در زمان ما، توسعه شهرنشینی بویژه ایجاد کلانشهرها، نوجوانان را به سادگی از چرخههای تولید دور کردهاست که بازآموزی آنها و ایجاد مشارکت خانوادهها در تولید کار آسانی نیست.
در این دوران بلای کرونا، کاهش نگرانی و افزایش آسایش فکری مردم یک وظیفه مهم است. لذا باید از بدسگالیها فروکاست. وظیفه اقتصاددانان که روان کردن تصمیمگیری برای مردمان در زندگی روزانه در جبهههای تولید و مصرف کالا و خدمات است، اندر بلای سخت مشکلتر میشود. لذا هر کس بر نگرانی و تشویش بیفزاید، بر سختی معیشت مردمان افزوده است و بر مهمترین حقالناسها که همان حق زندگی بیدغدغه است، جفا کرده است.
متأسفانه نمونه اخیر تشویشآفرینی و بدسگالی را در امحای میلیونها جوجه ماکیان دیدیم. برخی میگویند این بدسگالی ناشی از رانت نهفته در ترخیص ارز با نرخ مندرآوردی 4200 تومانی برای دلار در تولید جوجه یک روزه و کلاف فسادآلود مجوز و ترخیص ارز برای واردات خوراک دام و طیور است.
تجربه نشان میدهد که از دهه 1340 تاکنون در این تخصیصها از نظر احجام ارزی- ریالی و تعداد مفسدین، در دو طرف میز جواز، فساد و در جامعه تشویش آفریدن گرفتار افزایش مستمر بوده است.
نتیجه اینکه یک روز میلیونها تن سیب درختی و زمینی را امحا میکنند، روز دیگر سیفی جات ناچیده را امحا میکنند و در واردات و صادرات میوه دخالتهای غیرعلمی میکنند.
و همه اینها از قضا بر سود مجوزهای واردات و صادرات در دوره پس از بدسگالی میافزاید. هرگاه هم صدای مردمان و پاسداران اخلاق، علم و دین بلند میشود، فعالان اقتصادی که دنبال رانت خواری و مشارکت در فساد با بوروکراتها نیستند، متهم و محکوم میشوند. حتی یک پله در وقاحت بالاتر میروند و برای کسانی که خبر بدسگالی را به مردمان برسانند، به عنوان متهم «تشویش در افکارعمومی» معرفی میکنند.
اگر از هر اقتصاددانی پرسیده شود که اثر امحای جوجهها چیست، خواهد گفت که «گرانی مرغ در دوره بعد». لذا بوروکراتهای مجوز صادرکن و جوجه کشان رانت، دنبال گرانی یکی از اقلام غذایی مردمان در 6 ماه آینده هستند.
اگر جوجهها را به جای امحا به خانوارهای شهری میدادند ضمن ادامه حیات، آیا این یک جهش تولید و کاهش هزینه خانوارها نمیشد؟ در حقیقت اقتصاد معیشتی در پی بحران رونق نمیگیرد مگر اینکه تولید به فضای خانوار هم گسترش یابد. هرچند در یک بالکن یا یک راهرو متروکه این تولید انجام شود.
در امحای جوجهها، بدسگالیهای زیر کمترین زیانهای اخلاقی، مالی و خلاف شرعی در بر داشته اند که عبارتند از:
1- اسراف اموال
2- جریحهدار کردن افکارعمومی
3- بینتیجه ماندن ارزهای تخصیص داده شده به بخش طیور و خوراک دام
4- سوق دادن دستاندرکاران به مخفیکاری در دفاعیات بعدی این اتفاق نامیمون
5- محروم کردن جامعه از فرصت آموزش خانوارها بویژه نوجوانان برای گسترش اقتصاد تولیدی در واحدهای غیرتجاری.
در همین راستا، کارهای متعدد دیگری هست که بویژه در فصل بیکاری دانشآموزان میتوان صحنه تولید را به نقاط مسکونی شهری و حتی روستایی کشاند.
این نویسنده چندین سال است پیشنهاد استفاده از برگ درختهای توت زینتی را که به وفور در پارکها، بزرگراهها و بیابانها توسعه یافتهاند، برای ارتزاق کرم ابریشم و تولید پیله در خانهها مطرح کرده ولی بجز شهرداری تهران، آن هم در ناحیه 2 و معاونت باغبانی وزارت کشاورزی لبیکی برای این رونق دوباره تولید ابریشم ایرانی، ندیده است.
در روزگاران گذشته که بسیاری از مردم با زندگی معیشتی و اقتصاد خانگی گذران میکردند، کودکان را هم به ایفای نقش در کارهای تولیدی خانواده میگماردند. لذا جوانان یاد میگرفتند که نباید زندگی انگلی داشته باشند و توقع خوردن پول هم وجود نداشت. این مفتخواری نتیجه تفکر و آموزش بوروکراتها در 70 سال گذشته به یمن خرج اسرافآمیز پول نفت بوده است.
در زمان ما، توسعه شهرنشینی بویژه ایجاد کلانشهرها، نوجوانان را به سادگی از چرخههای تولید دور کردهاست که بازآموزی آنها و ایجاد مشارکت خانوادهها در تولید کار آسانی نیست. سرشماری کشوری سال 1395 نشان میدهد که در تهران بزرگ حدود 7/2 میلیون نوجوان 10 تا 19 ساله داریم.
اگر اینان را به تولیدیهای خانگی رهنمون شویم، عملاً تعامل بین اعضای خانوادهها را افزایش میدهیم که چرخهها و خوشههای توسعه اجتماعی-اقتصادی زیادی را در جامعه پدید میآورند و بهتر است این هستههای تولیدی از مواردی شروع شود که نیاز به احداث محلهای جدیدی برای تولید و کسب و کار نداشته باشد.
این چرخهها در تولیدهایی مانند پیله ابریشم، پرورش مرغ، تولید و تکثیر گیاهان خانگی و فرآوری آنها را میتوان بویژه درپشت بامها و بالکنها انجام داد. در دنیا برای این کارها از طریق کسب و کارهای کوچک و خانگی و صنایع دستی پیشرفتهایی حاصل شده است و از نظر مالی هم بانکها و مؤسسات اعتباری برای این امور پدید آمدهاند.
یکی از موفق ترینهای این تجربه، ایجاد گرامین بانک در بنگلادش و تأمین اعتبار برای مادرانی است که در کنار فرزندانشان در خانهها به تولید پرداختند. چندانکه به مؤسس این بانک «پرفسور یونس» جایزه نوبل اقتصاد داده شد. ویژگی تولید خانگی در این است که به سرمایه اولیه و گردش برای تأمین مواد اولیه و هزینههای محل کار و ماشین آلات نیاز نیست.
فقط باید سامانههای رساندن هستههای کار را به خانهها حتی با همکاری شهرداریها، مدارس و خیریهها ایجاد کرد. در مورد توسعه صنایع ابریشم کشی با احداث واحدهای تولید پیله در خانهها ممکن است رساندن تخم کرم و جمعآوری در یک فرآیند ادغام شود. سپس در چرخه صنایع ابریشم نخریسی و حریربافی و عملیات نقشاندازی و رنگرزی سامانههای سودآور و کارآفرین خود را خواهند داشت.
برآورد میشود که بهای روز هر کیلو نوغان یکصد و 40 هزار تومان باشد که حدود 30 هزار تومان آن را میتوان به پرورش دهنده پرداخت. 30 هزار تومان هم برآورد هزینههای لارو و حمل و نقلها خواهد بود. البته سود سرمایهگذاری و هزینههای اجتماعی نیز در این گردش مالی منظور میشود که نیازی هم به یارانه یا تنبلپروری هم در هیچ مرحله از این فرآیندها نخواهد بود. از سوی دیگر، برای خانوادههای کمدرآمد موجب شکستن چرخه فقر میشود.
چون همان گونه که فقر در خانوادهها بهطور ارثی و نزولی به نسلهای بعدی میرود، آموزش عملکردهای سودآور در چرخههای تولیدی خانوادگی نیز تصاعدی در خانوادهها گسترش عمودی و افقی مییابند که در نهایت به کانونهای توسعه فراگیر آن هم بدون نیاز به ساز و کارهای بوروکراتیک میانجامند.
این تجربه را در قشم در کاشت و داشت میلیونها درخت و از جمله نهال دریایى حرا، با همیارى خانوارها بویژه جوانان، در اوایل دهه ١٣٧٠ آزمودم. لذا کمی ابتکار و خروج از دنیای تنگ بوروکراتها امکان کارآفرینی را به ما میدهد.
*رئیس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی