plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۲
کد مطلب : ۴۹۶۷

محمدرضا تاجیک: جريان اصلی اصلاح‌طلبی در انتخابات شرکت خواهد کرد

پيش‌بيني من اين است که جريان اصلي اصلاح‌طلبي در انتخابات شرکت خواهد کرد. همچنين پيش‌بيني مي‌کنم شخص رئيس دولت اصلاحات نيز در انتخابات شرکت خواهد کرد.
محمدرضا تاجیک: جريان اصلی اصلاح‌طلبی در انتخابات شرکت خواهد کرد
احسان انصاری: جریان اصلاحات در یکی از بزنگاه‌های مهم تاریخی خود قرار گرفته است. بزنگاهی که می‌تواند چشم‌انداز آینده این جریان را سفید یا سیاه تصویر کند. امروز جریان اصلاحات با این سوال جدی مواجه شده که آیا فعالیت‌های این جریان باید معطوف به کسب قدرت باشد یا می‌توان در بیرون از ساحت قدرت هم تاثیرگذار بود. چهره‌های اصلاح‌طلب نیز با نقد به درون، فضا را برای تصمیم‌گیری در این‌باره سنگین و مبهم کرده‌اند. نقدهایی که در برخی اوقات شبیه چنگ‌زدن به صورت اصلاحات و خودزنی است و بیش از آنکه راهکاری ارائه کند زمخت، صقیل و آزار دهنده شده است. اینکه امروز اصلاح‌طلبی به‌معنای تاریخی آن و نه اصلاح‌طلبی امروز در کجای تاریخ قرار گرفته و چه فردایی پیش‌رو دارد به یک سوال کلیدی برای این جریان تبدیل شده است. به همین دلیل نیز برخی به دنبال شرط گذاشتن هستند و برخی از هم‌اکنون اعلام می‌کنند دیگر حاضر نیستند زلف جریان اصلاح‌طلبی را به جریانی دیگر گره بزنند. این وضعیت جریان اصلاحات را در یک برزخ تصمیم‌گیری بزرگ قرار داده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این مسائل با دکتر محمدرضا تاجیک تئوریسین جریان اصلاحات گفت‌وگو کرده ایم که در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.


انتقادات اصلاح‌طلبان نسبت به رويکرد جريان اصلاحات نسبت به گذشته افزايش پيدا کرده است. آيا اين انتقادات براساس دغدغه و نگراني نسبت به آينده جريان اصلاحات مطرح مي‌شود و يا نوعي خودزني است که هيچ آلترناتيوي ارائه نمي‌کند؟

مشکل اينجاست که ما ادب و آداب «نقد» را نمي‌دانيم. به همين دليل نقدي که مطرح مي‌کنيم در قالب «نق»، تخريب و عبور خود را نشان مي‌دهد. نقد به‌معناي اصيل آن به‌معناي چيزي کاهيدن نيست، بلکه چيزي افزودن است. در نقد ابعاد يک موضوع که مغفول مانده آشکار مي‌شود. با اين وجود در فرهنگ سياسي ما نقد يک معناي تخريبي و سلبي پيدا کرده است. امروز نقد در جامعه ما به يک عادت‌واره عاميانه تبديل شده که کساني که از آن استفاده مي‌کنند به‌واسطه آن تشخص پيدا مي‌کنند. چنين افرادي فرياد مي‌زنند «من نيز هستم» و «تشخيص مي‌دهم». اين‌گونه افراد با نقد بر جرياني که فروغ و شکوفايي خود را از دست داده مرزکشي خود را نشان مي‌دهند. به همين دليل نيز من نام اين را هرچه بگذارم نقد نخواهم گذاشت. نکته ديگر اينکه نقدي که امروز درباره جريان اصلاح‌طلبي مطرح مي‌شود متن و بطن جريان اصلاح‌طلبي را زير سايه سنگين «پاک‌کن» خويش قرار داده است. اين نقد به کليت جريان اصلاح‌طلبي خدشه وارد مي‌کند و زيبايي‌هاي قضيه را نمي‌بيند. از سوي ديگر نوعي خلط زمخت و خشن در اين نقد نهفته است. اين خلط نيز بين کنشگران جريان اصلاحات و خود جريان اصلاح‌طلبي وجود دارد. امروز کساني که کنش آنها جريان اصلاحات را با نوعي بحران حيثيتي و مقبوليت و مشروعيت مواجه کرده، سويه‌هاي نقد خود را متوجه کليت جريان اصلاح‌طلبي کرده و از اين نقد ريسماني ساخته‌اند تا از چاهي که خود و جريان اصلاح‌طلبي را در آن انداخته‌اند بيرون بيايند. اينجاست که ما بايد اين خلط تاريخي را بر دامن آفتاب بيفکنيم و آن را آشکار کنيم. چه‌بسا در پشت اين خلط تاريخي کساني به فکر نجات خود هستند که جريان اصلاح‌طلبي را به وضعيت امروز رسانده‌اند. امروز نعش اصلاح‌طلبي روي دستان ماست. کساني که اين نعش را روي دست ما گذاشته‌اند بايد مورد نقد جدي قرار بگيرند. همين افراد امروز معرکه‌گردان فضاي نقد جريان اصلاحات شده‌اند تا خودشان از اين نقد مصون بمانند. به همين دليل نبايد چنين اجازه‌اي به اين افراد بدهيم.


شما در اظهارات خود از کلماتي مانند «پاک‌کن»، «عبور» و «تاکتيک» استفاده مي‌کنيد. چرا معتقديد نقد اصلاحات زير سايه پاک‌کن قرار گرفته و برخي افراد با تاکتيکي که در پشت پرده دارند به دنبال عبور از اصلاح‌طلبي هستند؟

گاهي نقد نه به حيثيت نقد صورت مي‌گيرد، بلکه نوعي کنش تاکتيکي و راه برون‌رفت است. در اين زمان نقد به‌واسطه بازتوليد هويتي و شخصيتي افراد صورت مي‌گيرد. در اينجا نقد به‌واسطه حيثيت دروني خود مورد بهره‌برداري قرار نمي‌گيرد و به‌جاي اصلاح، يک کنش اصلاحي است که صورتي بر صورت‌ها و خوانشي بر خوانش‌هاي متن مي‌افزايد. چنين تاکتيکي در دستور کار کساني قرار گرفته که جريان شاداب و فربه اصلاح‌طلبي را در بازي زمخت قدرت خلاصه کردند. اين افراد براي رسيدن به قدرت از سرمايه تاريخي جريان اصلاحات به صورت ابزاري استفاده کردند. امروز که جريان اصلاحات دچار بحران مقبوليت شده اين عده ساز جدايي سرداده‌اند. اين يک جفا و خيانت تاريخي است که توسط برخي به‌اصطلاح اصلاح‌طلب عليه جريان اصلاحات صورت مي‌گيرد. به همين دليل بايد به پشت پرده اين فعاليت‌ها نگاه کرد که با چه هدفي چنين رويکردي در دستور کار قرار گرفته است. برخي با اين نقد خود پاک‌کني ساخته‌اند تا زشتي‌ها خود را پاک کنند. امروز اين افراد همه لايه‌هاي جريان اصلاح‌طلبي را زير سايه پاک‌کن خود قرار داده‌اند و سطربه‌سطر و ورق‌به‌ورق متن اصلاح‌طلبي را پاک مي‌کنند. روي ورق‌هاي پاک‌کرده نيز ديکته و انشاي ديگري مي‌نويسند؛ ديکته و انشايي که هرچه باشد اصلاح‌طلبي نيست. چه‌بسا با آن ديکته و آن خطي که مي‌نويسند بتوانند همچنان در بازي قدرت حضور داشته باشند. اين عده به دنبال اين هستند که روي دوش ديگران قرار بگيرد و با ترفندهايي مانند ائتلاف بتوانند حرکت بعدي خود را به سمت بازي در زمين قدرت تببين کنند. به همين دليل بايد احساس خطر کرد. از کساني بايد احساس خطر کرد که از اصلاح‌طلبي تنها صورتک آن را برچهره دارند. کساني که از اصلاح‌طلبي تنها صورتکي از آن بر چهره دارند، ديکتاتور‌هاي خشني هستند که تنها اراده معطوف به قدرت و منفعت دارند. به همين دليل نيز به هر حشيشي متوسل مي‌شوند و هر هزينه و سرمايه تاريخي جامعه را در راستاي رسيدن به قدرت مورد استفاده قرار مي‌دهند.


آيا اين عده در پشت پرده به رهبري جريان اصلاحات فکر مي‌کنند؟

اراده‌اي وجود دارد که در کالبد جريان اصلاح‌طلبي بخزد و آن را به شکل ديگري ظاهر کند. اين اراده به دنبال تحول گفتمان، سامان تشکيلاتي، رهبري و تاکتيک‌ها و استراتژي‌هاي جريان اصلاحات براي حضور در قدرت است. هدف نيز تصوير ماکروفيزيک قدرت و ماکروسياست است. دليل اصلي اين رويکرد نيز به اهداف خرد شبه‌حزبي بازمي‌گردد. بنده حتي نمي‌توانم نام آن را حزب بگذارم بلکه معتقدم شبه‌حزبي است. شبه‌حزب و گروهي که جز بازي قدرت چيز ديگري نمي‌داند. حيات و ممات اين افراد در قدرت تعريف مي‌شود. اگر در درون قدرت حضور داشته باشند حيات دارند و اگر در بيرون از قدرت قرار داشته باشند احتضارشان فرامي‌رسد. بسياري از کساني که خود را ناقد جريان اصلاح‌طلبي معرفي مي‌کنند مانند ماهياني هستند که اگر بيرون از درياي قدرت قرار بگيرند مي‌ميرند. اين افراد فاقد اين توانايي هستند که در قاعده و هرم جامعه تغيير و تحول ايجاد کنند. به همين دليل نيز تصوير خود را بر در و ديوار قدرت چسبانده‌اند و تلاش مي‌کنند اين تصويرها پايين کشيده نشود و در ساحت قدرت تصوير آنها همواره نصب شده باشد.


آيا جريان اصلاحات از آغاز تا به امروز داراي ساختار رهبري بوده است؟

جريان اصلاحات از آغاز به شکل يک حزب بروز و ظهور نداشته است. جريان اصلاحات يک جريان پلوراليستي و قبيله‌سبک بود. يک سوپرمارکت ايده‌ها و نظريه‌ها بود. اگرچه پس از مدتي برخي تلاش کردند آن را در قالب تنگ احزاب خلاصه کنند و خود را به‌عنوان نمود جريان اصلاحات معرفي کنند. با اين وجود جريان اصلاحات، جرياني سيال و در حال صيرورت و نقد دائمي خود، قدرت و سياست بوده است. اين جريان امکان ايستادن در يکجا و قرارگرفتن در يک قاب و قالب را ندارد. همواره قاب‌شکني و قالب‌شکني مي‌کند و فربه‌تر از آن است که آن را يک فضاي خاص قرار داد. چنين جرياني که به تعبير بديو در جريان «شدن» و صيرورت، خود را تعريف مي‌کند داراي رهبري خودجوش است. يعني رهبري چنين جرياني براساس يک فرايند انتخابي و انتصابي شکل نگرفته است. به صورت خودجوش آحاد اين جريان روي فرد يا افرادي متمرکز مي‌شوند. اين افراد نيز در قامت رهبران اين جريان ظهور پيدا مي‌کنند. اين به‌معناي اين نيست که در خود اين رهبران اراده‌اي براي رهبري وجود داشته باشد. رئيس دولت اصلاحات در هيچ‌جا خود را مدعي يا رهبرجريان اصلاحات معرفي نکرده‌اند. با اين وجود به دليل کاريزما و مقبوليتي که ايشان در بين اصلاح‌طلبان داشته‌اند به‌عنوان رهبر جريان اصلاحات مطرح شده‌اند. در شرايط کنوني نيز نمي‌توان آلترناتيوي براي ايشان متصور بود. رئيس دولت اصلاحات از يک فرد خارج است و يک سرمايه تاريخي به شمار مي‌رود. ايشان تجلي يک گفتمان و يک جريان است که به صورت تاريخي شکل گرفته است. اين مساله تنها در مورد ايشان صادق است و درباره ديگران وجود ندارد. به همين دليل نيز بنده معتقدم جريان اصلاح‌طلبي در فضاي سوبژکتيو و ذهنيني آحاد جامعه داراي رهبري بوده و هست. اين رهبري نيز به اندازه‌اي داراي مقبوليت است که ايجاد هرگونه آلترناتيو براي ايشان تنها يک کنش معطوف به قدرت خواهد بود.


برخي تئوريسين‌هاي اصلاح‌طلب از حضور مشروط در انتخابات سخن مي‌گويند. اين در حالي است که قاطبه اصلي اصلاح‌طلبان با هرگونه ائتلاف در انتخابات آينده مخالف هستند. در شرايطي که احتمال ردصلاحيت چهره‌هاي برجسته اصلاح‌طلب وجود دارد به نظر شما جريان اصلاحات بايد با چه استراتژي‌اي وارد انتخابات مجلس شود؟

بنده پيش‌بيني خود از انتخابات آينده را براي بزرگان جريان اصلاحات بيان کرده‌ام و همان پيش‌بيني را براي شما نيز بيان مي‌کنم. پيش‌بيني من اين است که جريان اصلي اصلاح‌طلبي در انتخابات شرکت خواهد کرد. همچنين پيش‌بيني مي‌کنم شخص رئيس دولت اصلاحات نيز در انتخابات شرکت خواهد کرد. با اين وجود برخي طيف‌هاي جريان اصلاح‌طلبي براي حضور در انتخابات شروطي را خواهند گذاشت. پيش‌بيني من اين است که اين شروط در نهايت عقيم خواهد ماند. در چنين شرايطي جريان اصلي اصلاحات در انتخابات شرکت خواهد کرد. مساله مهم اين است که آيا جريان اصلاحات از چنين استعدادي برخوردار است که در فرداي محقق‌نشدن شروطش در خود يک نوع تغيير گفتماني و هويتي ايجاد کند؟ آيا جريان اصلاحات اين آمادگي را دارد که اگر به هر دليلي به دنياي گفتماني ديگري پرتاب شد بتواند در آن دنيا به حيات خود ادامه دهد؟ آيا اگر جريان اصلاحات در انتخابات شرکت نکند در فرداي انتخابات آن نخواهد بود که امروز است؟ آيا در اين شرايط دچار شکاف‌هاي عميق دروني نخواهد شد؟ آيا از درونش دگرهاي ديگري برنخواهند خاست؟ اين سوالاتي است که بايد به آن پاسخ داد و تمهيدات لازم را درباره آن لحاظ کرد. اگر شروط اصلاح‌طلبان در انتخابات تحقق پيدا نکند و جريان اصلاحات در فرداي انتخابات به دنياي گفتماني ديگري پرتاب شود اين احتمال وجود دارد که دوباره اصلاح‌طلبان به يک نوع دريوزدگي بازگشت به قدرت دچار شوند. مگر امروز برخي اصلاح‌طلبان رهبران88 را مورد نقد قرار نمي‌دهند که اگر در آن مقطع زماني چنين کنشي انجام نمي‌دادند چنين برچسبي بر چهره اصلاح‌طلبي نمي‌خورد و اصلاح‌طلبان مي‌توانستند کنش بهتري در فضاي سياسي داشته باشند. شک نکنيد در فرداي چنين روزي نيز سروکله همين افراد پيدا خواهد شد و خواهند گفت شما بوديد که جريان اصلاح‌طلبي را به دنياي ديگري پرتاب کرديد. به همين دليل نيز از «دگر» درون به «دگر» بيرون و يا از «پوزيسيون» به «اپوزيسيون» تبديل شديم. بايد براي چنين روزي از هم‌اکنون برنامه‌ريزي کنيم. آيا در چنين شرايطي مي‌توان جريان متکثر اصلاح‌طلبي را در يک رويکرد همگون هدايت کرد و يا اينکه در اين زمان دوباره شيارها و فاصله‌ها خود را نشان خواهد داد؟ البته کساني هستند که بدون هيچ شرطي در انتخابات شرکت خواهند کرد؛چراکه حيات و ممات آنها در قدرت تعريف مي‌شود. چه در زمستان که «هوا بس ناجوانمردانه سرداست» و چه در تابستان که «هوا بس ناجوانمردانه گرم است». جريان اصلاحات يک گستره معنايي است که از راديکاليسم تا محافظه‌کاري افراطي در آن موجوديت دارند. طبيعي است که برخي ساز خود را براي عبور از کليت انتخابات کوک کرده‌اند و در اين جهت مسائل را تئوريزه مي‌کنند. البته کساني که چنين رويکردي را دنبال مي‌کنند عده قليلي هستند و تاثير آنها روي جريان اصلاح‌طلبي رسمي اندک است.


شما معتقد به حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات هستيد؟

امروز فضاي گفتماني جريان اصلاح‌طلبي معطوف به انتخابِ «انتخاب» است. انتخاب انتخاب نيز به‌معناي انتخاب يک روش و منش مدني براي تغيير است. اگرچه من متوجه بازي قدرتي که در پشت صحنه صورت مي‌گيرد هستم. با اين وجود معتقدم جريان اصلاحات در يک مسير استراتژيک بايد اين مساله را مشخص کند که آيا استراتژي‌اي که دنبال خواهد کرد معطوف به انتخاب انتخاب است و يا يک مسير غيرانتخاباتي را دنبال خواهد کرد. جريان اصلاحات از نظر طبيعي يک جريان مدني است که تلاش مي‌کند از رهگذرهاي مدني تغييرات خود را رقم بزند. به همين دليل من درباره انتخاب افراد و گروه‌ها بحث نمي‌کنم بلکه معتقدم بايد روي استراتژي انتخاب انتخاب فکر کرد. گاهي لازم است بدون اينکه از انتخاب انتخاب عدول کنيد با پاسداشت انتخاب از قدرت عدول کنيد. يعني وارد فضاي انتخاب انتخاب شويم اما نه لزوما براي تسخير قدرت. برخي اوقات نوعي عدول و عبور از قدرت پيروزي به شمار مي‌رود. گاهي اوقات خارج‌شدن عامدانه و عالمانه از ساحت قدرت مرسوم و تمرکز روي ساحت‌هاي مياني و پاييني جامعه مي‌تواند به‌معناي پيروزي باشد. به همين دليل لزومي ندارد همواره پيروزي را مترادف با کسب قدرت در نظر بگيريم. بنده دو لايه را مشخص مي‌کنم. نخست لايه انتخاب انتخاب است و دوم اينکه اگر وارد وادي انتخاب انتخاب شديد آيا لزوما بايد به دنبال کسب قدرت باشيد يا خير؟ آيا همچنان بايد در فضاي سياسي فعاليت کرد و يا اينکه مي‌توان روي فضاي اجتماعي يا فرهنگي شيفت کرد و ريزقدرت‌ها را تفسير کرد. من از جمله افرادي هستم که همواره گفته‌ام حيات جريان اصلاح‌طلبي را نبايد در فضاي قدرت خلاصه کرد. بايد جريان اصلاحات را از اين چنبره نجات داد تا اجازه تنفس و شکوفايي پيدا کند. ما يک جريان فربه را در يک محدوده تنگ و باريک محدود کرده‌ايم. اين در حالي است که بايد اين جريان را از اين فضاي تنگ و باريک خارج کنيم و اجازه دهيم در عرصه معرفتي و گفتماني فراخ‌تري فعاليت کند. به همين دليل جريان اصلاح‌طلبي نياز به‌نوعي تعطيلي تاريخي دارد تا خود را بيرون از ساحت قدرت ريکاوري کند. اينجاست که اين جريان قدرت از دست رفته را دوباره بازمي‌يابد. به همين دليل شايد نگاه من از نگاه دوستان در اينجا فاصله مي‌گيرد.


از اظهارات شما چنين برمي‌آيد که موافق حضور در انتخابات هستيد اما با حضور در قدرت به هر قيمتي مخالف هستيد. آيا چنين است؟

انتخاب من انتخاب است و به همين دليل نمي‌خواهم اين روزنه بسته شود. انتخابات يک عرصه فراخ و يک دروازه ورود نيست و بلکه يک روزنه است. آيا اگر اين روزنه بسته شود ما آلترناتيو ديگري خواهيم داشت و با برگ ديگري مي‌توانيم بازي کنيم و يا اينکه اين روزنه مي‌تواند ما را به سمت دريچه‌اي ببرد که بتوانيم فرداي بهتري را ببينيم؟ اين سوالاتي است که امروز در مقابل جريان اصلاح‌طلبي قرار گرفته است و اين جريان بايد تکليف خود را با اين سوالات مشخص کند. نکته ديگر اينکه آيا دستي که با اين کارت‌ها بازي مي‌کند دست اصلاح‌طلبي است يا دست‌هاي ديگري به اين سمت دراز خواهد شد. ما بايد قبل از واقعه به فکر آن باشيم وگرنه آب رفته را به جوي بازگرداندن کار مشکلي خواهد بود. کساني که اين تصميم‌گيري را انجام مي‌دهند بايد نسبت به تصميم خود مسئوليت‌پذير باشند و اگر در فرداي اين تصميم هزينه‌اي متوجه آنها باشد بايد اين هزينه را بپردازند. من معتقدم جريان اصلاحات نياز به يک تعطيلي تاريخي دارد و براي مدتي بايد از سرزمين قدرت خارج شود. البته اين نظر شخصي من است و نه نظر جريان اصلاحات.


