plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۲
کد مطلب : ۲۱۹۷۵

پوتین برنده نبرد، بازنده جنگ

جاوید قربان‌اوغلی*
اشغال کامل اوکراین نیز راهگشای خروج روسیه از این باتلاق نیست. مردمی که سه دهه طعم دموکراسی را چشیده‌اند، به حکومت سرنیزه تن در نخواهند داد.
پوتین برنده نبرد، بازنده جنگ
درباره خطای استراتژیک پوتین در لشکرکشی تمام‌عیار به اوکراین دو گمانه‌زنی مطرح است:

1- قصد پوتین از ابتدا سلطه بر اوکراین و اداره آن از طریق تحمیل حکومتی دست‌نشانده بود. تکرار آنچه در بلاروس و در جمهورهای دیگر آسیای میانه جریان داد.

اوکراین علاوه بر جایگاه مهم‌ ژئوپلیتیک، سرزمین پهناور و ثروتمندی است. ضمن اینکه تسلط بر این کشور هشداری به دیگر کشورهای جداشده از اتحاد شوروی و ملحق‌شده به اتحادیه اروپا و پیمان ناتو تلقی می‌شود.

اشغال اوکراین و سلطه بر آن، روسیه را یک گام برای تأثیرگذاری بر این کشورها نزدیک‌تر می‌کرد. گسترش ناتو به مرزهای روسیه و نقش حکومت غرب‌گرای اوکراین بهانه خوبی برای پیشبرد این نقشه پوتین بود که نهایتا انجام شد.


در این سناریو اشغال کامل سرزمین پهناور اوکراین، ساقط‌کردن دولت مستقر و تبدیل کشور اشغال‌شده به یکی از گماشته‌های کرملین مد نظر است. در این صورت بود که «نگرانی‌های امنیتی» پوتین رفع شده و از دوربودن ناتو در کنار مرزهایش خاطرجمع می‌شد.

2- گمانه‌زنی دیگر که نمی‌توان از کنار آن به‌راحتی عبور کرد پهن‌کردن «دام غرب» بر سر راه جاه‌طلبی‌های پایان‌ناپذیر رئیس مقتدر و مطلق‌العنان روسیه است. غربی‌ها ارزیابی درستی از روان‌شناسی شخصیتی پوتین داشتند. با ارائه اطلاعات هدایت‌شده، او را به این اطمینان رساندند که غرب در مقابل اشغال اوکراین، هیچ گزینه‌ای جز تن در دادن به آن ندارد. بایدن در چند مقطع به‌صراحت اعلام کرد آمریکا در برابر اقدام نظامی روسیه در اوکراین دست به اسلحه نخواهد برد زیرا این کار در حکم آغاز جنگ بین دو قدرت بزرگ هسته‌ای است. می‌توان این سناریو را با ملاقات سفیر آمریکا با صدام قبل از اشغال کویت مقایسه کرد. سفیر در آن ملاقات با گفتن این عبارت که «آمریکا به اختلافات کشورهای عربی ورود نخواهد کرد»

وسوسه صدام در حمله به کویت و اشغال و انضمام آن به عراق را به قطعیت رساند. پوتین با این اطمینان که پاسخ غرب در مقابل تهاجم کشورش به اوکراین، نظامی نخواهد بود، تهاجم به اوکراین را طراحی و اجرا کرد. علاوه بر اطلاعات سازمان امنیتی، روسیه از طریق جاسوسی از سیستم‌های کشورهای غربی که احتمالا اطلاعات جهت‌دار و هدایت‌شده‌ای به جاسوسان روسی می‌دادند به این جمع‌بندی رسیده بود. در صورت مقرون به صحت بودن گمانه‌زنی دوم، این سناریو چگونه اجرا شد؟ پیامدهای آن چه خواهد بود؟

پوتین در لشکرکشی به اوکراین چند خطای محاسباتی استراتژیک داشت: اول اینکه، پوتین تصور می‌کرد سناریوی طراحی‌شده را شاید در کمتر از یک هفته به انجام خواهد رساند. سناریوی پوتین مبتنی بر اشغال کامل اوکراین، فرار مقامات اصلی، فروپاشی ساختارها، ساقط‌شدن حکومت و روی‌کار‌آوردن دولتی دست‌نشانده و در نهایت خروج نیروهای روسی از آن بود. دوم، تصور ذهنی پوتین این بود که وابستگی شدید اروپا به انرژی روسیه و اختلافات آمریکا و اروپا مانع از اقدامی جدی و تأثیرگذار از طرف غرب در مقابل تحرک نظامی روسیه خواهد شد؛ اما پیامدهای خطای استراتژیک پوتین برای روسیه فاجعه‌بار خواهد بود. برخلاف تصور، آمریکا و اروپا به‌سرعت در مقابل تهاجم نظامی ارتش روسیه به اوکراین به اتفاق‌ نظر دست یافتند.

اروپا به تحریم‌هایی که قبلا آمریکا از آن صحبت می‌کرد و عملیاتی شد، پیوست. سرمایه‌گذاری عظیم 10 میلیاردی «نورداستریم ۲» به خط پایان رسید. آرزوهای پوتین برای وابستگی کامل آلمان، موتور اقتصادی اروپا، خودبه‌‌خود بر باد رفت. اموال و دارایی‌های روسیه در سراسر آمریکا و اروپا مسدود و از کنترل روسیه خارج شد.

گفته می‌شود میزان ذخایر ارزی روسیه در خارج بالغ بر ۵۷۰ میلیارد دلار است که ۸۰ درصد آن در بانک‌های انگلیس و آمریکا نگهداری می‌شود. مسدودشدن این حجم عظیم دارایی یعنی افلاس کامل روسیه و عقب‌گرد کشور به وضعیت سال‌های آخر اتحاد جماهیر شوروی و دهه اول پس از فروپاشی.

فراموش نکنیم شاهکار پوتین رهانیدن روسیه از آن وضع و تبدیل آن به کشوری ثروتمند، مردمی نسبتا مرفه و برخوردار از احترام در جهان بود. بزرگ‌ترین خسران پوتین در اقدام اخیر، برباددادن اعتبار سیاسی خود و کشورش و گرفتارشدن مردم در فقر و فلاکت اقتصادی است. در اولین روز کاری بازارهای مالی پس از آغاز تحریم‌ها ارزش روبل روسیه ۳۰ درصد سقوط کرد. معنای روشن این تحول که مردم ما به‌خوبی آن را درک می‌کنند، دودشدن یک‌سوم از دارایی‌های مردم روسیه است.

پیامد دیگر اقدام پوتین، محکومیت آن از سوی قاطبه کشورها بود. افکار عمومی جهان به‌شدت علیه روسیه شکل گرفته و نفرت از روسیه و رئیس‌جمهور آن به‌سرعت در جهان گسترش می‌یابد. قدرت نرم فناوری‌های نوین اطلاعات در این تحول نقشی اساسی ایفا می‌کند؛ تظاهراتی که در پایتخت‌های جهان در جریان است، بیان نفرت و انزجار از تجاوز به یک کشور مستقل و دموکراتیک از سوی قدرتی انحصارگرا و توتالیتر است. البته در کشور ما اجازه این تجمع صادر نشد. 

تحول دیگر حمایت غرب از اوکراین از طریق ارسال پیشرفته‌ترین و مدرن‌ترین تجهیزات دفاعی به این کشور است. ناتو عملا در جنگ مداخله نکرده ولی توانمندی نظامی آن در شکل‌گیری مقاومت در برابر اشغال، تحمیل خسارت‌های سنگین به ارتش متجاوز و طولانی‌کردن جنگ است. این امر از همه نظر برای پوتین فاجعه‌بار خواهد بود.

هزینه‌های جنگ را برای روسیه در شرایطی که دارایی‌های آن بلوکه شده، به‌شدت افزایش خواهد داد. نارضایتی داخلی (که از قبل هم وجود داشت و با سرکوب کنترل می‌شد) افزایش خواهد یافت و نهایتا سرنوشت سیاسی مرد قدرتمند کرملین را رقم خواهد زد. پوتین در باتلاق اوکراین گرفتار شده است.

