نگاه وجود نازنین امیرالمومنین علی علیهاسلام به قدرت و سیاست نیز در همین چارچوب بوده است. امام علی قدرت و حکومت را برای بندگی خدا میخواستند.
در اندیشه دینی و نگاه الهی، نهتنها قدرت بلکه تمام نعمتها و امکانات، داراییها و فرصتها ابزاری هستند برای بندگی خدا. خداوند متعال در قرآن با تعابیر مختلفی میفرماید که همه آسمانها و زمین و هر آنچه در آن است را برای انسان آفریده است.
بعد از تاکید مکرر بر این موضوع خطاب به انسان میفرماید «اصطنعتک لنفسی» یعنی تو را برای خودم خلق کردهام. همه عالم برای انسان خلق شده است و انسان برای خدا. کمال انسان در بندگی خدا است. قدرت، جمال، شهرت و همه امکانات دنیا وقتی ارزشمند است که برای بندگی خدا به کار گرفته شود. ارزش تنها و تنها در بندگی خدا است.
نگاه وجود نازنین امیرالمومنین علی علیهاسلام به قدرت و سیاست نیز در همین چارچوب بوده است. امام علی قدرت و حکومت را برای بندگی خدا میخواستند.
این همان درس بزرگی است که امام علی در پاسخ به ابن عباس تعلیم دادند. روزی امیرالمومنین در حال وصله زدن کفش کهنه و پارهای بودند که متعلق به ایشان بود.
امیرالمومنین خطاب به ابن عباس که شاهد این صحنه بود، فرمودند که ای ابن عباس این کفش در نظر تو چقدر میارزد؟ ابن عباس پاسخ داد که ای امیرالمومنین این کفش هیچ قیمتی ندارد. به قول ما امروزیها اگر این کفش را توی کوچه هم بگذاری کسی حاضر نیست آن را ببرد. حضرت فرمودند:
ای ابن عباس! تمام این حکومت و قدرت در نگاه من ارزشش از این لنگه کفش پاره کمتر است مگر آنکه بتوانم این قدرت را ابزار بندگی خدا کنم.
مگر اینکه بتوانم با این قدرت حق مظلومی را از ظالمی بستانم. این نگاه امیرالمومنین به قدرت و سیاست است.
دنیای امروز قدرت را برای قدرت میخواهد اما امیرالمومنین قدرت را برای خدا میخواهد. این وجه تمایز اصلی نگاه دین و نگاه الهی و نگاه علوی به سیاست با همه مکاتب و اندیشههای بشری است.
ما در ادعیه هم درباره حکومت امام زمان میخوانیم که اقامه حق و ابطال باطل از مهمترین ویژگیهای حکومت مهدوی خواهد بود. ارزش قدرت سیاسی و ارزش تشکیل حکومت و ارزش تلاش برای حفظ یک حکومت همگی در گرو این است که حکومت بتواند حق را در جامعه احقاق کند و به کرسی بنشاند و باطل را ابطال کند و چهره جامعه را از باطل بزداید. از این طریق است که سیاست ابزار بندگی خواهد شد.
این نکته را هم دوباره یادآور شوم که استخدام همه ابزارها در مسیر بندگی فقط محدود به قدرت نیست. اصولا هر نعمتی تنها زمانی ارزش دارد که در راه بندگی خدا به کار گرفته شود. به همین خاطر است که در اندیشه دینی هر چیزی زکات دارد. ثروت زکات دارد تا با رسیدگی به فقرا حق شکرگزاری آن انجام شود، علم زکات دارد و زکات علم نشر آن است. زیبایی زکات دارد و زکات آن حیا و عفت است.
کسی که زیبا است نباید با خودخواهی خود جامعه را به انحراف بکشاند. حق ندارد بگوید این زیبایی من است و هرطور که بخواهم آن را به نمایش میگذارم. این خارج شدن از نظام بندگی است.
بندگی یعنی نعمتها را در آنجایی خرج کنیم که خدا امر کرده است و خدا رضایت دارد. این قاعده عمومی درباره نعمتها شامل قدرت سیاسی هم میشود. زکات قدرت سیاسی، احقاق حق و ابطال باطل، اقامه و اجرای عدالت است. به تعبیر قرآن لیقوم الناس بالقسط.
* حکومت دینی کسی را به زور بهشتی نمیکند
درباره سیره حکومتداری امیرالمومنین باید به یک نکته اشاره کرد. عدهای معتقدند که حکومت وظیفهای درباره سعادت اخروی و اخلاقی شهروندانش ندارد و یک حکومت صرفا موظف به تامین نیازهای مادی شهروندانش است.
اگر چه تامین نیازهای مادی قطعا از وظایف یک حکومت است اما تقلیل وظایف حکومت به این مساله امر صحیحی نیست. باید ابتدا به این موضوع بپردازم که در اندیشه دینی اصل بر این است که «لا اکراه فی الدین».
نه خدا و نه هیچ کس دیگری نمیتواند مردم را به زور وادار به دینداری کند. اگر این امر ممکن بود اول از همه خود خدا که قدرت لایتناهی دارد به این امر اقدام میکرد. دینداری با اجبار و زور نمیشود. وظیفه دین تبیین راه رشد و راه گمراهی و غی است. خدا در قرآن خطاب به پیامبر میفرماید: انا ارسلناک بشیرا و نذیرا. کار پیامبر انذار و تبشیر است.
دین راه بهشت را به مردم نشان میدهد. راه جهنم را نشان میدهد. این خود مردم هستند که باید انتخاب کنند و به تبیینهای دینی پایبند بشوند اما مسالهای که در اینجا حائز اهمیت است این است که عدهای در جامعه با بیان اینکه حکومت اسلامی میخواهد به زور مردم را بهشتی کند، خیانت میکنند. آنها به دنبال این هستند که بهشت خدا را جهنم معرفی کنند و جهنم خدا را بهشت معرفی کنند.
عدهای میخواهند بیحیایی و حرامخواری را بهشت نشان دهند و عمل با احکام دینی را جهنم و عذاب معرفی کنند. اینجاست که حکومت وظیفه دارد مانند سیره همه انبیا و اولیا ورود کند و مسیر گناه را کور کند. راه جهنم را مسدود کند. بستر بهشتی شدن را فراهم کند. این رسالت یک حکومت اسلامی است که نمونههای آن در حکمرانی امیرالمومنین به وضوح آشکار است.
پس باید در جمعبندی این موضوع گفت که هیچوقت حکومت اسلامی به دنبال این نیست که مردم را به زور و اجبار بهشتی کند اما با این وجود یک حکومت دینی رسالت دارد تا راه بهشتی شدن و سعادت اخروی را برای شهروندانش هموار کند و راه جهنمی شدن را ببندد و مسدود کند.
* خواص در زمان لازم به میدان نیامدند
نکته آخری که درباره حکمرانی امیرالمومنین لازم است به آن اشاره کنم دلایلی است که باعث شد در میدان سیاست، عرصه بر امام تنگ شود.
در تحلیل اوضاع سیاسی- اجتماعی زمان امام علی باید بر 3 موضوع تاکید کرد.
موضوع اول کوتاهی خواص در تبیین حق و باطل بود. موضوع دوم خباثتهای دشمن بود که تلاش میکرد حق را باطل جلوه دهد و باطل را به نام حق بر جامعه غالب کند.
موضوع سوم هم دنیاگرایی مردم و ضعف تحلیل آنها بود. در تشریح این موضوع باید گفت که دشمن در زمان امام علی همه توان خود را به کار گرفته بود تا راه را راهزن معرفی کند. اینجا جایی بود که باید خواص به میدان میآمدند و مرز حق و باطل را نشان میدادند اما آنها هم کوتاهی کردند.
مردم نیز با دنیاخواهی خود که طبق روایات راس کل خطیئه است، کار را دشوارتر کردند. این 3 عامل بود که عرصه را بر امیرالمومنین تنگ کرد. من بارها گفتهام که اگر امت با امام همراه باشد، دشمن عقبنشینی میکند حتی اگر رهبر آن امت غیرمعصوم باشد.
ما در انقلاب اسلامی دیدیم که مردم امام روحالله و مقام معظم رهبری را همراهی کردند که نتیجه آن عقبنشینی دشمن بود اما متاسفانه این اتفاق در زندگی امیرالمومنین رخ نداد و باعث شد نهتنها دشمن عقبنشینی نکند بلکه تا داخل خانه فاطمه زهرا هم پیشروی کند.