پس با اين سوابق [روحانی]، چرا او تاييد شد... با اين حساب اصولگرايان حامی شورای نگهبان در برابر عملکرد روحانی، مسئوليتی بيش از اصلاحطلبان دارن.
آيا اصلاحطلبان مسئول کارنامه اجرايي حسن روحاني هستند؟ به نظرم تا اندازه قابلتوجهي همينطور است!
به هر حال اصلاحطلبان چه بپذيرند و چه انکار کنند، زمينهساز پيروزي حسن روحاني در انتخابات سال 96 شدند و نميتوانند بهکلي از زير بار مسئوليت ناشي از عملکرد او شانه خالي کنند.
البته اصلاحطلبان ميتوانند مدعي شوند که روحاني پس از پيروزي در انتخابات به برنامههاي اعلامشده خود عمل نکرده است.
اين استدلال اما در قد و قواره بهانهجويي و مسئوليتگريزي است چراکه در فضاي سال 96 از نقطهنظر تحليلي از روز هم روشنتر بود که روحاني در صورت پيروزيِ دوباره، با حجم انبوهي از گرفتاريهاي داخلي و خارجي روبهرو ميشود... در آن سال، اصلاحطلبان، چشمهاي خود را به روي واقعياتي که افق سياسيِ داخل و خارج ايران را بهروشني ترسيم ميکرد، با نوعي هياهوي هيجاني و بلکه خودفريبي بستند و به هشدارها در اين مورد نيز نه فقط اعتنايي نکردند؛ بلکه به هر گونه هشداري از اين دست، با ديده تحقير و بعضا تمسخر نگريستند!
پس، صرفنظر از نوع سياستورزي معيوب و دولت - محور آنها، اصلاحطلبان به بيراهه رفتند و در اين مورد مسئول هستند.
از طرفي، وقتي برخي از آنها به جاي پذيرش مسئوليت، طفره رفتن حسن روحاني از وعدههايش را پيش ميکشند، توضيح نميدهند که او با تکيه به کدام ابزار قدرت و اهرم تاثيرگذار ميتوانست به گونهاي متفاوت از رفتار کنونياش در ساختارهاي انعطافناپذير فعلي عمل کند؟
هر پاسخي که اصلاحطلبان به اين پرسش ميدهند با توجه به چارچوب خطمشي سياسي آنها، به تناقضگويي تازهاي ختم ميشود... همه ميدانيم که انتخابات رياستجمهوري در ايران شبيه هيچ کشور ديگري نيست و امکان رقابت در اين انتخاب براي هر صاحبِ فکر و تخصص و توانايي وجود ندارد.
به عبارت روشنتر، فقط کساني ميتوانند در رقابت بر سر پست رياستجمهوري شرکت کنند که شوراي نگهبان شرايط خاصي را در وجود آنها احراز کند! ممکن است اعضاي شوراي نگهبان استدلال کنند که آنها که از دِل آدمها خبر ندارند، بلکه به شرايط ظاهري و اظهارنظرهاي رسمي نامزدها تکيه ميکنند و از اين جهت مسئوليتي در برابر عملکرد روساي جمهور ندارند.
اين استدلال در ظاهر و صورت، موجه جلوه ميکند اما در محتوا و ماهيت، شبيه استدلال اصلاحطلبان است، چرا؟ چون اولا حسن روحاني در دور نخست رياستجمهورياش رويکرد خود را نسبت به نحوه برخورد با مشکلات داخلي و خارجي روشن کرده بود و ثانيا در تبليغات رياستجمهوري دور دومش نيز بهوضوح تاکيد کرد که جز از طريق تعامل مثبت با جهان راهي براي حل مشکلات کشور و رفع تحريمها نميشناسد!
پس اينکه اصولگرايان بهطور مکرر روحاني را متهم ميکنند که او به دليل چشمداشت به مذاکره با «کدخدا» فرصتهاي داخلي را براي حل معضلات اقتصادي از دست داده است، نوعي گمراهسازي جامعه به قصد رفع مسئوليت از خود است، زيرا مگر روحاني در تبليغات انتخاباتي خود جز اين را گفته بود؟
يا در دور نخست رياستجمهورياش جز اين عمل کرده بود؟ پس با اين سوابق، چرا او تاييد شد... با اين حساب اصولگرايان حامي شوراي نگهبان در برابر عملکرد روحاني، مسئوليتي بيش از اصلاحطلبان دارند!