اشغال کامل این کشور نیز راهگشای خروج روسیه از این باتلاق نیست. مردمی که سه دهه طعم دموکراسی را چشیده‌اند، به حکومت سرنیزه تن در نخواهند داد. به افغانستان نگاه کنید، چه کسی تصور می‌کرد زنان پرده‌نشین این کشور بدون واهمه از گرفتارشدن به دست حاکمیت جدید، سردمدار ابراز خشم و نفرت از طالبان در جامعه‌ای مردسالار باشند. بعید می‌دانم حتی در صورت آتش‌بس و آغاز مذاکرات در جایی غیر از مینسک (که اوکراین به‌شدت با آن مخالف است) تحریم‌ها برداشته شود.

غرب به بهانه اشغال اوکراین، حلقه را به گردن پوتین انداخت و تا فروپاشی کامل روسیه، این‌بار در شکلی دیگر، آن را رها نخواهد کرد. نگرانی مهم در پیامدهای لشکرکشی پوتین و ناکامی اولیه، تکرار رؤیای هیتلر این‌بار از طرف پوتین برای خلاص‌شدن از گردابی است که خود مسبب آن بود.

معنای این کار آغاز جنگ سوم جهانی است که برخی احتمال وقوع آن را دور از ذهن نمی‌دانند. دو هفته قبل (چهارشنبه ۲۷ بهمن) در همین ستون نوشتم: «با وجود تمهیدات نظامی، پوتین سودای ورود به جنگ را در سر ندارد و ترجیح او کسب پیروزی بدون توسل به جنگ است (انصراف غرب از پیوستن اوکراین به ناتو)... هرچند به نظر نمی‌رسد سایه شورشیان شرق اوکراین همچنان بر روابط مسکو و کی‌یف باقی بماند».

سناریوی اعلام جدایی دو استان لوهانسک و دونتسک که از سال ۲۰۱۴ عملا از حاکمیت کی‌یف خارج شده‌اند و شناسایی آن از طرف مسکو، برگ برنده پوتین برای افزایش قدرت چانه‌زنی جهت انصراف اوکراین از پیوستن به ناتو بود. تردید ندارم تا قبل از آغاز لشکرکشی، روسیه برنده بحران اوکراین بود. شاید اگر پوتین شمشیر را از نیام برنمی‌کشید و همچنان تلفیقی از دیپلماسی و تهدید نظامی را ادامه می‌داد، به هدفی که بهانه این لشکرکشی است، دست می‌یافت و «پیروزی بدون توسل به جنگ» را در دستان خود داشت‌ اما ظاهرا پوتین مشی معاویه را در پیش گرفت که اعتقاد داشت «الحرب خدعه».

به ملت خود و دیگر کشورهای جهان دروغ گفت و در برابر ادعاهای مکرر بایدن که کرارا از تهاجم قریب‌الوقوع روسیه خبر می‌داد، به اوکراین لشکرکشی کرد و نشان داد حرف‌های بایدن درست و ادعاهای پوتین عاری از صحت بود. لشکرکشی پوتین به اوکراین، مرا به یاد بیتی از غزلیات سعدی، سخن‌سرای نامی کشورمان انداخت: غزال اگر به کمند (مرد) اوفتد عجب نبود/ عجب فتادن مرد است در کمند غزال. تا قبل از تهاجم گسترده، اوکراین بسان غزال خوش‌آب‌و‌رنگ، در کمند و چنگال پوتین قرار داشت.

نه زلنسکی و نه اسلاف او از ترس همسایه بزرگ و ابرقدرت سابق جرئت پیوستن به پیمان ناتو را نداشتند. رهبران غرب مترصد فرصت بودند. این لحظه تاریخی صبحگاه پنجشنبه، پنجم اسفند فرارسید و رئیس مغرور و مادام‌العمر روسیه را در کمند غزال گرفتار کردند. گفته‌اند «ترس از شمشیر تا زمانی است که در نیام قرار دارد». پوتین با خطایی استراتژیک شمشیر را از نیام برکشید.

*تحلیلگر مسائل بین الملل

انتهای پیام/*
۱
مرجع : شرق
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما