plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۷
کد مطلب : ۹۸۸۱

ریشه قتل «رومینا» کجاست؟

چند روزی است که نام «رومینا» دختر ۱۴ ساله گیلانی بر سر زبان‌ها افتاده است؛ دختری که با پسر مورد علاقه‌اش که حدود ۳۰ سال سن داشته برای چند روزی از خانه فرار می‌کند، اما پس از بازگرداندنش به خانه، درنهایت به دست پدر به قتل می‌رسد، اما از نظر روانشناسی، ریشه قتل «رومینا» کجاست؟
ریشه قتل «رومینا» کجاست؟
به گزارش ایصال نیوز، یک متخصص روانشناسی کودک و نوجوان، روابط خطرناک دختران با جنس مذکر را ناشی از روابط سرد و معیوب پدر با دخترش در دوران سه تا چهار سالگی عنوان می‌کند. گوهر انزانی- متخصص روانشناسی کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، ضمن تاکید بر اهمیت موضوع دوران بلوغ دختران و ویژگی‌های آن، به تحلیل ابعاد مختلف این دوران و نحوه رفتار پدران ایرانی با دخترانشان و همچنین عوامل بروز خشونت در خانواده‌ها پرداخت.

وی با اشاره به اینکه رومینا در سن بلوغ قرار داشته است، می‌گوید: بلوغ مرحله بحرانی است که در گذر این دوران زیربنای زندگی بزرگسالی فرد، پی‌ریزی می‌شود؛ در واقع بلوغ نقطه عطفی برای زندگی است که مابین کودکی و بزرگسالی تغییرات زیادی چون تغییر جسمانی، روانی، رفتاری و پیدایش احساس ثانویه جنسی در فرد رخ می‌دهد اما در این مرحله باید نوجوانان مهارت‌هایی کسب کنند تا بتوانند هویت مستقل خود را شکل دهند، زیرا آنها در مرحله سختی از زندگی قرار دارند و انتخاب‌هایشان بسیار متنوع می‌شود که اگر به خوبی از این مرحله عبور نکنند ممکن است دچار مشکل روانی، ازدواج ناموفق، بیماری‌های عفونی، مشکلات جسمی و روحی و... شوند.

وی ادامه می‌دهد: بدنبال ایجاد تغییرات در بدن در پی دوران بلوغ لازم است والدین برای پیشگیری از بحران‌های بلوغ آموزش‌هایی دریافت کنند زیرا در دوران مذکور حس کنجکاوی نسبت به جنس مخالف،‌ شکل‌گیری باور، بروز احساسات عاطفی، حس استقلال‌طلبی، اضطراب، استرس، افسردگی و ترس و... می‌تواند از پیامدهای این دوران باشد.

این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان یادآور می‌شود: دختران در دوران بلوغ کیفیت خاصی از حیات خود را پذیرا می‌شوند و این احساس را دارند که زنی کامل هستند اما در این مرحله بدون کمک والدین و جامعه نمی‌توانند خود را با جامعه سازگار کنند لذا در این مرحله که فرد دچار بهت‌زدگی و گیجی شده و اضطراب و ناامنی در او افزایش می‌یابد، پس به دنبال هویت خود می‌رود، اما در این مسیر ممکن است به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه نیز دچار اشتباهاتی هم شود.

انزانی در ادامه درباره سخت‌گیری‌ها نسبت به دختران در دوران بلوغ نیز بیان می‌کند: طی این دوران نوجوانان علاقه دارند به جنس مخالف نزدیک شوند و پژوهش‌ها نشان داده است که این موضوع پدیده‌ای طبیعی است که اگر این کشش به سمت اشتباه پیش رود منجر به درگیری خانوادگی، ناراحتی عاطفی و مشکل اخلاقی و اجتماعی خواهد شد. تحقیقات آلفرد کینزی- روانشناس نیز نشان داده است که لغزش‌ها در سن ۱۳ تا ۱۵ سالگی طبیعی است.

وی در ادامه درباره مسئولیت والدین و نوع رفتارها آنها نسبت به دختران در سن بلوغ نیز توضیحاتی ارائه می‌دهد و می‌گوید: در دوران بلوغ والدین باید خصوصیات بلوغ را بشناسند و درک کنند، همچنین مهارت‌های زندگی مانند کنترل خشم، استرس، رفتارهای جرات‌مند و همدلی را بدانند و کمک کنند که اعتماد به نفس دختر نوجوانشان شکل گیرد، برای او برنامه‌ریزی کنند و مسئولیت‌پذیری خانوادگی را در او شکل دهند.

این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان تاکید می‌کند که ارتباط عاطفی دختران در سن بلوغ با پدرانشان بسیار مهم است، باید توجه کرد که ارتباط دختر با پدر به تاریخچه زندگی پدر بازمی‌گردد؛ به طور مثال پدری که از سوی مادر خود عشق و محبت را دریافت کرده است، می‌آموزد که با دختر خود چطور برخورد کند، اگر پدر توسط مادرش تنبیه شده باشد یا مادرش نسبت به او سختگیری داشته باشد نوع دیگری از کنش و واکنش اتفاق می‌افتد.

