در سخنان اخیر رئیسجمهور آمریکا در رابطه با ایران نکته مهمی وجود دارد که نباید از آن عبور کرد و از بازکردن آن غفلت نمود. وی ضمن رد اخبار اختلافش با جان بولتون و مایک پمپئو و شکایت از انتشار اخبار گوناگون خصوصا پیرامون موضوع ایران اشاره میکند که در برابر اخبار متناقض و مختلف، ایران نمیداند چه فکری بکند و این خیلی خوب است! در واقع رئیسجمهور آمریکا امیدوار است که در مقطع کنونی ابهامها و تردیدها فشار مطلوب واشنگتن بر مقامات ایران را بیشتر کند و حالتی از غافلگیری که وی از آن لذت میبرد متوجه تهران شود. اگر موضوع اختلافات و رویارویی آمریکا با ایران را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم برای اصل غافلگیری و جنگ روانی و تاثیر محاسبات در نتیجه بازی، باید جایگاهی ویژه قائل شویم، کما اینکه در اکثر رویاروییها آنکه حقایق را به درستی تشخیص و بر اساس واقعیتها اقدام کرده است نتیجه رااز آن خود میکند و غافلگیر نمیشود. در این زاویه نگاه به هیچ عنوان نباید به هیچ خبری خصوصا اگر از درون اردوگاه رقیب درز پیدا میکند تکیه کرد و بر اساس آن استراتژیها را استوار ساخت، خبرهایی که چهبسا ساختگی هستند و فقط برای فریب حریف انتشار پیدا میکنند. ما در برخی از مواقع از محاسبات خود دچار اشتباه شدهایم و تاوان هم برای آن پرداخت کردهایم. در حال حاضر اگرچه باید جو التهاب و تردید و ابهام را از ساحت کشور دور و روحیه مردم را با تمام توان مرتبا تغذیه کرد ولی روشن است که تصمیمگیران کشور هرگز نباید بهترین حالتها را در نظر بگیرند و بر اساس آنها اقدامات و برنامههای خود را تنظیم کنند. شرط عقل این است که هرکس در یک بازی حساس قرار میگیرد خصوصا آنجا که امنیت و منافع یک ملت در میان است برای بدترین شرایط ممکن برنامهریزی کند، سادهانگاری را کنار بگذارد وتصور و تمایل خود را بهعنوان واقعیت تحمیل نکند. اکثر واقعیتهای موجود نشان میدهد که آمریکا فعلا توان و تمایل و شرایط درگیری نظامی با ایران را ندارد ولی این حدس و گمان نباید باعث شود که مسئولان و مدیران از احتمال هر چند کوچک جسارت آمریکا غفلت کنند و برای روز مبادا برنامهریزی نکنند. نه تنها از این احتمال نباید غفلت کرد بلکه حتی از هماهنگی احتمالی بین اروپا و آمریکا هم نباید بهکلی غافل شد. چهبسا در یک فرض نادر و استثنائی برنامهای در خفا وجود داشته باشد که ناگهان بروز یابد و همه را حیرتزده کند. بهترین حالتها آن بود که ما اساسا خود را دچار چنین شرایط حساسی نمیکردیم و بهوجود آمدن بدترین مسائل اثر چندانی در اوضاعمان نمیگذاشت ولی حالا که به هر دلیل به نقطه کنونی رسیدهایم دقت فوقالعاده و احساس مسئولیت همهجانبه شرط عبور از گردنههای پیش روست. ما باید حتی در جریان مذاکرات هستهای احتمال روی کار آمدن کسی مثل ترامپ را جدی تلقی میکردیم و براساس آن برجام را میبستیم، پس از آن باز هم باید روی انتخاب یک جمهوریخواه برنامههایمان را تنظیم میکردیم که اگر چنین بود قطعا شرایط فعلی را بسیار بهتر فراهم میکردیم، پس از روی کار آمدن ترامپ باز هم باید فکر میکردیم که وی به شعارهای انتخاباتی عمل کند و تهدیدهای ضمنی خود را اجرایی نماید. اکنون هم طبیعی است که وی با وجود احتراز از جنگ به سادگی از فشارهای حداکثری خود عقب نخواهد نشست و امکان اجرای هر برنامهای را دارد. لذا شرط عقل آن است که در لابهلای دهها خبر ریز و درشت و بهرغم انواع فضاسازیهای مختلف بیش از آنکه به تاکتیکهای مقطعی تکیه کنیم در استواری استراتژیهایمان همت کنیم.
استراتژی اصلی و بازدارنده استحکام داخلی از طریق تکیه به مردم و استعدادها و ظرفیتهای همه اقشار جامعه است. اگر رضایت مردم تحصیل شود و اکرام و اهتمام واقعی و نه شعاری به آنها دراولویت قرار گیرد حتی اگر در مقطعی دچار اشتباه محاسباتی بشویم با پایههای قوی داخلی قابل جبران است. کاملا روشن است که آنها روی نارضایتی داخلی حسابهای بسیار کردهاند و درست در نقطه مقابل ما باید تحصیل رضایت واقعی و درازمدت و همهجانبه مردم را وجهه همت خود قرار دهیم؛ رضایتی که تنها با توزیع چند سبد کالا یا کمکردن بخشی از مشکلات معیشتی قابل دستیابی نیست.
* روزنامهنگار
انتهای پیام/*
مرجع : آرمان امروز - 98/02/29