به گزارش ایصال نیوز، رئیس کمیسیون توسعه و بهسازی توس شورای اسلامی شهر مشهد گفت: امسال برنامههای متنوعی در مشهد برای بزرگداشت حکیم فردوسی مصادف با ۲۵ اردیبهشت در نظر گرفته شده است.
مجید طهوریان عسکری گفت: برنامههای گرامیداشت روز فردوسی در سه بخش برگزار میشود، برنامهای برای افراد خواص و اثرگذار در حوزه فردوسی و انجمنهای مردمنهاد برنامهریزی شده است،
مرکز پژوهشهای شورای شهر مشهد نیز برنامهای با محور هویت و شاهنامه در این ایام برگزار خواهد کرد.
رئیس کمیسیون توسعه و بهسازی توس شورای اسلامی شهر مشهد گفت: در بخش نخبگانی نیز با تولیگری دانشگاه فردوسی برگزار میشود، قرار شده است برخی از مجموعه همایشهای علمی در این زمینه در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شود.
او گفت: بخش سوم برنامهها ویژه عموم مردم طراحی شده است. مجموعه سازمان فرهنگی شهرداری مشهد به مدت ۱۰ شب در جلوخان آرامگاه جشنوارهای با محور نشاط و شادابی شهروندان و معرفی ادبا و شاهنامه فردوسی برگزار خواهد کرد.
همچنین مقرر شده یک دسته اجرای سرود میدانی در سطح شهر نیز برگزار شود.
طهوریان عسکری گفت: همچنین جشنواره ادبی رمان حماسی نیز در ۲۵ اردیبهشت جایزههای سال خود را اهدا خواهد کرد، رونمایی از تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی در آرامگاه و تحویل آن به سفیر کشور ایتالیا از دیگر برنامههای روز بزرگداشت آرامگاه فردوسی است.
او گفت: در محدوده آرامگاه فردوسی میدانی به نام سپهبد وجود دارد که فراخوان دریافت آثار هنرمندان برای نصب در همان میدان همان روز انجام خواهد شد. سه اثر موسیقی با گویش فارسی، تاجیک و افغانی نیز تولید خواهد شد و در اختیار عموم علاقهمندان در حوزه شعر و ادب فارسی قرار خواهد گرفت.
گفتنی است؛ در روز بزرگداشت فردوسی در ایران روز ۲۵ اردیبهشت که به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شدهاست، هر ساله آیینهای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار میشود.
خلاصه ای از شرح زندگی نامه حكيم ابوالقاسم فردوسی
استاد بزرگ بي بديل ، حكيم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسي(توس)، حماسه سراي بزرگ ايران و يكي از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسي و از مفاخر نامبردار ملت ايرانست كه به علت همين عظمت مقام و مرتبت، سرگذشتش مانند ديگر بزرگان دنياي قديم با افسانه و روايات مختلف در آميخته است. مولد فردوسی قريه باژ از راء ناحيه طابران (يا: طبران) طوس بود، يعني همانجا كه امروز آرامگاه اوست، فردوسی در آن دِه در حدود سال 329 – 330 هجري، در خانواده اي از طبقه دهقانان چشم به جهان هستي گشود. چنان كه مي دانيم "دهقانان" يك طبقه از مالكان بودند كه در دوره ي ساسانيان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي) در ايران زندگي مي كردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند .
فردوسی به خاطر تعلق به اين طبقه از جامعه، از تاريخ ايران وسرگذشت نياكان خويش آگاهي داشت، به ايران عشق مي ورزيد، به ذكر افتخارات ملي علاقه داشت. وي از خانداني صاحب مكنت و ضياع و عقار بود و به قول نظامي عروضي صاحب چهار مقاله، در ديه باژ «شوكتي تمام داشت و به دخل آن ضياع از امثال خود بي نياز بود». ولی اين بی نيازی پايدار نماند؛ زيرا او همه سودهای مادی خود را به كناری نهاد و وقتي تاريخ ميهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نيستي و فراموشی يافت زندگي خود را به احياء تاريخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در اين راه ياری گرفت.
از تهيدستي نينديشيد، سي سال رنج برد، و به هيچ روي، حتي در مرگ پسرش، از ادامه كار باز نايستاد، تا شاهنامه را با همه ي رونق و شكوه و جلالش، جاودانه براي ايراني كه مي خواست جاودان باشد، باقي مي گذارد «كه رحمت بر آن تربت پاك باد».
فردوسی ظاهراً در ابتداي قتل دقيقي (حدود 367- 369 ه) به نظم داستانهاي منفردي از ميان داستانهاي قديم ايراني سرگرم بود، مثل داستان "بيژن و گرازان"، كه بعدها آنها را در شاهنامه ي خود گنجانيد و گويا اين كار را حتي در حين نظم شاهنامه ابومنصوري يا بعد از آن نيز ادامه مي داد و داستانهاي منفرد ديگري را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اكوان ديو، داستانهاي مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در مي آورد . اما تاريخ نظم اين داستانها مشخص نيست و تنها بعضي از آنها داراي تاريخ نسبتا روشن و آشكاري است. مثل داستان سياوش كه در حدود سال 387 ه. سروده شده و نظم داستان نخجير كردن رستم با پهلوانان در شكارگاه افراسياب كه در 389 شروع شد.
آغاز نظم شاهنامه:
اما نظم شاهنامه، يعني شاهنامه اي كه در سال 346 هجري به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ي اقدام دقيقي شاعرست در همين مورد. دقيقي بعد از سال 365 كه سال جلوس نوح بن منصور ساماني بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور كرد ولي هنوز بيش از هزار بيت آن را به نظم در نياورده بود كه به دست بنده اي كشته شد.
بعد از شهرت كار دقيقي در دهه ي دوم از نيمه ي دوم قرن چهارم و رسيدن آوازه ي آن و نسخه اي از نظم او به فردوسي، استاد طوس بر آن شد كه كار شاعر جوان دربار ساماني را به پايان برد. ولي مأخذي را كه دقيقي در دست داشت مالك نبود و مي بايست چندي در جست و جوي آن بگذراند.بر حسب اتفاق يكي از دوستان فردوسی در اين كار وي را ياري كرد و نسخه اي از شاهنامه منثور ابومنصوري را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست يازيد، بدين قصد كه كتاب مدون و مرتبي از داستانها و تاريخ كهن ترتيب دهد.
تاريخ اين واقعه ، يعني شروع به نظم شاهنامه،صريحاً معلوم نيست ولي با استفاده از قرائن متعددي كه از شاهنامه مستفاد مي گردد و با انطباق آنها بر وقايع تاريخي، مي توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوري را به وسيله استاد طوس سال 370 – 371 هجري معلوم كرد.
اين كار بزرگ، خلاف آنچه تذكره نويسان و افسانه سازان جعل كرده اند، به امر هيچ يك از سلاطين، خواه ساماني و خواه غزنوي، انجام نگرفت بلكه استاد طوس به صرافت طبع، بدين مجاهدت عظيم دست زد و در آغاز كار فقط از ياوري دوستان خود و يكي از مقتدرين ايراني نژاد محلي در طوس بهره مند شد كه نمي دانيم كه بود ، ولي چنانكه فردوسی خود مي گويد او ديري نماند و بعد از او مردي ديگر، هم از متمكنان و بزرگان محلي طوس، به نام "حيي" يا "حسين" بن قتيبه ، شاعر را زيربال رعايت گرفت و درامور مادي، حتي پرداخت خراج سالانه، ياوري نمود، و مردي ديگر به نام "علي ديلمي" هم در اين گونه ياوريها شركت داشت. اما اينان همه از ياوران و دوستان و بزرگان محلي طوس يا ناحيه طابران بودند و هيچ يك پادشاه و سلطان نام آوري نبودند. محمود تركزاد غزنوي نه تنها در ايجاد شاهنامه استاد طوس تأثيري نداشت بلكه قصد قتل گوينده آن(فردوسی)، به گناه دوست داشتن نژاد ايراني و اعتقاد به تشيع، را داشت.
اتمام اولين نسخه شاهنامه:
گفتيم كه فردوسی، مدتي پيش از به دست آوردن نسخه ي شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي، در دوران جواني و پيش از چهل سالگي، سرگرم نظم بعضي از داستانهاي قهرماني بود و بنا بر شرحي كه گذشت در حدود سال 370-371 هجري نسخه شاهنامه منثور ابومنصوري را به ياري يكي از دوستان طوسي خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سيزده يا چهارده سال، در سال 384 يعني ده سال پيش از آشنايي بادربار محمود غزنوي، آن را به پايان رسانيد.
تاريخ مذكور درپاره اي از نسخ قديمي شاهنامه ديده مي شود. در ترجمه اي كه فتح بن علي بنداري اصفهاني به حدود سال 620 – 624 از شاهنامه به عربي ترتيب داد، باز تاريخ ختم شاهنامه سال 384 است.
به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد
سـرآمــد كنـون قصــه يـزد گــرد
بنـام جهـان داور كـرد گار
زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار
مقايسه ترجمه البنداري با شاهنامه معمول ، اين نكته را بر ما روشن مي كند كه بسياري از مطالب موجود در شاهنامه هاي متداول در آن ترجمه موجود نيست. از اينجا دريافت مي شود كه نسخه مورد استفاده البنداري كوتاه تر و مختصرتر بود. (منبع:mums.ac.ir)
انتهای پیام/*
مرجع : باشگاه خبرنگاران جوان/ بیتوته