عراقیها که زخم مداخلات آمریکا را چشیدهاند باید دریابند که قرارداد امنیتی در واقع قرارداد اسارت عراق است.
انتخاب «عبدالوهاب الساعدی» به ریاست پلیس ضدتروریستی عراق -مکافحهالارهاب- یک علامت از سوی «مصطفی کاظمی» نخستوزیر جدید عراق بهحساب آمده است.
ساعدی، ژنرال مورد حمایت مشترک آمریکا و بعثیهاست و در تظاهرات میدانی ماههای مهر و آبان گذشته عراق بهعنوان جایگزین مناسب «عبدالمهدی» مطرح گردید.
او پیش از شروع تظاهرات محدود میدانی در عراق بهدلیل نافرمانی از دستورات دولت و ارتباطات مشکوکی که با مخالفان دولت برقرار کرده بود، از سوی عادل عبدالمهدی نخستوزیر سابق برکنار گردید.
اما او با آنکه نخستوزیر در جایگاه فرمانده کل قوا قرار داشت، عزل خود را به رسمیت نشناخت و کماکان خود را فرمانده مکافحه الارهاب میدانست.
اینک 8 ماه پس از آن، با اولین انتصابات نخستوزیر جدید به سمت خود بازگشته است.
برخلاف ادعاهای مطرح شده، نقش ساعدی در مبارزه با تروریزم نه تنها مؤثر نبوده، بلکه محل تأمل نیز میباشد؛ کما اینکه در طول حدود 3 سال مواجهه عراق با تروریزم تکفیری، نامی از او یا پلیس ضدتروریزم او در فتوحات به گوش کسی نرسیده است.
مکافحه الارهاب یک واحد نظامی-اطلاعاتی بود که آمریکاییها به نام مبارزه با گروههای تروریستی تأسیس کردند و از ابتدا تحت فرماندهی ساعدی قرار داشت.
اقدام الکاظمی در انتصاب دوباره ساعدی به ریاست واحد نظامی-اطلاعاتی مکافحه الارهاب و تجلیل از شخص او به عنوان «سرباز رشید مبارزه با تروریزم» بهدلیل آنکه در روزهای آغازین نخستوزیری او صورت گرفت، یک علامت از سوی او به حساب آمده است.
کما اینکه دعوت الکاظمی از «بنس استولننبرگ» فرمانده ناتو برای سفر به عراق و نیز اعلام آغاز مذاکرات مجدد بین واشنگتن و بغداد درباره توافقنامه امنیتی این احتمال را تداعی میکند که چرخشهای مهم امنیتی در دولت عراق صورت بگیرد.
این چرخش احتمالاً دارای چه ابعاد و پیامدهایی است؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1- روی کار آمدن الکاظمی پس از آن صورت گرفت که گروههای شیعه نسبت به معرفی مستقیم عدنان الزرفی استاندار سابق نجف از سوی برهم صالح رئیسجمهور واکنش نشان دادند و آن را اقدامی غیرقانونی دانستند و این عدم پذیرش میتوانست مقدمه بروز مشکلاتی باشد چرا که عادل عبدالمهدی نخستوزیر دوره انتقالی، برای تحویل دادن نخستوزیری ضربالاجل تعیین کرده و حاضر به ادامه کار نبود.
شیعیان که طبق قانون اساسی و سنت جاری عراق مهمترین طرف تعیین نخستوزیر به حساب میآیند، باید روی گزینهای توافق میکردند. این توافق متوجه یکی-دو نفر بیشتر نبود و در این بین مصطفی الکاظمی که از مرداد 1395 توسط حیدر العبادی نخستوزیر اسبق به ریاست سازمان اطلاعات عراق منصوب شده بود و به این دلیل ارتباطات گستردهای با گروههای مختلف عراقی داشت، مهمترین گزینهای بود که میتوانست اجماع عراقیها و بهخصوص رهبران شیعی را دربرداشته باشد.
گروههای شیعه در جلسات با الکاظمی، اطمینان یافتند که او برخلاف «محمد توفیق علاوی» به مشورت با گروهها و رهبران پایبند است و در چارچوب پارلمان فعالیت خواهد کرد اما اینک او دست به اقداماتی زده است که این انگاره در اولین روزهای نخستوزیریاش در حال رنگ باختن است.
2- عراق شرایط خطیری را سپری میکند. حضور نظامیان آمریکایی به عنوان مهمترین چالش امنیتی به حساب میآید و فشار شدید آمریکاییها برای ابقاء نیروهای خود در عراق نشان میدهد این کشور برخلاف بعضی از اظهارنظرات، برنامهای درازمدت برای ماندن در عراق دارد و این میتواند به خطر عمدهای برای سرنوشت عراق تبدیل شود.
مسلم این است که آمریکاییها علاقهای به پیشرفت و امنیت عراق نداشته و منافع توسعهطلبانه خود را بر هر چیزی ترجیح میدهند و ترسیم چشمانداز عراقی مفلوک، عقبافتاده و پرآشوب در سال 2030 درگزارش رسمی کاخ سفید، به تنهایی از مطلوب آنان در این کشور پرده برمیدارد.
آمریکاییها در شرایط فعلی تلاش میکنند تا عراق را در شرایط انتخاب بین دو گزینه «بسیار بد» قرار دهند و از آنجا که عراقیها را در محیط ملی ناهمگرا و در مواضع سیاسی ناپایدار ارزیابی میکنند، گمان کردهاند آنان از بین دو «انتخاب بسیار بد»، آنکه ظاهری دیپلماتیک دارد را بر آنکه ظاهری خشن دارد، ترجیح خواهند داد و بدین جهت دولت عراق را تحت فشار شدید قرار دادهاند.
سخن از تحریم عراق همزمان با پیش کشیدن بحث تجدید قرارداد امنیتی با این کشور و نیز صحبت کردن از تثبیت عراق همزمان با انتقال گروههای تروریستی از سوریه و... به داخل عراق بیانگر آن است که واشنگتن برای واداشتن عراق به تسلیم از همه ابزارهای خود استفاده میکند.
حال یک سؤال اساسی وجود دارد آیا عراق به آینده خود خیانت میکند و اسارت درازمدت را بر ایستادگی ترجیح خواهد داد؟
3- ماجرای داعش در عراق با واقعیت آن تفاوت بنیادین دارد. داعش در سال 2017 (1397) به پایان رسید، اینک از این گروه تنها شبحی باقی مانده است و آمریکا با بازی با سایه این شبح سعی میکند عراقیها را وادار به تسلیم کند.
امروز داعش در عراق آنقدر کوچک است که یکی از یگانهای حشد برای دفع آن کفایت میکند کما اینکه در همین روزها شاهد بودیم که بیش از 200 نفر از آنان در عملیاتهای مختلف کشف و شناسایی حشد، به هلاکت رسیدهاند.
پس داعش شیئی بیجان است که آمریکا آن را مانند عروسکهای خیمهشببازی به حرکت درآورده است.
4- قرارداد امنیتی در عراق یک دام بزرگ است. قرارداد امنیتی برای نظام بخشیدن به وضع امنیتی صورت نمیگیرد بلکه آنچه از سوی آمریکاییها دنبال میشود ناامن کردن عراق برای مردم و حکومت این کشور است و برهمزدن روابط خارجی طبیعی عراق با طرفهای منطقهای در کانون تلاش آمریکا قرار دارد.
برای یک لحظه تصور کنید رابطه دولت دارای اکثریت کرسیهای شیعه، از سوی نیروهای خارجی یا داخلی تهدید شود، آیا برای یک درصد میتوان احتمال داد که حکومتهای ریاض، امان، آنکارا و... کمترین کمکی به آن کنند و یا آمریکاییها اندک علاقهای به بقاء حکومت مردمی در بغداد دارند؟
پس قرارداد امنیتی مقدمهای برای بیبال و پر کردن حکومت عراق است و البته این یک حس عمومی هم هست و شاید به همین دلیل نماینده عراق در سازمان ملل که چند روز پیش به نمایندگی از الکاظمی در شورای امنیت این سازمان سخنرانی میکرد، به طور تلویحی به این مشکل اشاره داشت.
اما واقعیت این است که اظهاراتی از این قبیل که اجازه نمیدهیم عراق به پایگاهی برای حمله به دیگران تبدیل شود، مشکل را حل نمیکند؛ اگر آمریکا در عراق تثبیت شود، اگر بتواند به هیچ همسایهای که خواهان قدرتمند شدن بغداد و عراق باشد، اجازه فعالیت نخواهد داد.
پس در واقع این موضوع بهطور اساسی نه تنها منافع بلکه امنیت عراق را هم با تهدید جدی مواجه میگرداند. این ایران یا سوریه نیست که از حضور پایگاههای نظامی آمریکا در عراق ضرر میکنند، بلکه بیش از آن دولتی که طبیعیترین متحدان منطقهای خود را از دست بدهد، دچار مشکل و بحران خواهد شد.
عراقیها که زخم مداخلات آمریکا را چشیدهاند باید دریابند که قرارداد امنیتی در واقع قرارداد اسارت عراق است. آنان نباید گمان کنند که مخالفت ایران با چنین قراردادی به معنای آن است که لبه تیز این قرارداد متوجه عراق نیست، بلکه واقعیت این است که اگر عراق تنها شود، برای بلعیده شدن نیازی به یک قدرت نظامی غرب هم نیست؛ در این صورت توسط یک دشمن منطقهای هم میتواند بلعیده شود.
5- اما واقعیت عراق را نمیتوان از دریچه یک یا دو انتصاب و با یک یا دو اظهارنظر و با یک یا دو اتفاق نظاره کرد. عراق کشور مقتدری است و در آن نیروهای فهیم فراوانی وجود دارد.
مرجعیت در عراق اولین مخالف توافق نظامی میان واشنگتن و بغداد است، گروههای مقاومت در عراق حتماً چنین چیزی را تحمل نمیکنند و بسیاری از گروههای مقتدر عراق در مقابل این رویکرد قرار دارند. بنابراین ممکن است آمریکا بتواند از میان دولتمردان عراق فردی یا افرادی را برای همراهی با طرح خود پیدا کنند، اما مسلماً با اینها نمیتواند عراق را به بند اسارت دائمی خود بکشد.
کما اینکه مصطفی کاظمی نخست وزیر، روز گذشته در حالی که لباس حشدالشعبی بر تن کرده بود، بر پشتیبانی دولتش از آنان تاکید کرد. عراق استقلال خود را با هزینه بسیار زیاد به دست آورده است؛ یک آمار بیانگر آن است که در طول 100 سال گذشته بیش از یک ونیم میلیون نفر در عراق مرگ سرخ را پذیرا شدهاند تا در این حدود 16 سال بارقهای از استقلال را ببینند و مسلماً قدر آن را خواهند دانست.
آمریکاییها باید به هر طریق دریابند که خروج از عراق سرنوشت محتوم نظامیان آنان است.