست بعد از انتشار یک ویدئوی مسئولیتپذیرانه از سوی یک شهروند به پا شد. یک ماه پیش بود که ویدئویی از یک شهروند ایرانی منتشر شد که در خیابان ولیعصر و تقاطع محمودیه مقابل ساختمان تازهسازی ایستاده بود و نشان میداد که درختان مقابل ساختمان را عمدا خشک کردهاند.
آن هم درحالیکه بقیه خیابان ولیعصر در آن محدوده پوشیده از درختان متراکم است. بعد از این ویدئو بود که شهرداری و شورای شهر واکنش نشان دادند و از جریمه سنگین سازنده ساختمان خبر دادند.
کمی بعد سلسلهای از این دست اخبار منتشر شد که در جایجای شهر درختانی را برای اهداف شخصی قطع کردهاند.
آنچه در این ماجرا برای من اهمیت داشت، نقش یک شهروند مسئول بود. کسی که احساس مسئولیت کرد. منفعل نبود و توانست اثر خوبی هم از خود به جای بگذارد.
این بیشک یکی از مهمترین دستاوردهای زندگی شهری است. اینکه شهروندان نسبت به سرمایههای شهری خودشان حساس باشند و میزان حساسیت و همچنین تأثیرگذاریشان به حدی باشد که نهادها و سازمانها را هم به واکنش وادار کنند.
این اقدامات به همه ما نشان میدهد که ما امروز شهرنشین نداریم بلکه شهروند داریم؛ یعنی کسی که مسئولیت و وظایفی در برابر شهرش برعهده دارد.
این به آن معناست که او آگاه است؛ آگاه به اینکه «شهر ما خانه ما» تنها شعاری در دهه 60 و 70 نیست بلکه واقعیت عینی زندگی شهری ماست.
نکته دیگر در این رویداد نقش و تأثیر شبکههای اجتماعی و ابزار و وسایل دنیای مدرن در دست شهروندان است. یک شهروند دیگر به تریبون خاصی نیاز ندارد.
یک ویدئوی کوتاه و انتشارش در حساب کاربریاش منجر به نتیجهای شد که کسی فکرش را هم نمیکرد. نهتنها سازنده متخلف تنبیه شد بلکه حساسیت بالایی در بقیه هم ایجاد شد تا درباره سایر درختهای شهری هم اظهارنظر کنند.
رویکرد نهادها و سازمانها به این دست واکنشهای مردمی چگونه میتواند باشد؟ یکی از گزینهها مجازات است اما آیا کسی میتواند امروز شهروند مسئول ایرانی را بابت حساسیت به شهر و آب و خاکش مجازات کند؟
با کنار گذاشتن گزینه مجازات سازمانهای متولی چند واکنش دیگر میتوانند در قبال شهروندان مسئول داشته باشند. نخست اینکه آنها را «تشویق» کنند. اگرچه تشویق رویکرد خوبی است اما نمیتواند موجب تعالی شهروند شود.
در واقع نهادها و سازمانها باید از این احساس مسئولیت شهروند استفاده کنند و از آن بهره ببرند. این مهم با «باور»داشتن به شهروند است که رخ میدهد؛ یعنی شهروندان را باور کنیم و از آنها بخواهیم ایدهها و نظرهایشان را با ما به اشتراک بگذارند.
بیشک میتوان گفت که خلأ مهمی که امروز بین مسئولان و شهروندان وجود دارد، در همین بخش «باور» نهفته است.
باورکردن شهروند مسئول یعنی پاسخدادن به دغدغه او. تشویق شهروند خوب است اما باورداشتن به او رابطه شهروند و مسئول را وارد سطحی دیگر میکند.
دنیای امروز دنیای پاسخگویی است. باورپذیری شهروند مسئول نقطه اوج این رابطه است.