در شرايطي که جريان اصلاحات لاغر و نحيف شده آيا از اين توانايي برخوردار است که در اين تعطيلي تاريخي خود را احيا کند و به يک جريان شاداب و فربه تبديل شود؟ آيا کساني که موي اصلاح‌طلبي را به قدرت گره زده‌اند در چنين شرايطي عرصه را بر اصلاح‌طلبان تنگ نخواهند کرد؟

قدرت همواره داراي يک چهره ژانوسي بوده و مانند آب و آتش عمل کرده است. قدرت يک تيغ دولبه است. قدرت مرسوم همان چيزي است که مقبوليت و مشروعيت را از جريان اصلاحات گرفته است. هنگامي که وارد درياي قدرت مي‌شويد قطعا خيس خواهيد شد. کسي نمي‌تواند وارد درياي قدرت شود و خيس نشود. همان‌گونه که قرار است از مواهب قدرت برخوردار باشيد بايد منتظر مضرات آن نيز باشيد. به قول بزرگي هنگامي که قصد داريد کندوي عسل را برداريد بايد نيش زنبور عسل را هم محاسبه کنيد. اين نوش بدون آن نيش حاصل نمي‌شود. عقل ابزاري حکم مي‌کند که جريان اصلاحات در شرايط کنوني محاسبه کند که آيا نوش قدرت براي اين جريان مفيد‌تر است يا نيش آن. عقل ابزاري همان است که دوستان در گذشته به‌عنوان ائتلاف از آن استفاده کردند. من با توجه به شرايط موجود معتقدم جريان اصلاحات نمي‌تواند وارد اين بازي کلان شود و بازي خود را دراندازد. در بازي کلان قدرت در جامعه ما نوعي منطق و اخلاقيات حاکم است. فضاي اين بازي است که مشخص مي‌کند چه کساني خودي و چه کساني دگر اين فضا محسوب مي‌شوند. سوال اينجاست که اگر در دست تو يک کارت قرار دارد اما در دست رقيب شما ده کارت قرار دارد آيا همچنان حاضر هستي در سر ميز بازي بنشيني يا چون بازي را عادلانه نمي‌داني از بازي کناره‌گيري مي‌کنيد؟ اين يک انتخاب استراتژيک است. اين نکته را نيز بايد در نظر داشت که هنگامي که از بازي کناره‌گيري مي‌کنيد انتخاب بازي را به کلي از دست داده‌ايد. آيا جريان اصلاح‌طلبي به چنان رشادت و بلوغي رسيده که با يک کارت در دست بر رقيبي با ده کارت پيروز شود؟ من اين بلوغ را در جريان اصلاح‌طلبي مشاهده نمي‌کنم. جريان اصلاحات بايد وضعيت‌شناسي کند که در شرايط کنوني چه استراتژي در پيش بگيرد. شايد گاهي لازم است بدون اينکه در بازي شرکت نکني براي شکست در بازي شرکت کنيد. اگر شرايط به اين شکل نباشد در فرداي پيروزي اگر بتوان نام آن را پيروزي گذاشت شکست خواهيد خورد. چون امکان کنش‌گري و کارآمدي وجود ندارد. تجريه تاريخي نشان داده کساني که در چنين وضعيتي در ساحت قدرت قرار مي‌گيرند آن مي‌کنند که قبل از آن ناقد و نافي آن بوده‌اند. من معتقدم براي نجات اصلاح‌طلبي تاريخي و نه اصلاح‌طلبي موجود زمان آن فرارسيده که ما يک تنفس تاريخ به خود بدهيم.

انتهای پیام/*
۳
مرجع : آرمان ملی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما