شجریان در آوازهایی كه از ایشان بهجا مانده است و همیشه هم باقی خواهد ماند، دردها و آلام جامعه را بازگو كرده؛ به همین دلیل جامعه قدردان اوست.
زندهیاد شجریان در درجه اول یكی از صداهای برتر در جهان در سطح خوانندگان مطرح جهانی همچون پاواروتی و... بود.
چنین استعداد خدادادی را از دوره جوانی و وقتی كه در مسجدی در مشهد بهشکلی خارقالعاده اذان میگفت، به ارث برده و طبعآزمایی کرده بود؛ تا زمانی كه در یونسكو و مجامع بینالمللی بهرسمیت شناخته شد.
با این كیفیت صدا بود که جزء برترین استادهای آواز موسیقی كلاسیك شد و توانست آن سنت را تا حدود زیادی با بازخوانی و سازهای جدید احیا و نوسازی كند.
بنابراین ایشان یكی از نمادهای موسیقی علمی، معنوی یا فاخر ایرانزمین در دوره اخیر بود و این سنت را برای نسل جوان كه از نظر ذائقه با دورههای قبل فاصله گرفته بود، دوباره بازسازی كرد؛ بهگونهای كه بر زبان نسلهای جوان جاری شد و آنها اشعار شاعران كلاسیك و حتی معاصر را به سبك خواندن او میخواندند.
بنابراین اشعار كلاسیك و معاصر مثل حافظ و مولوی و سعدی و... و از نیما به بعد با نوخوانی استاد شجریان به سپهر عمومی منتقل میشد؛ البته در همکاری جریانوار با سازندگان و نوازندگانی همچون لطفی و علیزاده و... و با ابداع سبك و سازهای جدید و پیرایش سنت موسیقیایی که نماد این جریان بود؛ اما علاوهبر جنبه هنری و تخصصی و كیفیت صدا و نحوه خواندن، استاد شجریان از منظر شخصیت اجتماعی نیز ارزشمند بود و هم پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب نسبت به قدرت مستقل ماند و تلاش كرد در كنار مردم باشد و به هنرمند رسمی تبدیل نشود.
به همین دلیل بین مردم محبوبیت زیادی پیدا كرد؛ بهخصوص در دهه گذشته و از اواخر دهه ۸۰. بنابراین در مجموع ایشان در زمان حیاتش «ارجشناسی» داخلی و بینالمللی پیدا كرد و این محبوبیت بهسبب استقلالش در جامعه هنری بود.
به قول ژان لوك گدار هنر (بهویژه سینما) همیشه ابزارها و امکانات و مخارج سنگینی دارد و در بسیاری موارد هزینهها متکی و وابسته به دولت یا قدرتهای مالی میشود، بنابراین مستقلماندن از این نظر سختتر و ارزشمندتر است.
درهرحال استاد شجریان در اوجهایی كه داشته و آوازهایی كه از ایشان بهجا مانده است و همیشه هم باقی خواهد ماند، دردها و آلام جامعه را بازگو كرده؛ به همین دلیل جامعه قدردان اوست.
و چون ایشان بهشكل رسمی كنار گذاشته و از صدا وسیما و نهادهای رسمی حذف شد، واكنش عمومی هم برانگیخته شد و طبیعی بود؛ چراکه این سؤال پیش میآید كه جدا از مسائل سیاسی و سلایق فكری اصولا تبلیغات رسمی كشوری و ملی چرا باید نسبت به ارزشهای فرهنگی و هنری و تاریخی و ملی، قدرشناسی نداشته باشند یا حقایق را بازگو نكنند یا درباره آن سكوت كنند یا گزینشی عمل كنند؟
این موضوع در مورد شخصیتهای دیگر مثل دكتر شریعتی هم صادق است كه جدا از تحلیلهای فكری و سیاسی شخصیتهای فرهنگی و تاریخی و ملی و اخلاقیاند كه باید همیشه مورد شناسایی رسمی و عمومی قرار گیرند؛ هم ازسوی جامعه و هم ازسوی دولت ها. مثلا شخصیتهایی علمی مانند دهخدا یا شخصیتی ملی و تاریخی همچون مصدق ارزشها و میراث علمی و متعلق به سرمایه اجتماعی و فرهنگی و نمادین ما هستند كه اگر دولتی بخواهد آنها را نفی كند، اعتبار خودش مخدوش میشود .
من خود در چند كنسرت ایشان در داخل و خارج شركت داشتم و چنین برداشت عمومیای را در سطح جهانی و داخلی از کار و هنر شجریان شاهد بودهام و نسل ما در دههها و دورههای گذشته با صدا و آثار او تجربه زیسته داشتهایم و زمرمه و همسرایی کردهایم.