plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۰
کد مطلب : ۸۲۷۶

بازگشت به تعادل انسان و طبیعت در حکمرانی جهانی

دیاکو حسینی*
در دنیای پیچیده تر امروز، بقا به استراتژی‌های روزآمدتری نیاز دارد که مبتنی بر کاهش اختلافات، تقویت همکاری‌های بین‌المللی، اعتمادسازی، مسئولیت پذیری مشترک و ایجاد قوانین متناسب و همراه با ضمانت اجرایی است؛ به گونه‌ای که یکبار دیگر تعادل میان محیط زیست انسانی و محیط زیست طبیعی را برقرار کند.
بازگشت به تعادل انسان و طبیعت در حکمرانی جهانی
با همه‌گیری کووید-19 و ابتلای بیش از 170 هزار نفر در جهان، اکنون به نظر می‌رسد که طبیعت یکبار دیگر انسان را مقهور خود کرده است. بیماری‌های همه‌گیر غالباً منازعه‌ای میان محیط زیست طبیعی و محیط زیست انسانی هستند و رهایی یافتن از بیماری نیز به نحوه مواجهه این دو با یکدیگر بستگی دارد.

محیط زیست انسانی شامل شیوه تعاملات اجتماعی، نظام‌های سیاسی و اقتصادی و حتی در پیش گرفتن جهان‌بینی‌هایی مرکب از توصیف‌ها و ارزش‌هایی است که جایگاه جوامع انسانی را در برخورد با محدودیت‌های محیط طبیعی تعیین کرده و تحت محافظت خود قرار می‌دهد.

آرنولد تویین بی مورخ معتبر بریتانیایی، تمدن را پاسخی به دشواری‌هایی می‌دانست که محیط زیست طبیعی پیش روی انسان قرار داده است.

ما طی هزاره‌ها آموخته‌ایم که انسان نمی‌تواند طبیعت سرکش را به طور کامل مغلوب کند اما می‌تواند با صورت‌بندی‌های مبتکرانه در نظام‌های انسان ساخته، از به زانو افتادن خود در برابر نیروهای طبیعی جلوگیری کند. بی جهت نیست که بیماری‌های مرگبار در ادوار گذشته نیز در زمان‌هایی رخ داده‌اند که جوامع انسانی توانایی انطباق پذیری خود را بر اثر جنگ یا ناکامی در اتخاذ رویکردهای متناسب با چالش‌های زیست محیطی از دست داده‌اند.

سه دهه جنگ‌های پولوپونزی در قرن پنجم قبل از میلاد بیماری طاعون را در جزایر یونان باستان گسترش داد و جنگ‌های دامنه‌دار پونیک میان کارتاژ و رم در سده سوم قبل از میلاد، به شیوع مجموعه‌ای از بیماری‌های اپیدمی مانند مالاریا، طاعون آنتونین و آبله در قلمرو امپراطوری روم کمک کرد.

آغاز دور تازه‌ای از شیوع طاعون در خانات امپراطوری مغول، جایی در میان دریای خزر و دریای سیاه، سپس انتقال آن از مسیرهای خشکی و دریایی به آفریقا، آسیا و اروپا، تمام ابرقاره آفرواوراسیا از جمله ایران را از قرن چهاردهم تا نیمه قرن نوزدهم تحت تأثیر قرار داد و به این ترتیب باید نخستین مورد از جهانی شدن بیماری‌های مسری شمرده شود که به لطف گشایش بی سابقه راه‌های تجاری در زمین و دریا روی داد.

در همین دوران، که مقارن با اوج گرفتن نبرد‌های اروپایی و جنگ‌های مستعمراتی بود، ارتش‌ها نه تنها به دلیل ویرانی و آوارگی که ایجاد می‌کردند و همینطور تخصیص منابع مالی به ماشین‌های جنگی بلکه به سبب اعزام میلیون‌ها سرباز به گوشه و کنار جهان، مهم‌ترین ناقلان بیماری بودند. به همین ترتیب اپیدمی دیگری موسوم به آنفلوانزای اسپانیایی در اواخر جنگ اول جهانی در سراسر جهان جان بیش از 50 میلیون نفر را گرفت.

در همه این موارد رابطه مستقیمی میان جنگ، ناکارآمدی دولت‌ها در تخصیص مناسب منابع مالی و در نهایت توسعه نامتوازن شهری با شیوع بیماری‌های مسری وجود داشته است.

در دوران جدیدتر، تغییرات اقلیمی، آلودگی ناشی از فعالیت‌های صنعتی، رژیم‌های غذایی ناسالم، شیوه‌های رفتار نامناسب با حیوانات اهلی و تراکم جمعیتی در مناطق کمتر توسعه یافته، نه تنها امکان پدیداری بیماری‌های ناشناخته را تسهیل کرده بلکه با سرعت بیشتری در مقایسه با گذشته می‌تواند این بیماری‌های کشنده را در سراسر جهان منتشر کند. با اضافه کردن عامل فناوری‌های مرگبار در دستکاری ژنتیک چه توسط دولت‌ها و چه گروه‌های تروریستی، دنیای خطرناک‌تری را می‌توان تصور کرد که در آن زندگی با بیماری‌های مهلک به بخش روزمره زندگی برای مردم تبدیل می‌شود.‌

اجتناب از بدترین سناریوهای پیش رو مستلزم انضباط، قوانین و مقررات جدید برای قانونمند کردن همه قلمروهایی است که می‌تواند زمینه‌ساز این نوع بیماری‌ها باشد. ما هنوز فاقد رژیم‌های حقوقی بین‌المللی هستیم که مسئولیت‌پذیری کشورها را در حوزه‌هایی که تنها به حدود حاکمیتی آنها محصور نیست، تشویق کند.

موافقتنامه‌های مربوط به تغییرات آب و هوایی در رسیدن به اهداف‌شان شکست خورده‌اند؛ هیچ قانون و حتی توافق بنیادی برای رفتار با حیوانات به عنوان منابع غذایی وجود ندارد. ناکامی دولت‌ها در توسعه نامتوازن که به فقر حاد و حاشیه‌نشینی در شرایط غیرانسانی در مناطق پرجمعیت آسیا، امریکای جنوبی و آفریقای زیرصحرا منجر شده، امری در حیطه اختیارات و سرنوشت دولت‌های منفرد مربوط دانسته می‌شود و هیچگونه مسئولیت بین‌المللی را متوجه سایرین نمی‌کند.

شیوع ویروس کرونا در عصری که خیزش دوباره ناسیونالیسم و احزاب راست افراطی در اروپا و امریکا مورد تحسین قرار گرفته‌اند، نشان دهنده عمق ناآگاهی و ناسازگاری جوامع انسانی با واقعیت‌های گریزناپذیری است که سرشت قرن بیست و یکم را ساخته‌اند.

دولت‌ها همچنان به طرز خودخواهانه‌ای به منافع تنگ نظرانه‌ای چشم دوخته‌اند که از خلال رقابت‌های نظامی و اقتصادی به دست می‌آورند در حالی که از پذیرفتن پیامدهای مخرب و فرامرزی اقدامات خود برای کسب پیروزی در این رقابت‌ها خودداری می‌کنند. آنها همچنان به همان شیوه‌ای درباره خود و دیگران می‌اندیشند و عمل می‌کنند که در قرون گذشته می‌اندیشیدند و عمل می‌کردند؛ یعنی زمانی که جوامع کم و بیش جزایری دور از هم بودند که بندرت با هم تماس داشتند.

ما نمی توانیم زمان را به عقب برگردانیم و با نفوذناپذیر کردن مرزها و گسستن خطوط ارتباطات، به پیوندهای مردم در سراسر جهان خاتمه بدهیم. بیگانه هراسی و تکبر ملی تنها می‌تواند پاسخ‌های ضروری ما به چالش‌های مشترک را به تأخیر بیندازد و در این فاصله زندگی هزاران نفر را تهدید کند.

تداوم تحریم‌های امریکا علیه ایران در حالی که مبارزه مؤثر با اپیدمی کرونا به منابع مالی گسترده‌تری نیاز دارد، یک نمونه از این رفتارهای خودخواهانه است. حتی اگر دیگر کشورها بتوانند بیماری را کنترل کنند، ایران در آینده به تنهایی می‌تواند موج دیگری از ویروس کرونا را در جهان شایع کند. ادامه این تحریم‌ها تنها نشان دهنده عدم بلوغ و بینش و همچنین فقدان شایستگی اخلاقی ایالات متحده در اداره امور بین‌المللی است.

 در طرف مقابل، ما در ایران باید آموخته باشیم که مانند هر کشور دیگری نمی‌توانیم در دنیایی چنین به هم وابسته، به تنهایی زندگی کنیم. حتی قوی‌ترین کشورها برای امنیت خود به توانایی‌های دیگران در تولید دانش، سرمایه و انجام تدابیر مکملی که در نهایت همه کشورها را متأثر خواهد کرد، نیاز دارند. از یک زاویه نگاه دیگر، ممکن است در سال‌های اخیر به این اعتماد به نفس رسیده باشیم که ایران دارای بازدارندگی کافی در برابر حملات نظامی دشمنانش است. اما این حد از اعتماد به نفس برای ایران و هر کشور دیگری اشتباه است.

با توجه به اینکه پیشرفت‌های علمی امکان دستکاری ژنوم ویروس‌های کُشنده را فراهم کرده، تنها یک حمله زیست شناختی با ویروس‌هایی که به اندازه ایبولا مرگبار و به اندازه کرونا قدرت شیوع بالا داشته باشند، می‌تواند تمدن را در هر کشوری محو کند؛ بدون اینکه دلایل کافی برای اثبات دست داشتن یک کشور بیگانه برجای بماند.

در دنیای پیچیده تر امروز، بقا به استراتژی‌های روزآمدتری نیاز دارد که مبتنی بر کاهش اختلافات، تقویت همکاری‌های بین‌المللی، اعتمادسازی، مسئولیت پذیری مشترک و ایجاد قوانین متناسب و همراه با ضمانت اجرایی است؛ به گونه‌ای که یکبار دیگر تعادل میان محیط زیست انسانی و محیط زیست طبیعی را برقرار کند.

*مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری

انتهای پیام/*
۱
مرجع : ایران
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما