خواب عمو سام برای سوریه و غرب آسیا تعبیر نشده و تروریستهای اجارهای آنها نتوانستهاند از عهده مأموریت خود برآیند.
ارتش سوریه از سال 2011 به اینسو، در یک فرایند طولانی و نفسگیر تا به امروز، بسیاری از مناطق این کشور را از لوث وجود تروریستها پاکسازی کرده و طی چند ماه گذشته، ظفرمندانه برای پایان دادن به غائله تروریستها در ادلب و حلب، وارد میدان شد.
تحولات ادلب به این دلیل که هممرز با ترکیه و آخرین پناهگاه شبهنظامیان موردحمایت ترکیه به شمار میآید، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
بهویژه اینکه ترکیه میکوشد خود را در تراز قدرتهای منطقهای، بازیگری تعیینکننده در تحولات سوریه نشان دهد ولی اینگونه نیست.
آنچه در سوریه ساری و جاری است و باعث میشود دشمنان، آخرین تقلای خود را برای عدم بازگشت ثبات به این کشور انجام دهند، مجموعهای از ابعاد «تاکتیکی» و «راهبردی» است که بازیگردانان اصلی آنها، قدرتهای بینالمللی و پیادهنظام آنها یعنی تروریستها هستند.
بهبیاندیگر، آمریکا، رژیم صهیونیستی، کشورهای مرتجع منطقه و ناتو بازیگر عرصه راهبردی به شمار میآیند و اجرای تاکتیک ماجرا را نیز تروریستها بر عهده دارند.
این در حالی است که ترکیه در این توهم است که با دخالت نظامی در همسایه جنوبی خود و زدن زیر توافقات آستانه و سوچی، میتواند برای خود وجههای بتراشد ولی واقعیت آن است که اوضاع فعلی، خارج از اراده و اختیار آنکاراست.
سفر وزیر امور خارجه کشورمان به سوریه، دو روز پیش از آغاز دور جدید نشست آستانه نیز حاکی از این است که ایران و نیروهای مقاومت در امتداد خواست سوریه برای پاکسازی تروریستها و بازیابی حاکمیت سرزمینی دمشق، حرکت میکنند و مثلث سوریه، ایران و مقاومت است که در اینسوی میدان، دستاوردهای شیرین و قابلتقدیری را خلق کردهاند.
ترکیه یکی از طرفهای اصلی نشست آستانه است و چندین بار تاکنون درصدد برآمده پیروزیهای بزرگی به دست آورد اما هر بار با شکست مواجه شده.
از جمله این تلاشهای ناموفق، یورش به سمت بزرگراه مهم و راهبردی حلب-دمشق بود که در نهایت، شکست خورد و این نقطه با مقاومت جانانه ارتش سوریه و نیروهای همپیمانش، آزاد شد.
ترکیه از یکسو بهظاهر میخواهد که زیر بلیت آمریکا و رژیم صهیونیستی نباشد و از طرف دیگر، معادلات منطقی از سوی ایران و مقاومت را نمیپذیرد، درحالیکه ضربات سوریه به ترکیه و کشته شدن دهها نظامی آنکارا آنقدر سنگین بوده که اکنون احساس تحقیر میکند.
سردمداران حزب عدالت و توسعه با خودبزرگبینی ناشی از عضویت کشورشان در ناتو وارد قتلگاه سوریه شدند ولی تصوری از شدت چالشها در عرصه میدانی نداشتند. از این رو، احتمال دارد که هر لحظه، به هر بهانهای، زیر آتشبس شکننده در ادلب بزنند و شرایط را برای خود پیچیدهتر کنند.
جمهوری اسلامی از آغازین روزهای درگیری در سوریه، اعلام کرد که راهحل بحران این کشور، سیاسی است، نه نظامی. در حال حاضر، شاید برخی از آتش افروزان منطقهای در مقام سخن، به این نکته اذعان نکرده باشند اما در عمل، به فکر نزدیک شدن به دمشق افتاده و میکوشند تا این غائله را با منطق سیاسی به سرانجام برسانند.
البته تسویهحسابهای شخصی با دولت فعلی ترکیه در نشان دادن چراغ سبز به ابتکارات سیاسی نیز مؤثر است اما آنکارا باید بداند که کشورهای جهان، لشکرکشی به سوریه را به رسمیت نخواهند شناخت و این کشور را متجاوز قلمداد میکنند.
از طرفی، آمریکا و متحدانش همانگونه که در ابتدای این نوشتار آمد، بازیگران راهبردی سوریه هستند، چراکه علاوه بر تهدیدات امنیتی همچون پشتیبانی اطلاعاتی، لجستیکی و مالی از تروریستها، غارت منابع نفتی این کشور را در دستور کار قرار دادهاند.
در استان حسکه، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) گروهی از نیروهای دموکرات کرد سوریه را برای قاچاق نفت در منطقه اجیر کرده است.
این ورود علنی آمریکا به سوریه اما به معنای پیروزی نیست، بلکه نشانگر شکست کاخ سفید است. چرا؟ به این دلیل که وقتی داعش در سوریه حضور داشت، با یک واسطه نفت سوریه را از طریق ترکیه به اروپا و آمریکا منتقل میکردند اما وقتی داعش از میان رفت، مأموران سیا وارد میدان شده و کردهای بهاصطلاح دموکرات سوریه را برای ترانسفر طلای سیاه کشورشان به آمریکا اجیر کردند.
این نکته ظریف نیز قابلذکر است که ادعای پیروزی آمریکا در محو داعش و هلاکت سرکرده آن، صرفاً جابجایی یک مهره بود، چراکه داعش نتوانست مأموریت خود را انجام دهد و طبیعی است که وقتی نایب نتواند وظیفهاش را بهنحویکه از وی خواسته شده، جامه عمل بپوشاند، صاحب کار، خود وارد میشود.
از این رو، تحرکات آمریکا برای غارت نفت سوریه و به آبوآتش زدن در منطقه بهخصوص در عراق، از این حقیقت حکایت دارد که خواب عمو سام برای سوریه و غرب آسیا تعبیر نشده و تروریستهای اجارهای آنها نتوانستهاند از عهده مأموریت خود برآیند.
در نگاه کلان، میبینیم که سناریوهای سوریه در سه سطح با شکست سنگین و تاریخی مواجه شدهاند.
سطح اول، ناکامی بهیادماندنی آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه است که به زیر کشیدن پرچم جمهوری عربی سوریه برای آنها تبدیل به آرزو شد.
در سطح دوم، سیلی سخت ارتش بهصورت تروریستهای بینالمللی بود که بربریت آنها در ذبح و کشتار دستهجمعی زنان، مردان و کودکان و غارت و ویرانی اموال مردم، روی سفاکان عالم را سفید کرد و سوم، ضرب شست دمشق به حاکم متوهم آنکاراست.
در نتیجه همین سیلیهای متعدد، رأس هرم که آمریکاست، احساس خطر کرده و نوک پیکان را به سمت صحنهگردان مهم میدان، یعنی ایران گرفته است.
بخش قابلتوجهی از راهبرد فشار حداکثری که ترامپ در سودای تحقق آن است، ناظر به قدرت نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی است تا بلکه ایران را از غرب آسیا کنار بزند و منافع امنیتی – اقتصادی خود را بار دیگر احیا کند.
غافل از آنکه در راهبرد کشورمان، اخراج نظامیان تروریست آمریکایی، غیرقابل مصالحه است و یانکیها برای اینکه خسارات کمتری متحمل شوند، باید هر چه زودتر به خلیج خوکها بازگردند.