اگر به فرمان الهی در غدیر عمل می شد و حرمت آن ابلاغ و اکمال دین و اتمام نعمت الهی با ولایت امیر مومنان نگاه داشته میشد امروز جهان هستی تقدیری غیر از آن چه دارد، داشت.
و خداوند انسان را آفرید و آن قدر مرتبتش بخشید که گل سر سبد آفرینش باشد و مسجود ملائک و هر آن در مسیر رشد و کمال و سعادت گام بردارد تا شایستگی جانشینی حضرت حق در زمین را پیدا کند، آفریدگار حکیم برای طی این طریق توسط انسان، بزرگ ترین نعمت را، قدرت اندیشیدن و تفکر و عقل را، این «پیامبر درون» را در وجودش به ودیعت گذارد و پس آن گاه برای تکمیل نعمت در حق برترین آفریده خویش، پیامبرانی پرشمار از جنس خود انسان در اعصار و ادوار گوناگون برانگیخت تا رسیدن آدمی به آن چه لیاقت اوست یعنی سعادت و کمال هموارتر شود.
در میان این بزرگ و بزرگوار رسولان الهی، نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله پیامبران اولوالعزمی بودند که به وجود اعظم و اشرف همه فرستادگان الهی حضرت محمد مصطفی بعثت انبیا به اراده و مشیت و البته حکمت الهی، ختم شد.
حضرت ختم المرسلین که حبیب الله است و در همه آفرینش بی همتا اولین آیات وحی الهی و قرآن کریم را در غار حرا به گوش جان نیوشید از آن پس در طول 23 سال پیامبری و هدایت امت هر آن چه لازمه رشد و تکامل و سعادت بود و هست از جانب حق تعالی برای انسان به ارمغان آورد و چه رنج ها و سختی و زجرهایی که حبیب خدا برای گسترش کلمه حق و اکمل ادیان به جان نخرید.
عظیم الشان پیامبر اولوالعزمی که آن قدر تشنه بلکه به فرموده خداوند در قرآن مجید «حریص» به هدایت خلق بود که به نص صریح «لعلک باخعُ نفسک»جان گرانقدر و گرانمایه اش در شرف پر کشیدن از جسم مبارکش می شد.
حضرت سیدالمرسلین همه آن چه را که ضرورت هدایت و سعادت بشر بود و هست به بهترین شیوه ها و زیباترین و کامل ترین کلام و نیکوترین خُلق به انسان و انسانیت برای همه اعصار تا قیامت هدیه کرد تا رسید به حجةالوداع که اراده و مشیت حق تعالی بر ابلاغ امری بس مهم و سرنوشت ساز توسط پیامبر در میان آن خیل مسلمانان از حج برگشته و به سرزمین جُحفه و غدیر خم رسیده قرار گرفت، امری که خداوند حکیم ابلاغ آن را برابر و معادل کل رسالت حضرت خاتم و ابلاغ نکردنش را مساوی انجام ندادن رسالت حضرت برمی شمارد و تنها خدا می داند که در لحن و آهنگ و دل آیه «یا ایها الرسول بلَّغ ما انزل الیک من ربک...»
چه رازها و چه اسراری نهفته است که ابلاغ آن امر الهی یعنی اعلام وصایت و ولایت و امامت علی بن ابی طالب مساوی رسالت حبیب خدا و آن روز و آن هنگامه به نص صریح قرآن (الیوم اکملت لکم دینکم) روز اکمال دین و اتمام نعمت الهی می شود و بدین ترتیب به مشیت حق تعالی و البته حکمت بالغه الهی بعثت حضرت خاتم الانبیا که نیکوترین تقدیر برای هدایت بشر بود و هست به اکمال دین و اتمام نعمت الهی در غدیر خم سرانجامی نیکوتر می یابد و چون چنین است امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوالی که پرسیده می شود آیا برتر و بزرگ تر از روز غدیر وجود دارد سه بار قسم می خورند که لا، والله حضرت اشرف الانبیا در آن روز امر سرنوشت سازی را به فرمان الهی ابلاغ کردند که اگر همه مسلمانان به آن پیمان و بیعت و ابلاغ الهی وفادار می ماندند و فرمایش رسول گرانقدر اسلام را از سال ها پیش در «حدیث دار» و «حدیث منزلت» و ده ها و صدها روایت و فرمایش دیگر حضرتش در صراحت بر وصایت و جانشینی علی بن ابی طالب که در غدیر با عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به اوج رسید، به گوش دل و جان می شنیدند، نه پس از آن جمل و صفین و نهروانی رخ می داد و نه عاشورایی پیش می آمد و سر فرزند رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت به نیزه میرفت و نه... و نه امروز وهابیت و تکفیری و داعشی قد علم می کرد و نه ... اگر به فرمان الهی در غدیر عمل می شد و حرمت آن ابلاغ و اکمال دین و اتمام نعمت الهی با ولایت امیرمومنان نگاه داشته میشد امروز جهان اسلام بلکه جهان هستی قطعا تقدیری غیر از آن چه دارد، داشت.
همان علی علیه السلام تنها مولود خانه کعبه که خداوند علیّ اعلی او را به علی نامبردار فرمود، همان علی(ع) که حق تعالی به پیامبر فرمود زین پس او را «امیرالمومنین» بخوان، همان علی آن بنده و عبد خالص خدا که اولین ایمان آورنده به آیین محمدی بود، همان علی(ع) کاتب وحی، همان علی(ع) که بزرگ شده و هم نفس حبیب خدا بود، همان علی(ع) که تنها کفو زهرای اطهر بود، همان علی که جانفدای همیشگی پیامبر بود و در ماجرای لیلة المبیت آن مدال افتخار تنها برای او مقدر شد، همان علی(ع) که شوی صدیقه طاهره بود و پدر حسنین و زینبین، همان علی که به نص صریح قرآن بخشنده انگشتری به سائل در هنگام رکوع بود، همان علی(ع) که لافتی الاعلی ولاسیف الا ذوالفقار»، همان علی که اعلم، اتقی، ازهد، اعدل، اشجع خلق بعد از محمد مصطفی بود، همان علی که در آیه مباهله خداوند او را جان پیامبر خواندش، همان علی(ع) که کَننده درِ قلعه خیبر بود و به فرمایش حضرت رسول، ضربتش در یوم خندق برتر از عبادت جن و انس بود، همان علی که شمشیر از پی حق می زد، همان علی که جانش به جان پیامبر و مرادش گره خورده بود و در هیچ غزوه ای لحظه ای از محافظت از جان پیامبر غافل نبود و تا آخرین لحظات در سخت ترین جنگ ها سینه مبارکش سپر جان گران مقدار حبیب خدا بود، همان علی(ع) که قرآن ناطق بود و اما قاسطین به تزویر در مقابل اش قرآن بر نیزه کردند.
همان علی(ع) که تنها او امیرالمومنین است اما جفا چنان در حق اش روا می دارند که به گاه ضربت خوردنش در محراب عبادت و پیچیدن خبر این مصیبت عظما در شام اموی مذهب گفته می شود علی در مسجد چه می کرده؟ مگر او نماز می خوانده؟!
همان علی(ع) که خود می فرماید اگر همه پرده ها کنار رود ذره ای به ایمان علی اضافه نمیشود، همان علی که در مقابل درخواست اضافه برادرش عقیل از بیت المال آهن داغ به دست او نزدیک می کند، همان که باب علم نبوی است ،همان علی که ذکرش عبادت است و همو که قسیم نار و جنّت و ساقی کوثر، همان علی که همچنان مظلوم است حتی نزد برخی شیعیان، شیعیانی که علی و مراد و مولای علی(ع) را، حضرت رسول ختمی مرتبت را به رعایت اسلام ناب و اصول عقاید پاک و مطابق قرآن و عترت و مراعات اخلاق نیکو و اجرای احکام الهی نصرت و یاری و پیروی نمی کنند، همان علی که نهج البلاغه اش «اخ القرآن» است ولی برخی شیعیانش حتی یک بار آن را دور نکرده اند ولی جرج جرداق آن دانشمندی که مسیحی بود و ... 200 بار آن را با دقت می خواند و بررسی میکند و کتاب صوت العدالة انسانیه را در وصف مولا مینویسد و امثال او چه خوب دریافته اند که «ذکرُ علی عباده»، همان علی(ع) که به لطف و کرم و فضل الهی نام همه حق پرستان و مومنان و مسلمانان و شیعیان در زمره محبان و موالیان و پیروان واقعی حضرتش و جزو وفاداران به پیمان الهی غدیر ثبت و ضبط شد.