بحث ميان مشاهير بالا گرفته بود که مامی با يک ديس واکسن وارد سرسرا شد. مشاهير هجوم بردند و به صدای مامی که داد میزد: وايسين واسه واکسين» توجهی نمیکردند.
دکتــرجان ديشب در روياي ميهماني خســرو شکيبــايي مي گفت: «واکسن بخرين بذارين ما راحت بيايم اين مهمونيرو. عمر کوتاه نيست. ما داريم کوتاهي ميکنيم! چقدر استرس بکشيم آخه؟! ما توقع داريم!» اميلي برونته گفت: «مشکل همينجاست که توقع دارين. هر وقت استرس گرفتين بگيرين بخوابين. سادهترن و همهگانيترين آسايش همين خوابه».
مارادونا گفت: «يه کنسرو لوبيا دستت گرفتي رفتي روي تپه نشستي يه چيزي نوشتي و شده بلنديهاي بادگير! ديگه حالا توي زمينه علم پزشکي نظر نده که! اينهارو ميگي معروف شي؟ اشتباه ميزني محبوبيت مهمه».
بهرام بيضايي گفت: «ول کنين اين حرفها رو به جز روياهامون چيزي توي اين دنيا نيست که ارزش کوششرو داشته باشه.» دوستم پريد وسط حرف بزرگان و گفت: «والا ديگه سطح روياهامون تا حد بقا پايين اومده.» بهرام گفت: «اين مشکل خودتونه که اونقدر ضعيف بوديد که روياهاتون رو هم باختيد.» خيام رو به رازي گفت: «پرکن قدح باده که معلومم نيست/ کاين دم که فرو برم برآرم يا نه
جان برنِز گفت: «اينطور که معلومه همه افرادي که بلدن جامعهرو اداره کنن دارن تاکسيهارو رانندگي ميکنن، موهارو کوتاه ميکنن، شعر ميگن، غذا ميپزن و ... دوستان شما اگه بتونين خانواده خودتون رو اداره کنين هم ما دستتونرو ميبوسيم».
بحث ميان مشاهير بالا گرفته بود که مامي با يک ديس واکسن وارد سرسرا شد. مشاهير هجوم بردند و به صداي مامي که داد ميزد: وايسين واسه واکسين» توجهي نميکردند. در نهايت مامي فرياد زد: «توليد داروسازي برادران قلندري به جز سيروسه.» همه خشکشان زد!
النور روزولت گفت: «ذهنهاي بزرگ از افکار انتقاد ميکنند و ذهنهاي کوچک از افراد».