برخی اوقات نیز ممکن است پدر ارتباط خوبی با دختر خود نداشته باشد لذا در این مرحله تاریخچه ارتباطی پدر با خانواده خود بسیار مهم است.

انزانی ادامه می‌دهد: اگر پدر حامی فرزندش باشد و به بهبود ارتباط خود با فرزندش کمک کند می‌توان گفت که مرحله گذار از بحران به خوبی برای فرزند دختر طی می‌شود اما در این مرحله باید بدانیم که کودکان (دختر) ۳ تا ۷ سال مهمترین ارتباط را با پدرشان دارند و دوست دارند عشق بی‌قید و شرط را از پدرشان دریافت کنند، در این مرحله توجه به جنس مذکر افزایش می‌یابد و علاقه‌مندند که از پدرشان عشق، علاقه و حس دوست‌داشتنی بودن را دریافت کنند. پدر نیز باید برای دختر وقت بگذارد و به او محبت کند این درحالیست که به نظر می‌رسد بسیاری از پدران ایرانی مهارت اجتماعی مناسب را در برخورد با فرزندان خود چندان نمی‌دانند. پدران ایرانی نمی‌دانند که دوران کودکی برای دختر پایه‌ریز بحران بلوغی است که او قرار است با آن مواجه شود.

وی یکی از مشکلات پدران را این موضوع عنوان می‌کند که آنها نمی‌دانند با فرزندان خود چطور برخورد کنند و مادران نیز نمی‌دانند چطور روح زنانه را در دخترشان پرورش دهند و چطور همانندسازی کنند، چطور به فرزندشان عشق بی‌قید و شرط دهند و همین روند باعث می‌شود که مکانیزم خانواده ایمن شکل نگیرد.

این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان می‌گوید: طبق پژوهش‌ها روابط خطرناک دختران با جنس مذکر ناشی از روابط سرد و معیوب با پدر در سن سه الی چهار سالگی تا مرحله بلوغ است؛ پدرانی که بیش از حد سرزنش، تهدید و سخت‌گیری می‌کنند، اجازه برقراری ارتباط ایمن به دخترشان را نمی‌دهند، پس ممکن است دختر درگیر ارتباطات خطرناک شود.

انزانی ادامه می‌دهد: حتی اگر پدری از سوی دختر خود موردی را می‌بیند نیز باید با مشاور متخصص مشورت کند تا از بروز خشونت‌های خانگی پیشگیری شود.

وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با اشاره به موضوع اعمال خشونت علیه زنان و دختران می‌گوید: در حال حاضر به نظر می‌رسد تضییع حق و اعمال خشونت از سوی جنس مخالف علیه دختران و مادران در خانواده و فضای خانه در حال شدت است این موضوع باعث بروز مشکلات جسمانی و روانی خواهد شد.

در این میان ممکن است خشونت به علت ترس‌های پدر خانواده باشد؛ ترس‌هایی ناشی از اشتباه همسر یا دخترش، ترس از دست دادن فرزند، ترس از آسیب دیدن فرزند و قضاوت دیگران یا بی‌آبرو تلقی کردن او از سوی دیگران؛ این ترس‌ها میزان خشم درونی را افزایش داده و فرد به طور ناخودآگاه درگیر خشونت‌های خانوادگی شود، البته باورهای حاکم بر جامعه نیز بر این ترس‌ها دامن می‌زند.

وی ادامه می‌دهد: باورهای جامعه بر این موضوع حاکم است که مرد، سالار و حاکم خانواده است و می‌تواند از مکانیزم خانواده خود محافظت کند و قرار است تا هیچ انگ و برچسبی بر روی فرزندش نباشد به همین دلیل پدران فارغ از اینکه بدانند دخترانشان چه مرحله‌ای از زندگی را سپری می‌کنند درگیر تعصبات و ناآگاهی‌ها می‌شوند، در بسیاری از مواقع این مکانیزم‌ها از قبل در خانواده‌ها ریشه دارد.

این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان با اشاره به پدر رومینا که دختر ۱۴ ساله‌اش را به قتل رسانده است، می‌گوید: شاید وقوع این اتفاق ریشه در یادگیری باشد؛ یعنی ممکن است پدر فیلم‌ها یا سریال‌هایی را تماشا کرده است که خشونت را در آن پرورش داده‌اند، شاید پدر ترس‌های زیادی داشته است، شاید با والدین خود ارتباط عمیق عاطفی نداشته است اما باید به این نکته نیز توجه کرد که بسیاری از افرادی که درگیر خشونت‌های خانگی می‌شوند ممکن است دچار اختلالات روحی و روانی نیز باشند که متاسفانه در اکثر اوقات تا زمانی که اتفاق حادی رخ ندهد به مشاور متخصص مراجعه نکنند و خشونت‌ها را به تعصب ارتباط دهند و تصور کنند که اگر پدری علیه دختر یا فرزندش خشونت دارد، تعصب دارد.

این ناآگاهی‌ها باعث می‌شود شاهد اتفاقاتی مانند قتل «رومینا» باشیم در حالی که شاید فقط مرحله رشدی و نیاز به محبت و حمایت عاطفی فردی مثل پدر او را به این ارتباط سوق داد.

انتهای پیام/*
۲
مرجع : ایسنا
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما